گفتوگو با محمد یعقوبی کارگردان نمایش “خشکسالی و دروغ”
من یعقوبی سال 78 نیستم…
مهرداد ابوالقاسمی
یعقوبی در این سالها ثابت کرده که به موضوعات و مضامین اجتماعی علاقهمند است و در تمام آثارش با مسائلی از این دست روبهرو بودهایم. اما به تازگی او رویه جدیدی در طرح و پرداخت به مسائل مدنظرش در پیش گرفته است. او در نمایش”خشکسالی و دروغ” مانند”ماه در آب”و “ گلهای شمعدانی” و… به طرح موضوع مدنظرش در قالب و بستری خانوادگی پرداخته است.
نمایش”خشکسالی و دروغ” به لحاظ ساختار و شیوه اجرایی و قراردادهایی که در همه آثارتان وجود دارد، میتوان در زمره آثار قبلی شما قرار داد، اما به لحاظ مضمون و محتوا این نمایش با سایر آثارتان تفاوتهای عمدهای دارد. قبول دارید نمایش”خشکسالی و دروغ” بیانگر سبک و سیاق و جسارت همیشگی شما در پرداخت به مسائل اجتماعی نیست.
یعنی چی؟
سال گذشته درباره نمایش”ماچیسمو” با هم مصاحبه میکردیم و همین اعتقاد را درباره آن نمایش داشتم، اما شما گفتید به این دلیل از جسارت شما خبری نیست، چون این نمایش اقتباسی است.
خوب فضای نمایش”ماچیسمو” کاملاً خارج از کشور بود.
بله من دغدغههای شما را به خوبی میشناسم و به نوع نگاهتان اشراف کامل دارم. این نمایش ایرانی است اما باز هم فضای کار آن گونه که باید نیست.
منظور شما این است که چرا این نمایش مانند کارهای قبلی من نیست. میدانید مشکل کجاست. شما همچنان منتظر”یک دقیقه سکوت” دوم هستید.
“یک دقیقه سکوت”، “دل سگ”، “زمستان 66” و… مبین سبک کاری شما بودند.
خوب این نمایش به لحاظ مضمون و فضاسازی مانند “زمستان 66” است با تفاوتهایی در شیوهی دیالوگنویسی.
تماشاگر نمایشهای شما، تماشاگری است که به خوبی شرایط را درک میکند و حتی معانی مختلف واژه 25 را هم در صحنههای مختلف به خوبی درک میکند.
در این نمایش گفتند حتی از لبزدن هم به جای حرفهای حذفشده استفاده نکنیم. من نمیخواستم از واژه استفاده کنم. لب زدن جنبه تصویری داشت، اما 25 جنبه کلامی دارد.
در نمایش”گلهای شمعدانی” مسئله خیلی ساده و سطحی بود، اما نوع پرداختن به موضوع بود که مخاطب را جذب میکرد. اما حالا رویهتان را تغییر دادهاید و مناسبات و روابط پیچیده را خیلی ساده و سطحی بیان میکنید.
منظور شما متن نیست؟ کارگردانی است؟
نه اتفاقاً منظور من دقیقاً نمایشنامه است.
من فکر میکنم به لحاظ نمایشنامهنویسی دیالوگنویسی این متن پیچیدهتر از کارهای قبلی است.
راجع به تکنیک هم صحبت میکنیم، اما در حال حاضر منظور من، نوع پرداخت شما به موضوع و داستان نمایش است.
بخشی از این مسئله برمیگردد تفاوت کارهای قبلی من و ناگفتههانویسی در کارهای آخرم. به عنوان مثال در”ماه در آب” علی سرابی در حالی که حرف میزد، ما صدای ذهن آیدا را میشنیدیم. و حالا در نمایش یک شیوه دیگر از این ناگفتههانویسی را تجربه کردهام. دوست داشتم شیوههای دیگری برای بیان ناگفتهها پیدا کنم، در حالی که گفتهها را هم شنیدهایم. همه ما ناگفتههایی داریم. این نمایش هم همین گونه است. ما یکسری ناگفتهها و بعد گفتهها را میشنویم.
در نمایشهای قبلیتان هم به مضامین اجتماعی و گاهی با پس زمینههای سیاسی در یک نهاد مدنی ـ اجتماعی میپرداختید. در حال حاضر این نهاد و جامعه مرتب از چند سال پیش تاکنون در حال کوچک شدن است و امروز به یک خانواده 4-3 نفری رسیده است، علت این رویکرد که قطعاً ممیزی نمیتواند باشد!
ولی من در”زمستان 66” که اتفاقاً اولین کارم بودم از یک خانواده شروع کردم.
اما در”زمستان 66” یک مسئله اجتماعی محور نمایش بود که در دل خانواده مطرح میشد.
بله. اما اتفاق بیرون تاثیر زیادی بر خانواده داشت. واقعیت این است که فکر میکنم حتی اگر عمدی هم وجود نداشته باشد، اتفاقی که در بیرون میافتد بر نوشتنم تاثیر میگذارد. من در نگارش طرح باید به این فکر کنم که علاوه بر دوست داشتن اثر باید قابلیت اجرایی هم داشته باشد. این نمایشنامه از این حیث برای من جذاب است که اگر در داخل خانه دروغ بگوییم و پنهان کاری کنیم، در جامعه هم همین گونه رفتار میکنیم. رابطه فردی تاثیر زیادی بر خانواده و رابطههای بیرونی دارد.
در ساختار نمایشنامهنویسی هم رویکردهای جدیدی را انتخاب کردهاید. در این نمایشنامه به خصوص به تکنیک خیلی توجه داشتهاید و دیالوگنویسی هم به یک رکن اصلی در نمایشهایتان تبدیل شده است. این تغییر رویکرد به دلیل نوع موضوع صورت گرفته یا منطق دیگری برای آن داشتید؟
اگر من امروز”یک دقیقه سکوت” را مینوشتم شاید از این تکنیک استفاده میکردم. آدم تغییر میکند. من الان دیگر آن یعقوبی سال 78 که شروع به نوشتن”یک دقیقه سکوت” کردم نیستم. این خیلی مهم است.
در آثار اخیرتان شاهد نوعی طراحی و مهندسی ساختاری هستیم که تا پیش از این در کارهای قبلیتان وجود نداشت!
بله درست است.
به نظر میرسد در این طراحی غرق شدهاید. میپذیرید؟
شاید! الان که شما این را میگویید به آن فکر میکنم و حتماً چنین چیزی وجود دارد اما مگر این مسئله؛ اتفاق بدی است؟!
بد نیست! من دنبال علت این تغییر رویکرد هستم.
به هر حال آدم باید راهی پیدا کند برای اینکه با اثرش خود و مخاطبانش را راضی کند. زمانی با طرح مضمون و زمانی با نوع ساختار و شیوه طرح موضوع این اتفاق میافتد. شاید من وارد این راه دوم شدهام.
منبع:ایران تئاتر