نگاهی به “آسمان من” اولین اثر نمایشی تولیدی سپاه
سپاه پاسداران که در دههی شصت با داشتن یک برنامهی تلویزیونی راوی مستند جنگ ایران و عراق بود، حالا بعد از گذشت نزدیک به سه دهه، شبکهی تلویزیونی دارد و با حضور سوپراستارها و بازیگرهای سینما و تئاتر، مجموعه نمایشی تولید و بخشی از فعالیتهایش را عمومی و تبلیغ میکند. سریال “آسمان من” روایتگر فعالیت تیم حفاظت پرواز سپاه است که در تمام پروازهای داخلی و خارجی ایرلاینهای ایرانی حضور دارد و قرار است امنیت پرواز را تامین بکند. اما این تم و مضمون در اصل بهانهای است برای نمایش تصویری دیگر از سپاه که در سالهای اخیر به عنوان یک هیولای اقتصادی نظامی ِ خشن نمایان شده.
شخصیتها- این سپاهیهای هنرمند
کاراکترهای تیم حفاظت پرواز، دو طیف هستند. سپاهیهای قدیمی که زمان جنگ ایران و عراق در جبههها بودند و حالا در جبههای دیگر فعالیت میکنند و عموما مشکل فیزیکی و پزشکی دارند و طیف دوم نیروهای جوان تحت آموزش که میخواهند جای نسل قدیم را بگیرند. نکتهی مهمی که سازندهگان سریال در ساخت این شخصیتها لحاظ کردهاند، نه توانایی نظامی و امنیتیشان که بخشهای فرعی شخصیتشان است. نادر و رحمت هر دو در خلوت کار هنری انجام میدهند. یکی کتب قدیمی را صحافی میکند و دیگر با چوب مجسمه میسازد، نمایشگاه برگزار و جملات میکل آنژ را تکرار میکند! دو شخصیت دیگر، حاج صادق و امین، بخش عمدهی شخصیتشان در کنار خانواده تعریف میشود؛ مردان خانواده که جدا از حرفهشان، وقت زیادی برای همسر و فرزندانشان میگذارند. به این ترتیب با کاراکترهایی مواجه هستیم که بیش از نظامی و امنیتی بودن، هنرمند و اهل خانواده هستند. به وقتش مصلح اجتماعی میشوند و نصیحت میکنند. جایی به عنوان مشاور خانواده خود را نشان میدهند. در بخشهایی مشکلات اقتصادی اطرافیان را حل میکنند و در یک کلام سوپرمنهایی هستند که نه با توانایی نظامی که با مهربانی و فروتنی و وارستهگی تعریف میشوند و کارشان در برابر نسل جدید هم نه آموزش امنیتی که خواستگاری رفتن برای یکی و خاطره تعریف کردن برای دیگری است.
داستانها- از مجاهدین خلق تا عربهای ایران
در تیتراژ نهایی سریال تاکید میشود بخشی از قصهها براساس رخدادهای واقعی است اما نامعلوم بودن بخشهای حقیقی باعث میشود مخاطب سرگردان بماند که بخشهای بیش از اندازه باسمهای متعلق به حقیقت اتفاق افتاده است یا تخیل نویسنده. مثلا در یکی از داستانهای مجموعه، اعضای گروه مجاهدین خلق در دهه شصت هواپیمایی را میدزدند و به پاریس میبرند و در حالی که ماموریتشان را با موفقیت پشت سر گذاشتهاند، ناگهان با تماس تلفنی مسعود رجوی- رهبر گروهشان- مواجه میشوند که از آنها میخواهد بدون دلیلی مشخص تسلیم بشوند. در داستانی دیگر که به نظر میرسد برگرفته از پروندهی پر سر و صدای خالد حردانی باشد-جنوبیای که هواپیمایی را با همراهی خانوادهاش ربود و داستان زندهگیاش در فیلم ارتفاع پست ابراهیم حاتمیکیا هم نقل شد- شخصیت مرد جنوبی که روی عرب بودنش هم تاکید است، به شدت خشن ترسیم شده. کاراکتری که سر دوستانش را کلاه میگذارد، خیلی راحت سر دشمنانش را با دشنه میبرد و در هنگامهی هواپیماربایی با گلوله و قمه به جان تیم حفاظت پرواز میافتد و یکیشان را سلاخی میکند و دیگری را به قتل میرساند تا هیچگونه همدلیای بین او که برخلاف اتفاق واقعی مشکل مالی ندارد و در شارجه امارات هم برج خریده، به وجود نیاید و تماشاگران سریال با شخصیتهای امنیتی سپاه همذاتپنداری کنند. در داستانی دیگر که اصلا ربطی به تیم حفاظت پرواز ندارد و همهاش روی زمین میگذرد، ماجرای ترور دانشمندان هستهای روایت میشود- برگرفته از واقعیت- اما ناگهان تخیل نویسنده به میان میآید و سرنخ ِ ترور را به لندن و انگلیس میرساند و تروریستها هم عاقبت دستگیر میشوند. کلیت داستانهای سریال گویا اینطور بنا و ساخته شدهاند. واقعیت یک خطی به اضافهی ادامهای براساس تخیل نویسنده و خواست مدیران شبکهی افق متعلق به سپاه تا لااقل پیروزی در حیطهی قصه و سریال اتفاق بیفتد!
