بعد از انتخاب

مسعود بهنود
مسعود بهنود

po_masoud_01.jpg

 

روز جمعه باز یادآوری شد که صندوق رای هزار هنر دارد که یکیش در دیگر شیوه های تغییر حاکمان و قانونگزاران نیست. چه وقتی کار به هیجان های خیابانی واگذاشته شود، چه زمانی که تغییر به محاکمات خیابانی ماند. چه جهش های انقلابی و چه سکون های استبدادی. هیچ کدام به کم خرجی و پرسودی صندوق رای نیست که شریف ترین ساخته بشری است. و دشمنانش آن ها هستند که نفی اش می کنند و آن ها که تملقش می گویند اما در نهان می کوشند صندوق را از اصالت بیندازند و به زور هم شده حرفی در دهانش بگذارند که حرف خودش نیست.

دشمنان صندوق گاه از دل همان صندوق زاده شده اند. به فرزندان مادرکش می مانند.

صندوق رای را رحم مردم سالاری می دانیم چون که حتی زمانی که گروهی نظارت بر آن را عهده دار باشند اما نظارت را با دخالت اشتباه بگیرند، حتی وقتی که بی اخلاقی ها در کار باشد، کاری در حد فریب دادن کودکان برنامه ریزی شده و “عملیات پیچیده” نامگذاری شده باشد، اما صندوق باز در درون خود چیزی جز انتخاب [گرچه با ملاحظاتی همراه شده] مردم را حمل نمی کند.

صندوق وقتی صندوق راستین است که مردم باشند و این پدیده ارزشمند زندگی جدید. هر عاملی که در میان ارتباط مردم و صندوق حائل شود، از شان آنان می کاهد. مگر احزاب که باز به تجربه بشری به دست آمده اند و به آرا نظم مفید می دهند و از پراکندگی مضر آن ها می کاهند. جز این، هر نهاد و عامل دیگر، مزاحم صندوق رای است و بالاخره روزی به خواست مردم حذف خواهد شد. و آن زمانی است که همگان [حاکم و محکوم] ارزش صندوق و نظم لازمه آن را پذیرفته باشند. و شیرین تر از این لحظه ای برای جوامع بشر نیست. اما چنان که باز نوشتم صندوق آن موجودی است که دوای دردش هم در درون خودش ثبت است. موانعش را هم جز با همان صندوق نمی توان از جلو پا برداشت.

جهان امروز چندان صندوق را محترم می شمارد که هر حکومت و نظامی که جز از این رحم به درآید هر مولودی از درون آن متولد می شود مقدس است. اگر مانند هیتلر جنگ ساز و خانمان ها برانداز باشد و یا مانند جورج بوش، مردم را پس از چندی از خود بگریزاند. اما چندان که از دل صندوق برنیاید اگر پینوشه باشد یا صدام حسین، اگر هزار کلاهک اتمی داشته باشد چنان که رهبر اتحاد جماهیر شوروی داشتند، اگر سلم و تور را با پول خریده باشد چنان که شیخ های حجاز و جنوب خلیج فارس، اگر خوشبختی دهد و یا فقر هدیه آورد، باری سرانجام افتادنی است. میراست و اگر خدمتی هم کرده باشد در دیده ها نمی نشیند. هواداران آخرین سلسله سلطنتی نمی دانند که خدمات سازنده بنیان گذار آن سلسله از آن رو به چشم تاریخ نمی نشیند که جانشین رژیمی شد که مردم سالاری و دموکراسی را پذیرفته بود سرانجام، و خود همه نهادهای انتخابی را تعطیل کرده و مجلس قانونگزاری را “طویله” خواند. در مقابل هواداران رهبر نهضت ملی نفت از آن رو سربلندند که دکتر مصدق با همه سختی ها که برای ملت آورد اما به رای و نظر مردم احترام گذاشت، به رای، به مجلس، به قانون و به آزادی مطبوعات. از همین رو که در روزهای آخر کار دولت ملی، زمانی سه تن از یاران بی دریغ مصدق به دیدار وی رفتند و عاجزانه از وی خواستند از رفراندوم برای انحلال مجلس منصرف شود. چرا که نگران بودند مبادا این کار خلاف قانون باشد. جواب آن حقوقدان چنین بود. بی رای مردم کوچک تر تصمیمی باطل است و با رای آنان همه کار می توان کرد. اگر کودتا نمی شد چه بسا رفراندوم انحلال مجلسین مشکل دکتر مصدق می شد اما همان کودتای خارجی ساخته، به معنای اصالت و شرافت رهبر نهضت ملی بود. او صندوق رفراندوم گذاشت و مخالفانش هنوز شرمسار تاریخ اند چرا که در پنهان توطئه کردند. آخرین شاه ایران همین قدر که از اثر کودتای خارجی ساخته به وطن برگشت، هر چه در سال های بعد از نظر اقتصادی و معیشتی و ایجاد رفاه و آرامش کوشید در چشم ها ننشست و بیست و پنج سال بعد همه خیابان ها پر شد از صدای مرگ بر او. در این زمان باز سال ها بود که مردم هیچ نقشی در حاکمیت نداشتند و نه در انتخاب. و این بدترین موریانه ای است که به جان جوامع می افتد. درختان کهنسال را می اندازد. گاه درختان پربار و بر را.

این حماسه کی سروده می شود. وقتی که انتخاباتی پایان گرفته و واقعیت ها نشان از آن دارد که صندوق رای بیش از هر زمانی در بیست و هشت سال گذشته در خطرست. در زمانی که گفته می شود دولتیان که عطش غریبی به قدرت و دگرگونی و خریدن نام و آوازه نشان داده اند، در نهانشان با صندوق های رای کاری هست.

در آخرین انتخابات [سوم تیر پارسال] تصرف هائی در انتخاب آزاد، در ارتباط بی خدشه مردم و صندوق صورت گرفت، که به ویژه در دور اول آن انتخابات اثرگذار بود. تصرف هائی که آقای خاتمی با ادب ذاتی خود “بداخلاقی” اش خواند اما در حالی که فاصله هم مهدی کروبی و هم باقر قالیباف با منتخب فعلی اندک بود، سرنوشت مردم را دگرگون کرد. این رسم بدآهنگی بود که آقای ذوالقدر [ که اینک امنیت همین انتخابات به عهده اوست] با غرور عملیاتی پیچیده اش خواند و اینک ترتیبش بر کسی پوشیده نیست و اگر صدای اعتراض هفته گذشته بسیجی های مشهد ضبط می شد، آن چه بر اهل فن آشکارست بر تمامی مردم عیان می گردید. سنگ بنای بدی گذاشته شد. و با جا انداختن سردار ذوالقدر و آقای ثمره هاشمی در وزارت کشور و ستاد انتخابات، احمدی نژاد نشان داد که قصد جدا شدن از آن شیوه را ندارد. و اینک صندوق های امانت مردم در اتاق هائی است که کلید دست اینان است و مردم به حق دلنگران.

این که آقای زریبافان که حاضر نشد به قانون تن دهد و عضویت در شورا را ارث پدری دید و هم دبیری هیات دولت را، نوشته اند نیمه شبان در حوزه ای ظاهر شد و از آن پس در ترکیب آن ها که رای ها می خواندند تغییرها صورت گرفت و لابد صبح صندوق به معجزه ای پر از رایحه خوش خدمت می شود، به فرض که موثر افتد و صدای اصلاح طلبان و ستم دیدگان در جائی شنیده نشود، باید گفت بزرگ ترین دشمنی است که عاملان آن بر مردم ایران و بر حکومت ابراز می کنند. بوسه زهرانگینی است که بر گونه نظام می زنند. چرا که رسمی می نهند که در بیست و هشت سال گذشته چنان معمول نبوده که نتایج کار را تغییر دهد.

آنان که از نزدیک بر کار انتخابات در این بیست و هشت سال نظاره کرده اند نیک می دانند و ابراز می کنند که در این فرصت هیچ گاه صندوق ساخته نشد. رای سازی در کار نبود. استفاده از احساسات مذهبی و جذب آن ها به پای صندوق بود و بسیار بود اما رائی چنان جا به جا نشد. نظارت استصوابی شورای نگهبان که دشمن اصالت صندوق است در کار بود و فغان از هر آزاده ای بعد هر انتخابات به هوا بود، اما ترکیب مردمی نظارت و مجریان باعث می شد که اگر کسی می خواست هم نمی توانست صندوق و رای را تغییر دهد. به تجربه انتخابات گذشته و شیوه های نوئی که در کار آمد. در این دو روز هواداران راستین جمهوری اسلامی بیش تر نگرانند چون می دانند که این پیروزی با خود خبری می آورد که از صد هولناک ترست.