زیپ تو بکش، اخوی!

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

هی می گوید ننویس، می گویم چرا ننویسم، می گوید خطرناک است. می گویم کجاش خطرناک است، می گوید آنجاش! واقعا هم آنجای قضیه خطرناک است. فکر کنید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که هر ماه یک فرمانده اش به آمریکا و اسرائیل پناهنده می شوند، و دماغ خودشان را نمی توانند بگیرند و به عنوان تروریست هم شناخته می شوند، و وزیرشان در کابینه رسما تحت تعقیب پلیس بین الملل است و تا شابدولعظیم نمی تواند برود. نهایتا برود لب مرز افغانستان و پایش را بگذارد آن طرف مرز و برگردد و همین بیست روز قبل ده نفرشان قل خورده بودند و رفته بودند پاکستان، پلیس پاکستان ده تایی را انداخت توی جعبه پیشنهادی، تا دستمال از تهران برسد، چند روز طول کشید ول شان کنند و تازه در همین سپاه نصف آدم حسابی هایش با فرماندهی آن مشکل دارند، سردار جزایری رهبران سبزهای بیرون کشور را تهدید کرده که به حساب شان می رسد. برادر من، شما اگر زورت می رسد مواظب باش هر روز یکی از فرماندهان سپاه از دست شما به ما پناهنده نشوند. تله پارس می کنند( فارسی اش می شود پارس از راه دور) ما اگر می خواستیم بترسیم که حرف نمی زدیم. مردم هم اگر می ترسیدند که وضع شما اینجوری نبود. فعلا زیپ را بکش برادر تا شانزده آذر. 

 

ابن سینا و غنی سازی ترکیه

اگر یک دفعه رفتید به همدان و در میدان بوعلی دیدید یک چیز درازی که به عنوان مقبره ابوعلی سینا، قبلا در آنجا بود، فعلا در آنجا نیست، اصلا تعجب نکنید. احتمالا دولت آن را در مقابل بیست کیلو اورانیوم غنی شده داده است به ترکیه. حالا ترکیه و عربستان خودشان باید دعوا کنند و یکی شان ثابت کند که ابوعلی سینا ترک بوده یا عرب. مسوول مربوطه اعلام کرد “ یک نسخه رونوشت از کتاب قانون ابوعلی سینا از آرامگاه او به سرقت رفت.” دکتر الفنون هم که برای بقیه عمر در ترکیه به سر می برد و قرار است اردوغان را به عنوان برادر بعدی اش جایگزین چاوز کند، گفت: “ ترکیه می تواند اورانیوم ایران را غنی سازی کند.” در همین حال قاهره بشدت لرزید و قبر شاه سابق ایران ده متر جابجا شد. ظاهرا او بعد از شنیدن این خبر که قرار است ایران از ترکیه برای غنی سازی اورانیوم کمک بگیرد، گفت: خوب شد من مردم و این روزها را ندیدم.

 

باباجان! دست بردار

 

همزمان با سفر تمام عیار الفنون به ترکیه که قرار شده است طی این سفر ترکیه غنی سازی اورانیوم ایران را بپذیرد و احمدی نژاد گفت که “ ایران به ترکیه اعتماد کامل دارد.” و همچنین قرار است ترکها در ساخت فرودگاه، هتلداری، مخابرات و بقیه کارهای دیگر شریک ایران شود، مصاحبه ای با علی باباجان مقام اقتصادی ترکیه کرده ایم که به آن توجه کنید؟

 

ما: پیشرفت های اقتصادی ترکیه از چه زمانی آغاز شد؟

باباجان: از انقلاب ایران. ما همزمان با انقلاب ایران شروع به پیشرفت اقتصادی کردیم. ما قصد داشتیم مثل ایرانی ها انقلاب کنیم، ولی دولت نظامی بعد از اینکه نتیجه انقلاب ایران را دید ما را سرکوب کرد و در نتیجه اقتصاد ترکیه بعد از انقلاب، به جای آمریکا و فرانسه و انگلیس و آلمان، مهم ترین صادرکننده کالا به ایران شد و ما پیشرفت کردیم.

ما: چطور شد که صنایع در ترکیه پیشرفت کرد؟

باباجان: بخاطر جنگ ایران و عراق. وقتی جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد، ما هم با عراقی ها اختلاف داشتیم، ولی فکر کردیم به جای جنگیدن با عراق بهتر است، به ایران کالا صادر کنیم، در نتیجه بیکاری در ترکیه از بین رفت و کارخانه های ترکیه فعال شدند و دائما کامیون کامیون کالا به ایران صادر می شد.

