سی سال پیش، یا اندکی پیشتر، که انقلاب شد، نوید آزادی، شاه بیت شعر انقلاب بود. عده ای با پرچم مساوات براه شده بودند، و گروهی با غیرت قومی. مذهبی ها از مسلمانی میگفتند و ملی ها از جمهوری.
در پس سر دادن شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” فراتر از خواستن رهایی روزنامه نویس و سیاست پیشه مخالفی که روز پیش در بند شده بود، مردم آزادی خود را طلب میکردند از قید قراردادهایی که سالها بنام آنها نوشته شده بود.
انقلاب زمانی متولد شد که “ فردها “جمع شدند- دست در دست، پا براه و سرود خوان. انقلاب در شبانهء بام خانه ها متولد شد با فریاد، و در خم کوچه ها رشد کرد، با پراندن سنگ. “آرمان و آرزو “، زمانی رنگ انقلاب گرفت که امت خدا ترس، شانه به شانه خلقهای بی خدا شد و “تغییر” را مذهب واحد خود خواند. در شب های انقلاب، میخانه ای راهی مسجد بود، و مسجدی نشئه شراب پیروزی را از کام رفیق می خوار خود میگرفت. همه با هم بودند، تب دار و غزل خوان؛ بی ترس و راهوار.
امروز انقلاب دیگری پر پا است با تمامی آن نشانه ها. برای رسیدن به باوری یکسان. برای رسیدن به آزادی ؛ انقلابی نو، در جامه ای برنگ های سبز، و سپید و سرخ آغشته بخون جوانی که در مسلخ چکمه پوشها شهید خواهد شد.
از دید اصول گرایان نسل نو، تا پیش از برگزاری انتخابات 22 خرداد، ساختار ظاهری رژیم ولایت فقیه با هویت طبیعی آن در تضاد بود. به بهانه انتخابات، شاخه ای از درون رژیم حاکم بر ایران، قصد داشت هویت طبیعی رژیم ولایت مطلقه را تثبیت و آنرا در مسیری تازه قرار دهد.
از نگاه مردم، انتخابات 22 خرداد، وسیله ای بود برای پا براه شدن و نه مقصود و یا مقصد آخر. امروز همه در راه اند. گروهی پیاده به میدان ونک میروند، از خیابان آزادی، و جماعتی از لندن و پاریس و لس انجلس دل در راه آنها نهاده اند، با نیت همراهی. امروز شور انقلاب را همه در سر دارند با هویت واحد ایرانی. سپیده صبح دولت آزادی دمیده است. مردم نماز باور بخود را اقامه کرده اند. انقلاب براه افتاده است.
در روزهای انقلاب، مردم دو گروه میشوند. یا در خط انقلاب و یا در برابر آن. آنها که با هم اند و در راه انقلاب، هر روز همبسته تر از پیش میشوند، و بیشتر از دیروز. اما در صف حکومت، داستان، برنگ دیگری است. آن ها هر روز تقسیم میشوند، با سرعتی بیشتر از پیش.
گردآوردن حامیان و گرد آمدن بدور حاکمان، آخرین تیر ترکش حکومت است برای نمایش اتحادی که از دست میدهند. پس از برگزاری نمایش آخر، و گاهی در حین انجام آن، پرده فرود می آید و زمان ترک صحنه میرسد. لحظه ترک صحنه اختیاری نیست- ساعت فرو افتادن پرده را انقلاب تعیین میکند.
در روز 21 ماه دسامبر سال 1989، پس از یک هفته ناآرامی آزادی خواهان در تیمیسورا، رهبر رومانی و هواداران او، تظاهرات بزرگی را بمنظور نمایش قدرت و اعلام پشتیبانی از نیکولای چائوشسکو، در بخارست برپا کردند. تظاهر کنندگان دقایقی پس از ظاهر شدن دیکتاتور در بالکن، بجای اعلام هواداری و تشویق، شعار های مرگ بر دیکتاتور سر دادند و سوت کشیدند. ساعتی بعد چائوشسکو که تازه از سفر ایران باز گشته بود دریافت کار تمام است، اما فقط چهار روز دیستگیر ماند.