روزعاشقان، شب کودتائی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

در نگاه هفته پیش، پرسیده بودم:

هفته تمام می شود. 22 بهمن دیگری می رسد. آیا روز دیگری درماه بهمن، تاریخی خواهد شد؟

و نگاه هفته این هفته شرح فشرده تولدآن “روز دیگر” است. 25 بهمن ماه، 1389دوشنبه روزی همزمان با “والنتاین” - روز جهانی عشاق- که فرزندان دلاور ایران زمین باردیگربرخروشیدند و “ روز عاشقان ایران” رابه ثبت تاریخ دادند.

 روز از متن توفانی تمام عیار که منطقه را در می نورد و “خاورمیانه دیگر”  از دامانش می زاید، برخاست به تمامی. تازه “بن علی” از تونس رفته و تخت قدرت زیر پای “حسنی مبارک” درمصر به لرزه درآمده بود که “رهبر فرزانه” جمهوری اسلامی گام بلند نابخردانه دیگری بر داشت. مداخله شتابزده اش بعد از کودتای انتخاباتی برای تائید بی چون و چرای محمود احمدی نژاد، خاستگاه فریاد مرگ بر دیکتاتور شد. و حالا معلوم نبود، مست از نشئه افیون و یا سرمست از باده خون در میدان حاضر شد، جنبش مصریان را رنگ “انقلاب اسلامی” زد وآن را ستود.

کسی هم با خبر نشد  که سفر پنجمش درهمین روز به قم و دیدار با مصباح یزدی و خانواده اش به این شاهکار جدید مربوط بوده است یانه.

سردارمحمد رضا نقدی، این زاده عراق که همه هستی اش وقف شکنجه و کشتار است،

درهمان  حال که بسیج را برای روز حادثه مهیامی کرد، کوشید آب تطهیر بر سر “لباس شخصی ها”یش بریزد: “در مصر حسنی مبارک اراذل و اوباش را با کپی برداری ناموفق از نیروهای بسیج به خیابان آورد… لباس شخصی های مصر آدم های فاسد و قدرت طلب بودند…”

یک سایت ایرانی نوشت: “معنای دیگر سخنان داماد حجت الاسلام میرحجازی منشی و همه کاره بیت رهبری اینست که اراذل و اوباش را جمهوری اسلامی موفق به میدان آورد و حسنی مبارک ناموفق!”

احمدجنتی، اطلاع مفیدی را  دراختیار افکا رعمومی قرارداد: “سران فتنه در خانه نقشه می کشند”. و نقشه چه به هنگام آفتابی شد. موسوی و کروبی  در صحنه شطرنج بغایت پیچیده سیاسی ایران، مهمترین مهره رابه حرکت در آوردند و مردم را به حضور دعوت کردند. روز، بیست و پنجم ماه بهمن و بعد از همه مراسم دولتی. گام نخست و بلند برای گسستن از روزهای “ نظام” و درست بر اساس مدعای رهبر جمهوری اسلامی در دفاع از مردم مصر. بایک تیتر چند نشان.

این دعوت بیش از هرچیز آزمون زنده بودن جنبش سبز بود. مزدک بامدادان فضا را به زیبائی تمام چنین ترسیم می کند: “رژیم کودتا چنان در مرگ جنبش سبز پنداربافی کرده بود، که خود نیز باور داشت که آتش آگاهی و آزادیخواهی مردم ایران زمین را بر سنگفرش داغ خیابانهای تهران و پستوهای تاریک و نمور کهریزک فروکشته است و می‌تواند بی هراس از خس و خاشاک به دیوانگیهای ایرانسوز خود بپردازد. کودتاگران ولی تنها کسانی نبودند که جنبش سبز را مرده می‌پنداشتند، یا می‌خواستند. دسته‌ای از سرآمدان پهنه سیاسی ایران که خود را در جایگاه روبروی جمهوری اسلامی می‌بینند نیز این خاموشی بیست ماهه را به پای مرگ جنبش سبز نوشته بودند و به گمان خود بدنبال گفتمان تازه‌ای می‌گشتند.”

سکوت بر همه مستولی شد تا نخستین جرقه ها از زیر خاکستر سرکوب کودتاچیان و انکار بخشی از اپوزیسیون، سر بر کشید و در دمی به شعله ای مبدل شد. جنبش سبز که رهروان بیشمارش، خود سرباز و فرمانده و خبرنگار و رسانه اند، آماده حضور در میدان شدند و با بیرق وپوسترو شعار.

