حرکت منافقانه و ریاکارانه

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

رهبر جمهوری اسلامی دیروز طیّ سخنانی در دانشگاه امام حسین سپاه، غرب را متهم کرده که در حوزه‌ی “حقوق بشر” و “عدم خشونت” حرکتی “منافقانه و ریاکارانه” دارد.

از قضا بسیاری از منتقدان سیاست‌های جمهوری اسلامی بارها در این‌باره که غرب در حوزه‌های حقوق بشر و عدم خشونت، مرتکب رفتارهایی دوگانه می‌شود نوشته‌اند و کمپین‌ها تشکیل داده‌اند و بسیار تندتر از آقای خامنه‌ای موضع گرفته‌اند اما پرسشی که هرگز پاسخ‌اش را دریافت نکرده‌اند این است که چرا نفاق، ریا و دورویی از سوی غربی‌ها بد است اما از سوی نظام جمهوری اسلامی “از اوجب واجبات است”؟

او در سخنرانی دیروزش می‌گوید “چشمان تیزبین ملتها قادر به تشخیص و شناخت حرکت منافقانه و ریاکارانه” است؛ آیا ملت ایران هم شامل این گزاره می‌شود؟ اگر کسانی از ملت ایران در داخل کشور “حرکت منافقانه و ریاکارانه”ی نظام و رهبری‌اش را تشخیص بدهند و به آن اعتراض کنند چه سرنوشتی در انتظار آنهاست؟

از قضا سخنان دیروز آقای خامنه‌ای مصداق روشنی از همین “حرکت منافقانه و ریاکارانه” است؛ او می‌گوید: “من اجازه نخواهم داد که بیگانگان بیایند و با دانشمندان و فرزندان عزیز و برجسته این ملت صحبت و از آنان بازجویی کنند”. آیا اگر بیگانگان به “دانشمندان و فرزندان عزیز و برجسته این ملت” تعرض کنند زشت است اما اگر “خودی‌ها” “بیایند و دانشمندان و فرزندان عزیز و برجسته این ملت” را بازداشت و شکنجه کنند، آنها را به حبس و حصر و تبعید بفرستند “و از آنان بازجویی کنند” مباح، بلکه واجب است؟

او در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید: “نشانه بارز حضور نظام اسلامی در دل ملت‌ها، ابراز علاقه و شیفتگی مردم کشورهای مختلف دنیا نسبت به روسای جمهور ایران، در طول ۳۶ سال گذشته است”. آیا سخن گفتن از “ابراز علاقه و شیفتگی” ملت‌ها به رؤسای جمهورِ نظامی که حتی یک رئیس جمهورِ “انقلابی” برایش نمانده ریاکارانه نیست؟ رؤسای جمهوریِ ۳۶ سال گذشته در “نظام اسلامی” یعنی همان‌ها که “مردم کشورهای مختلف دنیا” به آنها “ابراز علاقه و شیفتگی” کردند یکی‌شان “بی‌بصیرت” شد و در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، ردّصلاحیت شد (اکبر هاشمی رفسنجانی) زیرا به قول آیت‌الله جنتی، دبیر شورای نگهبان “چشم دیدنِ ولایت فقیه را ندارد” (سخنان دو روز پیش او در دیدار با اعضای مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی). دیگری‌شان “فتنه‌گر” است و هیچ رسانه‌ای حق بردن نام یا درجِ تصویر او را ندارد (سید محمد خاتمی). آن یکی‌شان هم که به زورِ تقلب ابقاء شد قبل از آنکه فسادهای میلیاردی‌اش رو شود “جریان انحرافی” شد (محمود احمدی‌نژاد). اولی‌اش در فرانسه در تبعید است (ابوالحسن بنی‌صدر) و بعدی‌اش چون کشته شد محبوب ماند (محمدعلی رجائی). آنکه سالم مانده همین است که “مقام معظم رهبری‌”اش می‌خوانند، سرنوشت دیگر مسئولانِ همین “نظام اسلامی” از جمله دو نخست‌وزیر (مهدی بازرگان و میرحسین موسوی) و رئیس دو دوره‌ی مجلس (مهدی کروبی) هم که روشن است.

آقای خامنه‌ای در جمع سپاهیان می‌گوید: “پرچم گفتمان نوین اسلامی به دستِ شما رسیده و باید آن را همانند گذشتگان خود (پیشکسوتان سپاه) با قدرت و استحکام به پیش ببرید”. مخاطبان او در این سخنان نظامیان هستند؛ اما در یک نظام مبتنی بر “جمهوریت” که قرار نیست با بناپارتیسم اداره شود “اسلحه” را به نظامیان می‌سپارند نه “پرچم گفتمان” را! وقتی “پرچم گفتمان” را به نظامیان بسپارند معلوم است که گفتمان‌سازان را باید به زندانبانان بسپارند تا کسی حرف اضافی نزند! او دو سال پیش هم در همین جمع، تدوین “تاریخ نوین انقلاب” را به نظامیان سپرده بود…

و سرانجام وقتی در همین سخنرانی، “مسئولان منطقه خلیج فارس” را “سفیه” می‌خوانَد اما به ناامن کردن خلیج فارس اعتراض می‌کند، آیا با چنین ادبیاتِ عاری از ادبی بر این ناامنی و نفرت‌پراکنی می‌افزاید یا آن را کاهش می‌دهد؟ بماند که اگر مثلاً فردا همان “مسئولان سفیهِ” خلیج فارس جواب این دُرشتی را با ادبیاتی لایق آن بدهند وزارت خارجه‌مان سفیر و کاردارشان را احضار می‌کند که چرا خارج از عرف دیپلماتیک رفتار کرده‌اید؛ اتفاقی که دو روز پیش افتاد و واکنش بحرین به سخنان قبلیِ رهبر جمهوری اسلامی باعث جنجال رسانه‌ای و احضار کاردار بحرین شد.

نفاق، ریا و دورویی همیشه بد است اما از مدعیان دین و اخلاق بسیار بدتر است و حافظ شیراز را می‌شوراند که بپرسد: “توبه ‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟”