پدر، پسر، روح الامین... و مرتضوی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

مرتضوی: “آقای روح الامینی به جای شکایت از قتل پسرش باید وظیفه پدری خودش را انجام می داد.”

– اتللوی کهریزکی، ویلیام شکسپیر ، پرده دوم، صحنه سه، گفتار هفتم

چرا اینقدر شلوغش می کنید؟ اصلا ببینم، شما چرا وظیفه پدری خودتان را درست انجام ندادید؟ نه، واقعا برای چی؟ چه معنی می دهند آدم وظیفه پدری خودش را انجام ندهد بعد از دیگران انتظار داشته باشد پسرش را با جسم سخت برخورد ندهند؟ خب، اینکه پسر شما با جسم سخت برخورد کرده و با مرگ طبیعی از دنیا رفته که به قاضی مربوطه مربوط نمی شود. قاضی مربوطه اتفاقا هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد. ما هم همینطوری می گوییم قاضی مربوطه… وگرنه به این قاضی مربوطه چه مربوط؟ اصلا در هنگام برخورد جسم سخت با سر پسر شما، قاضی مربوطه هشتاد کیلومتر آنطرف تر بوده یا نه؟ بوده، خدا پدرتان را… ببخشید، پسرتان را بیامرزد. به کسی که هشتاد کیلومتر آنطرف تر دارد به کار خودش می رسد و یک هفته یک هفته به گواه تمام ماموران مربوطه، منزلش را نمی دیده چه ارتباطی دارد که مثلا پسر شما در بازداشتگاه سرش با جسم سخت برخورد کرده؟ خب می خواست برخورد نکند؟

مگر این قاضی مربوطه به زور پسر شما برداشته از توی خیابان آورده، دست و پایش را بسته، گفت الا و بالله باید سرت با جسم سخت برخورد کند؟ نه، معلوم است که نگفته. اتفاقا خانم زهرا کاظمی هم بعدا خودش از آن دنیا تماس گرفت گفت به صورت خودجوش سرش با یک کفش که معلوم نیست پای کی بوده، برخورد کرده، هیچ ربطی هم به قاضی مربوطه ندارد. حالا این حرفها را از آن دنیا زیر فشار نکیر و منکر زده و این دو شخص مذکور، یعنی نکیر و منکر، خودشان از هشتاد هزار کیلومتری زیر فشار قاضی مرتضوی بودند یا نه، به ما ربطی ندارد. ولی همین که خانم کاظمی کلی از قاضی مربوطه عذرخواهی کرد که بی احتیاطی کرده … البته نه اینکه قاضی مربوطه بی تقصیر بی تقصیر هم باشد. اما آنطوری که شما می گویید هم مقصر نیست.

فوق فوقش شاید دستور انتقالش را به بازداشتگاه کهریزک، آنهم از هشتاد کیلومتر آنطرف تر امضا کرده باشد، خب کرده باشد. الان هر کسی یک جایی را در فاصله هشتاد کیلومتری امضا کرد، هر اتفاقی افتاد باید بیایید یقه اش را بگیرید، بگویید باید جواب بدهی؟ نه. الان اینهمه آدم در فاصله های خیلی نزدیک تر هم یک جایی را امضا می کنند، اصلا هم کسی نمی گوید بیا جواب بده؟ نمونه اش همین بانک ها، شما از هر فاصله ای دلتان خواست، پای چکتان را امضا کنید، اگر کسی گفت چرا؟ اصولا خیلی وقت ها آدم ها یک جایی را برای یادگاری امضا می کنند. شاید این قاضی مربوطه هم دلش می خواسته برای یادگاری پای حکم پسر شما را امضا کند… چه ربطی به اتفاقی که بعدا برای پسر شما افتاده دارد؟ بنده هم یک چک برای برادر شما امضا می کنم، دو ساعت بعدش برادرتان هشتاد کیلومتر آن طرف تر می رود زیر ماشین سپاه سرش تصادفا به باتوم برخورد می کند، مننژیت می گیرد، به مرگ طبیعی می میرد، چه ربطی دارد آن صاحب عزا به بنده صاحب امضا؟ یا چهار سال پیش هم یک نفر نظرش به نظر یکی نزدیک تر شد، چه ربطی به الان دارد، الان دور شده، کی جرات داره بگوید بیا جواب بده؟ آن یکی دچار قانون فاصله شده، این یکی دچار قانون گذر زمان… چه فرقی می کند؟

از این گذشته، آدمی را که بازداشت می کنند، هتل که نمی فرستند. باید برود بازداشتگاه، حالا این بازداشتگاه را یک روزی برای اراذل و اوباش ساخته بودند و آدم های خیلی خطر ناک را می بردند آنجا و یک دانشجوی معترض را که نباید ببرند آنجا و این حرف ها، همه اش جنبه تبلیغاتی دارد. اراذل و اوباش یعنی چی؟ کجای قانون یک تعریف مشخص از اراذل و اوباش داریم؟ نداریم که. نیروی انتظامی هم غلط کرده دو سه ماه یک بار می ریزد خانه مردم را می گردد، چند نفر را به اسم اراذل و اوباش توی خیابان می چرخاند. ما در قانون هیچ تعریفی برای اراذل و اوباش نداریم. همه این بحث ها ژورنالیستی است. اصلا از وقتی پای ژورنالیست ها به نیروی انتظامی باز شده، این مسخره بازی ها را در می آورند. بازداشتی، بازداشتی است، حالا می خواهد قاتل زنجیره ای باشد، می خواهد قاچاقچی حرفه ای باشد، می خواهد یک دانشجوی معترض باشد. باید برود هر بازداشتگاهی که جای خالی داشت. به دلیل کمبود جا، آزادش که نمی توانیم بکنیم. خلاف قانون است. تازه این بازداشتگاه را هم که قاضی مربوطه نساخته، دست گل اصلاح طلبان است. در همین دوره آقای خاتمی اصلاح طلبانی مثل آقای محسنی اژه ای بازداشتگاه را ساختند، حالا بیایند جوابش را بدهند. هر اتفاقی هم که می افتد تا اطلاع ثانوی تقصیر همان هاست. این یکی دچار قانون فاصله و گذر زمان و این قرتی بازی ها هم نمی شود.

