کلاس های خالی، انشاهای پر از غلط

میر حمید سالک
میر حمید سالک

روند حوادث چند ماه گذشته، در عرصۀ داخلی و بین المللی، چنان روشن و آشکار بود که برای کسی جای تردید باقی نگذاشت که دولت ایران در زمان حضور در کنفرانس 1+5 در موضعی کاملا ضعیف، قرار خواهد داشت. این امر بدیهی بود، که بر خلاف ژست های تو خالی رئیس دولت در مورد عدم مذاکره بر سر مسائل هسته ای، تنها مسئلۀ مورد بحث در مذاکرات مشکل برنامه های اتمی ایران خواهد بود. اظهرمن الشمس بود که بستۀ پیشنهادی آخر ایران کاملا مصرف داخلی داشته و برای طرف مقابل مسئلۀ قابل توجهی نبوده است. تقریبا تمام کسانی که مسائل ایران را تعقیب می کنند، مطمئن بودند سخنان شیرینی! که از زبان متکی، در مورد عدم مذاکره مستقیم با آمریکا، شنیده می شد بیشتر به شوخی شبیه بود. چرا که هم جلیلی به دیدار برنز شتافت و هم خودش بی قرار به واشنگتن رفت و درشورای سیاست خارجی حاضر شد. این امر حتی از دید رقبای غربی پنهان نمانده بود. آنها، به رغم خط و نشان کشیدن های دن کیشوت وار رئیس جمهور، بر سر میز مذاکره نشستند. شاید به این دلیل که قبل از آن تضمین های لازم را از طریق واسطه هایی، چون وزیر خارجۀ ترکیه، دریافت کرده بودند. شاید در این میان مهمترین دلیل، برای نشان دادن ضعف ایران در گفتگوها، نتایج حاصل از مذاکرات است. همان طور که قابل پیش بینی بود، به نظر می آید ایران با دستی گشاده و رویی خندان به درخواست های دوستان غربی! خود پاسخ داده است. اما این همۀ ماجرا نیست و به نظر می آید سناریوهای جدیدی را برای این ماجراها باید در نظر گرفت.

نکتۀ اولی که، قبل از هر چیز، باید به آن اشاره کرد، خجسته بودن اصل ماجرای تمکین دولت ایران در مقابل جامعۀ جهانی است. به نظر می آید، فارغ از دلیل این پاسخ، باید پذیرفت که هر گونه عناد و دشمنی بی دلیل با خواست های کشورهای دنیا، در نهایت، آتشی است که دودش به چشم ملت ایران خواهد رفت. واضح است که این تقاضاها باید از سوی نهادهای مسئول جهانی، نظیر سازمان ملل و تشکیلات وابسته به آن، طرح شود.  حتی ممکن است لحظاتی فرا رسد که این درخواست ها منطقی نباشد. در چنین مواقعی هم، بدیهی است تعامل و حل مشکلات از طرق صلح آمیز، می تواند ضامن منافع ملی ما باشد. امری که مدت ها است در محاسبات دولت نهم به فراموشی سپرده شده است. آیا این بار به راستی دولت ایران با رویکردی میهن پرستانه دست از لجاجت و بازی های کودکانه برداشته است؟ روند سیاست های دولت نهم بیانگر آن است که ملاحظات ملی آخرین فاکتور احمدی نژاد و دوستانش در تصمیم گیری هایشان برای روابط بین المللی است. پس چه چیزی را آقایان تعقیب می کنند که، امروز که در موضع ضعف هستند، این چنین خاضعانه و خاشعانه به همۀ تمناهای رقبا بله گفته اند؟ این سؤالی است که باید به آن پاسخ داد.