پیامها- سپاه؛ مالک آسمان و زمین
سریالسازی سپاه میتواند حاوی و حامل یک پیام دوگانه باشد که یکدیگر را کامل میکنند. یکی حضور در بخش فرهنگ و هنر و سرگرمی و تلاش برای فتحش بعد از سنگرهای اقتصاد و سیاست و دومی دادن پیامی از طریق یک اثر نمایشی و نشان دادن حضور همهجانبهی سپاه که آسمان و زمین کشور زیر سایهاش امنیت را تجربه میکنند. آسمان من داستانش را از ابتدا و زمان نبود سپاه در بخش پروازی کشور آغاز میکند و نشان میدهد چه راحت در این غیبت، هواپیما هایجک میشده و بعد به فرمان آیتالله خمینی و دستورش به سپاه برای ورود به این عرصه میرسد و بعدتر با نشان دادن تصویری گذرا از محسن رضایی رسما حضور سپاه در این بخش و برقرار شدن امنیت را جشن میگیرد. مامورانی که مراقب و مواظب مسافران هستند و در کنار عملیات امنیتی نظامی نقش پرستار و پزشک و مددکار اجتماعی را هم به خوبی بازی میکنند. اما در این تصویر بینقص و خوشایند از سپاه جاهایی هم هست که پاشنهی آشیل و دم خروس با هم بیرون میزند و خط قرمز این نهاد نظامی ناخواسته عیان میشود. در یکی از داستانها مامور حفاظت، برای همکاری کردن با گروههای صهیونیستی زیر فشار است و ازش خواسته شده تا هواپیما را در اسرائیل روی زمین بنشاند؛ مامور سپاه در این تنگنا که باید بین امنیت و سلامت خانوادهی گروگان گرفته شدهاش و همکاری با گروههای متخاصم یکی را انتخاب کند، با رفتن به سمت راه سوم ربایندهگان را تهدید میکند و میگوید که با گلولهای به شیشهی هواپیما کاری خواهد کرد که “همه با هم خلاص بشوند!” همهای که شامل مسافران بیگناه و بیخبر پرواز آمستردام-تهران میشود و پیام افسانهای “امنیت را با سپاه تجربه کنید” را یکجا نقض میکند و ناخواسته نشان میدهد جایی که پای خط قرمزها در میان باشد- در اینجا اسرائیل- ماموران حافظ امنیت و سلامت مسافران، حاضر هستند همه را با هم نابود کنند اما یک قدم آنورتر از مرزهای حیثیتی جمهوریاسلامی پا نگذارند تا مشخص بشود آنها نه حافظ جان و زندهگی مردم که “تکتیر اندازهای ولایت” هستند و پاسداران کیان و امنیت حکومت مطبوعشان.
“آسمان من” تمام تلاش و توان سپاه برای تولید یک اثر نمایشی و سرگرمکننده با پیام ایدئولوژیک است. از امین حیایی و پژمان بازغی تا دانیال حکیمی و الهام چرخنده را جلو دوربین آوردهاند، سعی داشتهاند فرم روایی کارشان نزدیک به آثار هالیوودی باشد، بخشهای مورد علاقهی تماشاگر سنتی ایرانی که مربوط به خانواده، روابط عاشقانه و ازدواج است را هم حفظ کردهاند تا اثر تولیدیشان مخاطب داشته باشد و نقطهی آغاز شبکهی افق در زمینهی تولید آثار نمایشی با موفقیت همراه باشد تا پروژههای سنگینتر از راه برسند. اما گویا تماشاگری در کار نیست. سریال یک بار تا نیمه در ایام نوروز پخش شد و وقتی مخاطبی پیدا نکرد، به بهانهی زمان نامناسب پخش، بار دیگر و از ابتدا بعد از تعطیلات نوروز روی آنتن رفت و باز هم موفق نشد حتی در حد سریالهای کمدی و سطحی صدا و سیما مثل “در حاشیه” بحثی ایجاد بکند یا تماشاگری داشته باشد. کسانی که عرصههای سیاست و اقتصاد را رصد میکنند، در مورد سپاه یک نقطهی توافق دارند و آن هم بحران محبوبیت این نهاد مسلح به ثروت و قدرت است. بحرانی که انگار به دنیای هنر و نمایش هم سرایت کرده و اثر تولیدی این نهاد را بیتماشاگر گذاشته!