“مردگان” به تعبیر کودتا گران و “سرخوردگان” به تعریف “دسته ای از سر آمدان پهنه سیاسی ایران” به حرکت درآمدند. فرمانده لشگر محمد رسول اله که درسرکوب خونین سال پیش در صف اول قرار داشت، به تهدید “جنازه” هائی برخاست که انتظار روز موعود را می کشیدند. وزارت کشور، بی اعتناء  به قانون اساسی جمهوری اسلامی و گوش بفرمان دیکتاتور از دادن مجوز به “اغتشاشگران” خود داری کرد.

سردار شکنجه، نقدی، در نقش حسین شریعتمداری ظاهر شد و از اسرار فوق امنیتی  جهانی پرده برداشت: “سازمان های جاسوسی غربی بدنبال خودسوزی فرد عقب افتاده ای در تهران هستند.” یک نماینده مجلس هم از دیدار مخفیانه میرحسین موسوی ویک جاسوس سیا درغروب روز جمعه خبر داد. کسی هم نپرسید چرا ایندو رابرسر چنین قرار لو رفته ای دستگیر نکرده اند.

جهان، با سرکوب خونین جمهوری اسلامی آشنا بود، بر ترس و ریا کاری “نظام” هم واقف شد.

رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید، گفت: “اگر دولت و مقامات ایران به راستی ازاعتراض مردم مصر خوشحال هستند، همان اجازه و حقوق را به مردم خود بدهند. مقامات ایران  کاملا از اراده مردم خودشان ترسیده‌اند.”

وزیر امور خارجه آمریکا، رسما اعلام کرد: “ما آرزو می‌کنیم، مخالفان دولت و مردم شجاع در خیابان‌های شهرهای مختلف ایران به همان فرصتی دست یابند که همنوعان آنها در مصر بدان دست یافته‌اند.”

“نظام” سر کیسه را برای متحدان جهانی خودشل کرد. ازقرارداد ۱۳ میلیارد دلاری با چین برای توسعه راه‌آهن ایران شفاف سازی شد.

شامگاه یکشنبه، عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه، در رأس هیاتی رسمی و به همراه ۱۰۰ بازرگان وارد تهران شد تا قرارداد تجاری ۳۰ میلیارد دلاری ایران و ترکیه را نهائی کند.

طبیعتا پرسش همکار ما جواد طالعی بی جواب ماند: “۱۰۰ بازرگان همراه عبداله گل در ایران چه می جویند؟”

رئیس جمهور ترکیه، در جریان کنفرانس خبری مشترک خود با محمود احمدی‌نژاد، حرف با معنایی زد: “اگر حکومت‌های منطقه به خواسته‌های مردم توجه نکنند، مردم برای تامین       خواسته‌هایشان وارد عمل خواهند شد.”

آیااین شکل ارائه ظریف پیامی بود که “شایعه پرس” عبداله گل را حامل آن می دانست؟

صبح دوشنبه رسید. درجهان جشن عاشقان برپا بود. عشاق به هم گلهای سرخ مهربانی می دادند ودر ایران ما- سرزمین گل سرخ- گلهای سرسبد جامعه به نبرد سیاهی می رفتند. شب پیش آیت الله صانعی -  محبوب “امام خمینی” ومطرود “امام خامنه ای”- گفته بود: “استبدادی که امروز شاهد آن هستیم در تاریخ بی سابقه است.”

ایران الگوی خود را نشان داد. جوانی بانشانه های سبز در دست بر بلندای جرثقیل رفت و جها ن را به تما شاخواند. کودتا چیان برای مقابله با جنبشی که صد بار گفته بودند مرده است و هزاربار خاکسترش را بر باد داده بودند، با نیروهای شخصی ونظامی تا دندان مسلح در شهرحضور داشتند.

هنوز ظهرنشده بود که به گفته میر حسین موسوی: “راه پیمائی شکوهمند در مقابل ناباوری بسیاری از بدبینان و اقتدار گرایان شکل گرفت.”

دکتر حسین باقر زاده، نوشت: “تظاهرات  ۲۵  بهمن شگفتی‌های زیادی آفرید. گستره این تظاهرات هم رژیم را غافلگیر کرد و هم برای طرف‌داران جنبش سبز نامنتظره بود. پاسخ رژیم به این اعتراضات، مانند همیشه، سرکوب بود.”