 

ما: چطور شد که ترکیه به یک قطب مهاجرت تبدیل شد؟

باباجان: بخاطر سیاست های دوران آقای هاشمی رفسنجانی بعد از جنگ، در حقیقت ما تصمیم گرفتیم که برای کلیه تفریحات مردم ایران برنامه ریزی کنیم، هتلها و بارها و رستوران ها و ویلاها و دیسکوها و “ کارخانه ها” ساخته شد و دهها کارخانه برای مردم ایران مشروبات الکلی تولید کردند و چون در ایران این چیزها ممنوع بود، مسافران ایرانی تشریف می آوردند به ترکیه و بخش خدمات در اقتصاد ما رشد کرد و ما پیشرفت کردیم.

ما: آیا فرار مغزها از ترکیه به اقتصاد شما لطمه نمی زند؟

باباجان: ما فرار مغزها نداریم، فرار پاها و دست ها داریم، ما بعد از اینکه دیدیم که فرار مغزها از ایران زیاد شد، تصمیم گرفتیم که برخلاف سیاست ایران در مورد جلوگیری از بازگشت مهاجران به کشور عمل کنیم، در نتیجه کارگران ترک به اروپا می رفتند، و پول شان را به ترکیه می آوردند، نه اینکه مثل کشور ایران مغزهایشان و کارگران شان به خارج بروند و دیگر برنگردند.

 

ما: در مورد مواد مخدر در ترکیه آیا این موضوع لطمه ای به شما نمی زند؟

باباجان: نه تنها لطمه نمی زند، بلکه بسیار سودآور هم هست. قاچاقچی های مواد مخدر انواع مواد را از ایران رد می کنند و به ترکیه می رسانند، ما هم از آنها پول می گیریم و باید تعهد بدهند که در ترکیه توزیع نکنند، آنها هم به تعهدشان عمل می کنند و درآمد خوبی در این مورد داریم، تنها نگرانی ما این است که دولت ایران بخواهد عبور مواد مخدر را ممنوع یا مصرف آن را آزاد کند، یعنی به سیاست فعلی خودش ادامه ندهد، تا وقتی همین سیاست وجود دارد، ما وضع مان توپ است.

ما: بعد از روی کار آمدن اسلامگرایان در ترکیه آیا اقتصاد شما لطمه نخورد؟

باباجان: نه، در ایران هم بعد از روی کار آمدن اصلاح طلبانی مثل خاتمی اقتصاد لطمه نخورد، در حقیقت در آن دوران به اقتصاد ترکیه لطمه خورد، چون اقتصاد ایران در آن دوره رشد کرده بود، به همین دلیل هم اسلامگرایان ترکیه که کمابیش شبیه همان اصلاح طلبان ایرانی هستند، روی کار آمدند و اقتصاد ترکیه پیشرفت کرد، ولی در ایران جلوی آن جریان گرفته شد.

 

ما: اخیرا شما دچار بحران مالی شدیدی بودید و کسری بودجه داشتید، با آن چه کردید؟

باباجان: باز هم ایران مشکل ما را حل کرد. ما شش ماه قبل شانزده میلیارد دلار کسری بودجه داشتیم که داشت پیشرفت ما را متوقف می کرد. من و نخست وزیر و رئیس جمهور ده روز خواب نداشتیم، یک دفعه ماموران مرزی به ما خبر دادند که یک کامیون پر از طلا و ارز که هیجده و نیم میلیارد دلار ارزش داشت، کشف کردند. ما فهمیدیم کامیون متعلق به ایران است، و به دولت ایران گفتیم بیایید پول تان را ببرید، اما آنها گفتند، نه، قابلی ندارد، مال ما نیست. به ما هم ربطی ندارد. در مسائل ما هم دخالت نکنید. و اینجوری بود که مشکل کسری بودجه مان هم حل شد و در حقیقت خدا رساند. ما واقعا اعتقاد داریم که خداوند به اقتصاد ترکیه کمک می کند، منتهی چون ما لائیک هستیم، این کمک ها را مستقیم نمی کند و از طریق ایران کمک می کند.

 

ما: در حال حاضر برنامه پیشرفت اقتصادی در ترکیه چیست؟

باباجان: فعلا از زمانی که آقای احمدی نژاد مجددا رئیس جمهور شده ما برای چهار سال خیال مان راحت است، ایشان در سفر اخیر یک دفعه و سرزده به ترکیه آمد و گفت شما بیایید به جای روسیه برای ما غنی سازی بکنید. ما گفتیم که ما اصلا توانایی غنی سازی نداریم، ایشان اصرار کرد که توانایی اصلا مهم نیست، من هم توانایی ندارم، ولی پول دارم، شما بیایید شروع کنید و ما هم همه چیز را به شما می دهیم و شما می توانید بزرگترین تولید کننده انرژی هسته ای بشوید.