 اولین امر نگرانی هایی است که آقایان نسبت به از دست دادن کرسی های قدرت دارند. دست اندرکاران حکومت که، میزان علاقۀ ملت ایران! را به خوبی احساس کرده بودند، به ویژه بعد از حضور در سازمان ملل دریافتند چه جایگاهی در میان سایر کشورها پیدا کرده اند. بنابراین ناچارند برای بازسازی جایگاه خود در میان سایر دولت ها از خود تصویری تازه بسازند. از سوی دیگر، با توجه به تزلزلی که در ارکان حکومت پیش آمده، حالا می توانند به دنیا بگویند تنها صدایی که از دولت ایران می رسد، نوای سازش آقایان است. به این وسیله در مقابل امتیازاتی که می دهند، تضمین های لازم را برای ادامۀ حکومت خود بگیرند. اگر از این مسیر آغاز کرده باشند، باید به چند نکته توجه کنند. اول این که نباید تصور کنند که با توجه به این مذاکرات حالا وقت آن رسیده است که میزان فشارها را بر مخالفین خود افزایش دهند. مردم به همراه رهبران خود نشان داده اند که می دانند چگونه باید با این روش های “پیروزی به کمک وحشت” مقابله کنند. دیگر آن که هر گونه بند وبست با هر قدرتی در دنیا تنها می تواند ثبات کوتاه مدتی را برای آنها به همراه داشته باشد. آن چه که در دنیا توانسته حکومتی را تثبیت و یا متزلزل کند، میزان مقبولیت و مشروعیت آن در نزد ملت خودش است. حتما آقایان از میزان محبوبیت خود در میان ایرانیان اطلاع دارند! و دست آخر اگر آقایان دل به وعده های خارجی ها خوش کرده اند، باید بدانند که امر و نهی های آنها حد و حصری ندارند. دیر یا زود سایۀ شمشیر داموکلسی را، که به مویی بند خواهد بود، بالای سر خود احساس خواهند کرد. از آن پس دیگر نه گفتن به این راحتی نخواهد بود.

دومین مسیری که ممکن است طراحان سیاست خارجی در نظر گرفته باشند، طریقی است که دولت کره اتخاذ کرده است. به این ترتیب که در ظاهر به شرایطی تن بدهند. حتی حاضر شوند که بخشی از اورانیوم غنی شدۀ خود را برای تغلیظ بیشتر به روسیه و یا فرانسه بفرستند. اما بعد از مدتی که احساس کردند که فشارها کاهش یافته است و اوضاع خود را با ثبات تر دیدند، بار دیگر فیلشان هوای هندوستان بکند. این هم امری نیست که از دید شرکای 1+5 پنهان مانده باشد. از هم اکنون زمزمه هایی به گوش می رسد که به وعده های دولت ایران نمی توان اعتماد کرد. مشحص است به دولتی که نفر اولش به عدم صداقت شهره است، جامعۀ جهانی نتواند به این راحتی اعتماد بکند. اگر این نقشۀ راه دولت باشد باید پذیرفت که روزگار سختی را برای ملت ایران رقم زده اند. آیا می توان جامعۀ جهانی را به این راحتی به بازی گرفت و از عواقب آن نترسید؟

زمانۀ دشواری را پشت سر می گذاریم. دولت با سبک سری و بی مسئولیتی همه چیز را به مزاح گرفته است. حاضر نیست به هیچ یک از قواعد بازی تن دهد. رئیس دولت سر کلاسی خالی، انشائی پر از غلط می خواند و از طرف بعضی ها، به خاطر شجاعتی که نشان داده و موجب فرار دشمنان شده، مورد تشویق قرار می گیرد. در حالی که سفره مردم هر روز خالی تر می شود، نظامیان هر لحظه بیشتر به منابع اقتصادی چنگ می اندازند و کسی را قدرت مقابله نیست. فعالین عرصۀ اجتماعی را به بهانه های واهی به زحمت می اندازند تا صحنه را هر چه زودتر به قداره بندان تحویل دهند. در این وانفسا به مذاکراتی می روند که می تواند نقش مرگ و زندگی برای ملت ایران داشته باشد. اما ملت ایران حکایتی را که از “نادولتش” می شنود کاملا متفاوت است با آن قصه ای که دنیا روایت می کند. نمی دانم باید از آن کلاس های خالی ترسید یا از این انشاها واهمه کرد؟ آخر غائبین کلاس و نویسندگان انشا دارند سرنوشت ما را رقم می زنند.

ما از برون در شده مغرور صد فریب /  تا خود درون پرده چه تدبیر می کنند  

رجوع شود به مقالۀ به صدا در آمدن زنگ ها( روز 1023 یک شنبه 29 شهریور)