با همه این حرف ها، یک احتمال دیگر هم وجود دارد. مثلا شاید، آنهم شاید، قاضی مربوطه بعد از اینکه پسر شما را بازداشت کرده و فرستاده بازداشتگاه کهریزک، البته نه برای اینکه مرض دارد، برای حفظ آرامش و امنیت خود شما، چهار نفر را هم مامور کرده باشد روزی سه بار بچه شما را کتک بزنند، در این صورت، باز هم به نظر ما مرگ پسر شما ربطی به قاضی مربوطه ندارد. می خواستید خودتان روزی سه بار بچه تان را توی خانه کتک بزنید که عادت کند، تا سرش به جسم سخت برخورد کرد، فوت نکند. به قاضی مربوطه چه مربوط؟ از فاصله هشتاد کیلومتری که نمی تواسته جلویشان را بگیرد. حالا شاید یکی دوبار هم خودش شخصا برای سرکشی رفته باشد، خب رفته باشد. شاید اصلا دیده باشد. خب دیده باشد. چه فرقی می کند؟ آدم که نباید توی کار مردم آن هم مامور دولت آن هم درحال کتک زدن مردم دخالت کند. فرض کنیم دیده یا خبر داشته دارند پسر شما را روزی سه بار کتک می زنند، باید بیاید توی کار مردم دخالت کند؟ به قاضی مربوطه چه مربوط که دارند با متهمی که او فرستاده چه کار می کنند؟

اصلا فرض کنید با همه این حرف ها، کشته شدن پسر شما یک جوری به این قاضی مربوطه مربوط شد، پس وظیفه پدری شما چه می شود؟ البته شما که نه … نه عزیزم شما هم نه … شما که رئیس صدا و سیما رفیق صمیمی تان نیست. برای همین اصولا پدر محسوب نمی شوید، چون اساسا امکانات اولیه عمل به وظیفه تان را هم ندارید. دست کم باید وزیری، نماینده مجلسی، رئیس سازمانی، سرباز گمنامی چیزی رفیق صمیمتان باشد که بتوانید به وظیف پدری تان عمل کنید…. بعد. الان بین شما فقط آقای روح الامینی امکانات عمل به وظیفه اش را داشته، که این بنده خدا هم کم کاری کرده، به وظیفه پدری اش عمل نکرده. حالا هم طلبکار شده، آمده از قاضی مربوطه شکایت کرده؟

جناب آقای روح الامینی! یعنی چی؟ خب عزیز من، جان من، پدر شهید! شما وقتی دیدی پسرت را دستگیر کرده اند، چرا به وظیفه ات عمل نکردی؟ چرا نرفتی به آقای ضرغامی بگویی؟ بالاخره یکی از وظایف تعریف شده رئیس سازمان صدا و سیما همین است که به رئیس سازمان زندان ها نامه بنویسید، بگوید خانواده فلان زندانی پشیمان شده و خودش بچه را آماده اعتراف می کند، سرش را با جسم سخت برخورد ندهید. همه هم می دانند. الان روزی بیست بار دارند از تمام شبکه های صدا و سیما اعلام می کنند هر کسی فرزندش را دستگیر کرده اند، بیاید به رئیس سازمان صدا و سیما خبر بدهد. وظایف تعریف شده هر پدری هم که مشخص است. البته ما فقط به مواردی اشاره می کنیم که به این پرونده مربوط می شوند.

اولا: هر پدری باید با یکی از افراد پر نفوذ در حکومت رفیق صمیمی باشد. اگر کسی همچین امکانی را ندارد، اصلا برای چی پدر می شود؟ از امروز کلیه مردانی که رفیق صمیمی در مراکز حکومتی ندارند، باید تا اطلاع ثانوی در هنگام نزدیکی با همسرشان از وسایل ضدبارداری استفاده کنند.

دوما: هر پدری باید روزی سه بار ـ- حداقل -ـ فرزندش را با جسم سخت کتک بزند، تا فرزند مربوطه برای برخورد با جسم سخت در آینده آماده باشد، فوت نکند.

سوما: هر پدری باید قبل از اینکه ماموران محترم نیروی انتظامی به زحمت بیفتند و فرزندش را دستگیر کنند، خودش توی خانه فرزندش را دستگیر و محاکمه نموده وی را وادار به اعتراف کند و فیلم آن را برای پخش به صدا و سیما بفرستد.

چهارما: پدرانی که در کتک زدن فرزندشان کوتاهی می کنند، باید به آنها واکسن ضدمننژیت بزنند که اگر در اثر کوتاهی شان پسر مربوطه دستگیر شد و سرش به جسم سخت برخورد داده شد، به دلیل مننژیت به مرگ طبیعی از دنیا نرود، بلکه به دلیل نارسایی قلبی از دنیا برود.

خب، شما وقتی خودت به این وظایف مربوطه عمل نکردی، چه توقعی از قاضی مربوطه داری؟

به نظر ما که این دادگاه اصولا صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد. چون اساسا هر کاری می کنیم موضوع پرونده به هیچ صورتی به قاضی مربوطه، مربوط نمی شود.