ما: برنامه آینده اقتصاد ترکیه چیست؟

باباجان: فعلا که دولت آقای احمدی نژاد هست و ما مطمئن هستیم که ایشان هست، کلا مشکلی نداریم. یعنی ایران بطور غیرمستقیم مشکلات اقتصادی ترکیه را حل می کند. ما فقط دعا می کنیم که خداوند به ایشان و رهبر ایران عمر طولانی بدهد که ما پیشرفت کنیم.

 

فاکر رئیس کمیسیون اصل نود شد

 

یا ابوالفضل! آدم می ترسد.

به یکی از دوستان انگلیسی زبانم گفتم آقای فاکر مسوول کمیسیون اصل نود مجلس شد.

گفت: جدی! مگر مجلس هم فیلم پورنو تولید می کند؟

گفتم نه، اسمش حاج آقا فاکر است.

گفت: یعنی این آقای فاکر کارش چیست؟

گفتم: کارش رسیدگی به شکایات مردم است.

گفت: کسانی که می خواهند شکایت کنند، نمی ترسند؟

گفتم: نه، به آن صورتی که تو فکر می کنی فاکر نیست، این آدم روحانی است.

گفت: چه فرقی می کند، موقعی که دارد کارش را می کند که دیگر این چیزها مطرح نیست.

گفتم: اشتباه نکن، این فقط اسمش فاکر است.

گفت: همین آدم در قضیه کهریزک و نوشابه نقش داشته؟

گفتم: ببین، اصلا فراموش کن، تو اطلاعات ناقص از وضع ایران داری، من نمی توانم درست توضیح بدهم.

 

اگر با منی در یمنی اگر بدون منی در عربستان

 

شوخی شوخی دولت دارد یمن را به باد فنا می دهد. یک گروه شیعیان یمن که هر سال برای مراسم 22 بهمن به ایران می آمدند و در هتل لاله به عنوان پشتیبانان جهانی انقلاب مورد پذیرایی قرار می گرفتند، با حکومت این کشور درگیر هستند و عملا عربستان سعودی دارد وارد درگیری نظامی با آنها می شود. به همین دلیل منوچ کمار، معروف به متکی، تنها وزیر کابینه که دکترایش را واقعا می خواست از دانشگاه بنگلور هند بگیرد و واقعا یکی دو ماه سابقه تحصیل دارد، گفت: “ کشورها در امور یمن دخالت نکنند.” وی اعلام کرد: هر کشوری که با یمن کار دارد، به وزارت امور خارجه ایران مراجعه کند. متکی اعلام کرد: ایران دخالت آمریکا در افغانستان و عراق را به عنوان دخالت در امور داخلی خودش محسوب کرده و گفت که سازمان فتح برای انتخابات فلسطین باید توسط شورای نگهبان تائید صلاحیت بشود. وی گفت: بزودی وزارت کشور ایران هیاتی را برای برگزاری انتخابات در فلسطین خواهد فرستاد.

 

نبش قبر و کشف اجساد تازه

هر روز یک کشف جدید. هر روز یک اختراع تازه. هر روز یک واقعه بدیع. معلوم نیست این برادرانی که بیست سال بود غیب شان زده بود، چطوری همه شان به محض اینکه بوی احمدی نژاد آمد، مثل زنبور جمع شدند و حضورشان را اعلام کردند.

جلال الدین فارسی سی سال قبل به مدت دو سال هر روز یک سخنرانی می کرد، بعد غیب شد و ده سال قبل در جریان قتل یک روستایی در حین شکار بازداشت شد و دادگاه رفت و یک ماه قبل سروکله اش پیدا شد و اعلام کرد که “ موسوی از همان قدیم هم با منافقین بود.”

شیخ جعفر شجونی هم که سی سال قبل هفته ای شش روز سخنانی آتشین می گفت، بعد از اینکه ویلای شمس پهلوی را در کرج مصادره به نامطلوب کرد، بیست و پنج سال غیبش زده بود و حالا یک ماه است فکر کنم از بند سارقین بیت المال آزاد شده و هر روز علیه کروبی و موسوی سخنرانی می کند.

حمید نقاشیان هم که همزمان با آمدن آیت الله خمینی در ایران، یکی از بزرگترین زحماتی که کشیده بود، این بود که هر وقت آقای خمینی می خواست در مدرسه ایران بای بای کند، ایشان کنار آقا عکس می گرفت، و بیست و پنج سال قبل به علت تخلف مالی در واردات اسلحه متهم و بازداشت و زندانی شد، یک دفعه دیروز ظهور کرده و گفت: “ آمدن موسوی به انتخابات مشکوک بود.” انگار آمدن خودش مشکوک نیست.