کودتا چیان برای سرکوب “مردگان”  تاکتیک های جدید بکار گرفتند. سپاه مستقیما به میدان نیامد. صحنه دراختیار بازویش- بسیج- و اوباش تعلیم دیده اش، – لباس شخصی ها- بود. بیرحمانه زدند و کشتند و گرفتند تا مانع از تجمع مردم در یک نقطه شوند. می دانستند میدان آزادی تهران، میدان تحریر مصر خواهد شد. شعار سرتاسری انبوه راهپیمایان، سرنوشت “رهبر فرزانه” را نوید می داد:

” فتنه”‌ای که نمی‌میرد، و رژیمی که بیدار نمی‌شود در برابر هم صف آرائی کرده بودند.

وجهان این صحنه تاریخی را می دید و ایران و جنبش سبز به رسانه های جهانی برگشت. همه یک سال ونیم خونین گذشته را بیاد آوردند. سخن اردشیر امیرارجمند - مشاور ارشد میر حسین موسوی- انعکاس گسترده یافت: “باید بپذیرند در ایران انتخابات آزاد صورت گیرد.”

باراک اوباما گفت: “حکومت ایران  وانمود می‌کند که از کناره گیری دولت حسنی مبارک در مصر شادمان است،  ولی در همان حال، برخلاف مصر  در مقابل ایرانیانی که می کوشیدند به طور مسالمت آمیز خواسته های خود را بیان کنند به  گلوله  و  ضرب و شتم متوسل شد.”


هیلاری کلینتون، از “آرمان‌های” تظاهرکنندگان ایرانی تجلیل کردو گفت: “آنچه که ما امروز در ایران شاهد هستیم، نشانه شجاعت مردم ایران و بیانگر ریاکاری رژیم ایران  است که در سه هفته گذشته همواره به تمجید آنچه در مصر روی می‌داد، پرداخته بود.
واقعا جای تعجب دارد که حکومت ایران به دیگران درس دمکراسی می‌دهد. حکومت اسلامی ایران نماد بارز به سرقت بردن اهداف انقلابی مردم توسط یک گروه انحصارطلب و تمامیت‌خواه است. عملکرد حکومت ایران در سرکوب مردم و مخالفان نشان می‌دهد که آنها تا چه حد طرفدار اصلاحات و آزادی هستند. به نظر من هیچکس در خاورمیانه به الگوی حکومت اسلامی ایران علاقه‌ای ندارد. بنابراین تا آنجا که به حقوق مردم و دمکراسی بر می‌گردد به نظر من آنچه که حکومت ایران می‌گوید کاملا بی‌ربط است.”

و کودتاچیان جنگ روانی گسترده ای را آغاز کردند  تا صورت مساله را پاک کنندو در برابر چشمان حیرتزده جهانیان که  عکس و فیلم های تظاهرات رامی دیدند، به نفی آن پرداختند.

حسین شریعتمداری نوشت: “۴۰۰-۳۰۰ نفر بیشتر نبودند، تصاویر آشوب های خرداد ۸۸ را به عنوان تظاهرات ۲۵ بهمن جا زدند.”

و گزارش روزنامه ضد ملی در خدمت او  چنین بود: “به جز چندصد تن اوباش کسی به درخواست سران فتنه اعتنا نکرد.”

 رجانیوز، کمی به آمار کیهان افزود: “چند گروه ۵۰ تا ۱۰۰ نفری بیشتر نبودند.”

روزنامه رسالت خبر داد: “دیروز عمال استکبار جهانی کار چندانی نتوانستند انجام دهند.” تابناک- سایت سردار رضائی - تیتری مشابه  رسالت داشت: “باوجود تلاش مذبوحانه دشمنان ملت، تهران آرام است.”

روز سه شنبه نیروی انتظامی از دستگیری ۱۵۰ تن خبر داد؛و یکی از مسئولان دادسرا که گفتی سواد خواندن کیهان را هم نداشت در تجمع خانواده های دستگیر شدگان، اسامی۱۵۰۰ نفر را اعلام کرد که دستگیرو به زندان اوین منتقل شده‌اند.

و این اولین بار در تاریخ بود که از 400 شرکت کننده در تظاهرات، 1500 نفرشان دستگیر می شدند.

دستگیری موسوی و کروبی را سایت امنیتی رجانیوز کلید زد: “حالا بهترین موقع برای دستگیری و محاکمه کروبی و موسوی است.”

غلامحسین محسنی اژه ای - از قضات دادگاه مرگ تابستان 67- که حالا دادستان کل کشور است ـ  گفت: “سران فتنه باید منتظر محاکمه باشند.”

