مکس بوت
بعضی از محافظه کاران آمریکا از انتخاب جان مک کین به عنوان نامزد جمهوری خواهان درانتخابات ریاست جمهوری ناخشنود هستند. برای من دیدگاه محمود احمدی نژاد، بشار اسد و کیم یونگ ایل، شخصاً خیلی حائز تامل تراز تفکرات راش لیمبورگ، تام دیلی یا ان کولتر است.
این سه نفر که ما آنها را در “محور شرارت” جدید قرار داده ایم، منافع آمریکا را با جسارت فزاینده ای مورد چالش قرار داده اند. کیم یونگ ایل در کره شمالی بدون اعتنا به تحریم های بین المللی، دست به توسعه تسلیحات هسته ای زد و توافقات مربوط به توقف برنامه های کره شمالی را زیر پا گذاشت. احمدی نژاد با تکیه بر حمایت های علی خامنه ای – رهبر عالی ایران- همچنان با اسب توسعه تسلیحات هسته ای و پشتیبانی از تندروهای شیعه وسنی عراق را که به کشتار سربازان آمریکایی مشغول هستند، به جلو می تازد. سپاه پاسداران انقلاب هم که ارتباط نزدیکی با احمدی نژاد دارد، به طرز فزاینده ای نیروهای دریایی بریتانیا و ایالات متحده را در خلیج فارس به چالش کشیده است. اسد نیز در سوریه به خاطر ترور رهبران لبنانی مخالف حضور و برتری این کشور در لبنان، شدیداً مورد سوء ظن قرار گرفته است. این رهبران با اقدامات سوریه در حمایت از حماس و حزب الله لبنان و نیز استفاده اعضای عملیات انتحاری القاعده از خاک آن کشور برای ورود به عراق مخالف اند.
شواهدی وجود دارد که از کم شدن فعالیت های ایران و سوریه در عراق ظرف چند ماه گذشته حکایت می کند. اما قبول اینکه این موضوع نتیجه نوعی تغییر در قلب این دو کشور باشد بسیار مشکل است. بیشتر می توان پذیرفت که این وضع حاصل افزایش تلاش های ائتلاف عراق و آمریکا است.
یکی از منابع نظامی ایالات متحده هنگام دیدار اخیرمن از عراق گفت، تخمین زده می شود ماهانه 50 تا 80 نفر از افراد جهادی خارجی از طریق مرز سوریه وارد عراق می شوند. آنها به خاطر مقاومت استان انبار دربرابر القاعده، مسیر خود را به سادگی به استان های صلاح الدین و نینوا تغییر داده اند. ضمناً سوریه تبدیل به سرفرماندهی حزب بعث جدید عراق شده که برای تسهیل و تامین مالی حملات در عراق، مشغول همکاری با القاعده است. حتی شواهدی هم در دست است که ابو ایوب مصری، رهبر مصری الاصل القاعده در عراق، اینک در سوریه مخفی شده است. ایران هم به نوبه خود به آموزش و پشتیبانی “گارد ویژه” شیعه عراق مشغول است که در نوع خود، مخوف ترین گروه تروریستی مخفی در سراسر کشور محسوب می شود. آنها مشغول قاچاق مهمات خطرناک برای استفاده علیه نیروهای ائتلاف در عراق و افغانستان هستند.
با این حال ایران و سوریه به خوبی می دانند که آمریکا از اقدامات آنها خبر دارد. مقامات دولت آمریکا، از رییس جمهور گرفته تا افراد رده های پایینتر، چندین بار به آنها اخطار داده اند که اقداماتشان غیر قابل قبول است و باید متوقف شود. اما آنها همچنان به رفتارشان ادامه می دهند.
روشن است که این دو رژیم سرکش از عواقب جنگی که ما و شرکایمان به آن مشغول هستیم، هراسی ندارند. آنها فکر می کنند می توانند سربازان آمریکایی را کشته و مجروح کنند و آخر سر هم کسی کاری به کار آنها نداشته باشد. البته تا اینجای کار درست فکر کرده اند.
جرج بوش برای مقابله با تهدیدات ایران و سوریه، به جز فشار برای تحریم های اقتصادی، آن هم در حالی که بهای نفت به سقف 100 دلار برای هر بشکه رسیده است، اقدامات کافی را انجام نداده است. رییس جمهور حتی از دادن اجازه انجام برخی عملیات محدود علیه شبکه های جهادی در داخل خاک ایران و سوریه هم خودداری کرده است.
این بخشی از ویژگی بوش است که سخنان تند را با اقدامات ضعیف ترکیب می کند. رییس جمهور از ارتقای دموکراسی و پشتیبانی از مخالفان حرف می زند، اما وقتی نوبت به دیدار او از مصر می رسد، حسنی مبارک را به خاطر زندانی کردن رهبران مخالف سرزنش نمی کند. این تناقضات باعث وارد آمدن خسارت های جدی به وجهه و اعتبار آمریکا شده است.
دیدن اینکه بوش چگونه می تواند این “عامل ترس” را در باقیمانده دوران ریاست جمهوری خود جبران کند، بسیار مشکل به نظر می رسد. این وظیفه رییس جمهور بعدی است. چه کسی بهترین گزینه برای این کار خواهد بود؟
برای پاسخ به این سوال، از خود بپرسید احمدی نژاد، اسد و کیم از کدام نامزد انتخاباتی آمریکا بیش از بقیه می ترسند؟ من اعلام می کنم او نمی تواند هیلاری کلینتون، باراک اوباما و یا مایک هاکبی باشد. از نظر من (که قبول دارم یکسو نگرانه است)، نامزد پیشرو در ارعاب دشمنان خارجی کسی است که پشتیبانی خود را از تلاش های جنگی آمریکا در عراق اعلام کرده است. حال و هوای نظامی جان مک کین به ما اجازه می دهد به طرز صلح آمیزی به اهدافمان برسیم. زیرا بقیه کشورها جرات سر به سر گذاشتن با او را بسیار کمتر از رییس جمهوری فعلی کاخ سفید، دارند.
منبع: لوس آنجلس تایمز- 12 فوریه 2008