 

سیزده آبان تا شانزده آذر

 

بدبختی که یکی دوتا نیست، حداقل چهارتاست. اول از همه این که آدم وامی ماند که این حامیان رئیس جمهور تقلبی چرا سر خودشان را کلاه می گذارند؟ حالا ما که دشمن هستیم و حق دارند سر ما را کلاه بگذارند، ما هم اگر می توانستیم ممکن بود سر آنها را کلاه بگذاریم، ولی اینکه آدم سر خودش را کلاه بگذارد، اصلا چیز جالبی نیست. بخصوص اینکه آدم دروغی بگوید که بعدا معلوم شود که دروغ بوده. و اینکه چرا و در چه مواردی نباید دروغ بگوئیم. مثلا در مورد تعداد مردم سبز که روز سیزده آبان در تهران( شهرستانها را فعلا کاری نداریم.) و روزهای قبل در تجمعات اعتراضی شرکت کردند.

 

اول، در روز 22 خرداد، بیش از بیست میلیون نفر به موسوی رای دادند، دولت اعلام کرد که موسوی 14 میلیون رای آورده است، یک ماه بعد گفتند تعداد طرفداران موسوی از 14 میلیون کمتر شده و شده هفت میلیون، دو ماه بعد هم گفتند که تعداد طرفداران موسوی از هفت میلیون به دو میلیون رسیده، حالا هم می گویند از دو میلیون به پنج هزار نفر رسیده، احتمالا تا روز شانزده آذر تعداد طرفداران موسوی به پنجاه نفر می رسد و تا بهمن هم احتمالا فقط موسوی و کروبی باقی می مانند، کروبی هم تا اسفند از موسوی جدا می شود، موسوی هم احتمالا در ماه اسفند دچار امداد غیبی می شود. حالا خودمانیم! ما که شانزده آذر می آئیم، ولی آدم به خودش دروغ نمی گوید.

 

دوم، در مورد تظاهرات 30 خرداد سی نفر امام جمعه که باید عادل و راستگو باشند، رسما اعلام کردند کلا دو سه هزار نفر در اعتراضات شرکت کردند، فرمانده نیروی انتظامی هم اعلام کرد چهار هزار نفر از این سه هزار نفر دستگیر شدند. تا حالا پنج هزار نفر از آن چهار هزار نفر را آزاد کردند، مانده هزار نفر دیگر که آنها هم بزودی آزاد می شوند.

سوم، در مورد روز قدس، اول اعلام کردند که سبزها پنج هزار نفر بودند، بعدا دیدند خیلی ضایع است، اعلام کردند بیست هزار نفر بودند، حالا چون می خواهند بگویند تعداد جمعیت سیزده آبان از روز قدس کمتر بوده، به جای اینکه جمعیت حاضرین روز سیزده آبان را کم کنند، اعلام کرده اند که در روز قدس سی هزار نفر از سبزها شرکت داشتند. البته سردار قاسمی( با مش قاسم غیاث آبادی از نظر نوع توهم رابطه نامشروع دارد) گفت “ روز قدس دو میلیون نفر از سبزها در تظاهرات حضور داشتند، ولی همه آنها مجاهد و ساواکی بودند.”

 

چهارم، یک چیزی بگوئید که بگنجد( البته درون گنجشک را عرض می کنم، وگرنه در مورد فیروزآبادی که هر چیزی می گنجد، مشکل کمی وجود ندارد) نمی شود که روز سیزده آبان دویست هزار نیروی ضد شورش و لباس شخصی شرکت کنند برای سرکوب و کنترل پنج هزار نفر، که احتمالا تا یک ماه دیگر همین پنج هزار نفر می شوند صد نفر. مردم می خندند که بگوئید که دویست هزار نفر برای کنترل صد نفر به خیابان رفتند و موفق هم نشدند آنها را کنترل کنند.

 

پنجم، قبول! سبزها یک جمعیت ده هزار نفری، نه، سه هزار نفری، نه، اصلا فرض کنید یک جمعیت دویست نفری هستند و می خواهند به نتیجه انتخابات اعتراض کنند، واقعا یک جمعیتی که کلا دویست نفر هستند، و قبلا چهارده میلیون نفر بودند، اینقدر موضوع ترسناکی هستند که کل حکومتی که می خواهد مدیریت جهان را عهده دار شود از دادن یک مجوز راهپیمایی سکوت به آنها می ترسد؟