۲۲۳ “نماینده” مجلس خواستار ِاعمال اشد مجازات برای میر حسین موسوی و مهدی کروبی شدند.

گروهی ازآنها هم در صحن مجلس گرد آمدند و شعار “مرگ بر موسوی و کروبی” و خاتمی دادند.

فیلم این اجتماع شرم آور، جهانی شد. روزنامه های معتبر خبرش را در کنار خبر دیگری از بحرین منتشر کردند: “نمایندگان مجلس بحرین در اعتراض به کشته شدن یک هموطن خود در اعتراضات این کشور، از فعالیت دست کشیدند و احتمال استعفای خود را مطرح کردند.”

عنوان درشت یکی از روزنامه ها این است: “نمایندگان بحرین: چرا معترضان را می‌کشید؟ نمایندگان ایران: چرا معترضان را نمی‌کشید؟”

 

چهارشنبه است. شب ایران ازنیمه می گذرد. اخبار مکرر نشان دهنده عبور “نظام” از سرکوب به یک کودتای دیگر است.

پیکر صانع ژاله، یکی از جانباختگان 25 بهمن، صبح امروز بر شانه قاتلانش و بعنوان بسیبجی تشیع شده است.کودتا چیان می کوشند از عروج نداها و سهراب های دیگر مانع شوند.

 چاقوکشانی که ناگهان دانشجو شده اند اعدام کروبی و موسوی را  فریاد کرده اند و به هاشمی رفسنجانی دشنام های ناموسی داده اند.

 دستگیری های گسترده آغاز شده و مدام دامنه بیشتری می گیرد. زندان کهریزک دوباره راه اندازی می شود. فرزندان آیت اله بیات زنجانی درمیان دستگیر شدگان هستند. به کلاس درس  آیت اله وحیدخراسانی هجوم برده اند. اوباش با موتور در اطراف خانه موسوی، کروبی و خاتمی پرسه می زنند. شایعه دستگیری شیخ دلاور مهدی کروبی و مهندس میرحسین  موسوی د رتهران دهان به دهان می شود. کروبی در بیانیه اش نوشته و همسرش درنامه خطاب  به علی لاریجانی تکرار کرده است: “هراس از هیچ تهدیدی ندارم و همانگونه که از سال ۴۱ به عنوان سرباز کوچک ملت نیز نشان داده‌ام آماده پرداخت هرگونه هزینه‌ای در این راه پر فیض هستم.”

 

علی اکبر ولایتی- یار گرمابه وگلستان وبساط- سید علی خامنه ای می گوید: “تردید ندارم موسوی و کروبی به‌لحاظ سیاسی با بیگانه در ارتباطند.”

لاتی همین حرف راسردار محسن رضائی می زند: “برای کسانی که یک زمانی شناسنامه‌ای در انقلاب داشتند و آمریکا آن ها را عمله خود کرده متاسف هستم.”

شعار مرگ بر رفسنجانی از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود. کمی بعد، اعلامیه مشکوک مجلس خبرگان رهبری علیه تظاهرات 25 بهمن انتشار می یابد. چند تن از سران کودتا نامه را دراتاق هاشمی رفسنجانی نوشته اند. معلوم نیست خود او هم بوده است یانه.

ساعت 1 بامداد پنج شنبه 29 بهمن است و لابد کار آنقدر بالا گرفته که دولت آلمان رسما

خواستار “پایان فوری” تهدیدها علیه رهبران مخالفان دولت در ایران می شود.

ودرست در همین موقع شایعه دستگیری موسوی از تهران می رسد…

بهمن ماه آخرین نفس هایش را می کشد. در شب بهمنی دیگری هستیم. شب کودتائی. هر اتفاقی بیافتد، روز دیگری درتاریخ ایران و در بهمن ماه متولد شده است.25  بهمن: روز شلیک نهائی به انقلاب اسلامی، فقط سه روز از تولد آن فاصله دارد.

در طول زندگی بسیار کم شمارند لحظاتی که انسان درآنها بتواندشاهد تغییر تاریخ باشد. ما در یکی از این لحظات هستیم. توفان تغییر به لیبی و بحرین و یمن و اردن هم رسیده است.

25 بهمن می گوید: هیچ چیز نمی تواند مانع این تغییر در ایران شود. شعر سیف فرغانی هم که در تهران دست به دست می شود، همین را می گوید.. کاش یکی آن را برای

” سیدعلی” بخواند:

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد  

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گردسم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد