مصطفی ملکیان، اندیشمند برجسته و روشنفکر اخلاقگرای ایران، در اظهارنظری مهم، و با ذکر دلایلی اخلاقی و روانشناختی، از حضور سید محمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری آتی دفاع کرده و تلاش برای پیروزی وی را در انتخابات 88 وظیفهی اخلاقی نخبگان ایران توصیف نموده است. بهنظر میرسد که این اظهارنظر را بتوان بهمثابهی یکی از نقاط عطف انتخابات پیش رو، مورد توجه و تحلیل قرار داد.
در میانهی بحثهای مربوط به آمدن یا نیامدن خاتمی -که عمدتاً از منظر سیاسی یا اقتصادی، مطرح میشود، اظهار نظر مصطفی ملکیان، از روشنفکران برجستهی ایران، “شوک” مهمی به بسیاری از تردیدها و پرسشها محسوب میشود. ملکیان -چنان که تخصص اوست- از منظر روانشناختی و اخلاقی، ضرورت نامزدی خاتمی را تبیین کرده و لزوم حمایت از وی را به نخبگان، یادآور شده است.
وجوه متمایز دیدگاههای مطرح شده از سوی ملکیان، اینک -از یک سو- پرسشهای جدی و مهمی را در برابر مخالفان نامزدی خاتمی، مطرح کرده است؛ آن بخش از فعالان سیاسی که به علل و دلایل گوناگون، با حضور خاتمی در انتخابات آتی موافق نیستند، از این پس با ملاحظات دقیق و قابل تاملی در لزوم حمایت از خاتمی و تلاش برای نامزدی و پیروزی او در انتخابات، مواجهاند؛ ملاحظاتی که از منظر روانشناختی و اخلاقی، نکات قابل توجهی را دربر دارد.
از سوی دیگر، سخنان اخیر ملکیان، خاتمی را نیز در برابر پرسشها و ملاحظات جدیدی قرار میدهد؛ خاتمی -بهمثابهی یک روشنفکر- اینک ناچار به تامل و تفکر دوباره -و جدید- است، چرا که نکات مطروحه توسط ملکیان از زاویهای متفاوت با بحثهای اخیر و توصیهها و خواهشهای دیگران، مطرح شده است.
سخنان ملکیان قابل تامل و بسیار خواندنی است (به سایت پویش دعوت از خاتمی؛ “موج سوم” مراجعه شود)؛ اما شاید از جمله مهمترین بخشهای این مواضع، بتوان به این دیدگاه ملکیان -در مورد خاتمی- اشاره کرد:
”چون آقای خاتمی وجدان اخلاقی زندهای دارند، اگر فردا در انتخابات شرکت نکنند و رئیس جمهور فعلی دوباره برنده شوند، تا آخر عمرشان هر خسارت و آزار و آسیب و درد و رنجی بر مردم وارد میشود، پیش خودشان خواند گفت «شاید» (حتی «شاید»اش هم کافی است برای اینکه آدم را خرد کند) اگر من آمده بودم و نگذاشته بودم آقای احمدینژاد رئیس جمهور شود، این درد و رنج بر مردم وارد نمیشد. به نظر من، خود این «شاید» برای آدمی که وجدان اخلاقی زندهای دارد متلاشیکننده است… اما اگر آقای خاتمی بیایند، به هرحال امر از این دو بیرون نیست که یا انتخاب خواهند شد و یا انتخاب نخواهند شد. اگر انتخاب شوند بالاخره اغراضی که داشتهاند و اهداف انساندوستانهشان را تا جایی که در توان دارند در چارچوب همین قوانین و همین مدیریت و حکومت فعلی دنبال میکنند و مطلوب همهی ما تأمین میشود. اما حتی اگر خاتمی بیاید و انتخاب هم نشود (حالا یا مردم به ایشان رأی ندادند یا مردم رأی دادند ولی اسمشان از صندوق بیرون نیامد) ایشان باز از یک عذاب وجدان بزرگ رهیدهاند و فردا اگر بزرگترین مصائب و فجایع هم در این کشور پیش آید ایشان دیگر عذاب وجدان ندارند”.
ملکیان البته دیگر شهروندان ایران را نیز مخاطب قرار داده است: “به خودم و هر ایرانی دیگری میتوانم بگویم که اگر آقای خاتمی را تشویق کنی که بیاید و وقتی آمد از او طرفداری کنی تا پیروز شود، فرداروز اگر خاتمی نیامد یا پیروز نشد و هر اتفاق نامیمونی برای مردم پیش آمد، عذاب وجدان نخواهی داشت؛ به خودت خواهی گفت که کاری را که از من ساخته بود، انجام دادم و نشد…“
بهنظر میرسد که سخنان اخیر ملکیان موج جدید و متفاوتی را در جامعه برای تمنای نامزدی خاتمی، موجب شود. این موج تنها شامل لایههای دانشجو و علاقهمندان به مصطفی ملکیان و یا آنهایی که تردیدها را بهکنار خواهند زد، نخواهد شد؛ بلکه از این پس باید شاهد روند تصاعدی حمایت روشنفکران و فرهیختگان جامعه از نامزدی خاتمی بود. وقتی روشنفکری چون ملکیان که معمولاً از ورود به عرصهی سیاست پرهیز دارد و دغدغههایی از جنس اخلاق و روانشناسی را عموماً مطرح میکند، اینگونه (تمام قد) لزوم نامزدی خاتمی و نیز ضرورت حمایت شهروندان از ورود خاتمی به رقابت انتخابات 88 را مورد توجه قرار میدهد، وضع و رویکرد اغلب روشنفکران قابل حدس بهنظر میرسد. از دکتر عبدالکریم سروش گرفته تا محمود دولتآبادی، و از اپوزیسیون گرفته تا اندیشمندان و استادان دانشگاه، روزها و هفتههای پیش رو، محتمل باید شاهد حمایتهای جدیدی از بحث نامزدی خاتمی و تشویق تصاعدی او به حضور در رقابت انتخاباتی سال آتی بود. و هریک از این حمایتها، تاثیری غیرقابل چشمپوشی در تعیین سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری -یا تحولات آتی کشور- خواهد داشت. اما:
در هنگامهای که خاتمی تردیدهای جدی برای نامزدی از خویش بروز میدهد؛
در روزهایی که اقتدارگرایان و محافظهکاران، آشکارا از حضور محتمل خاتمی بههراس افتادهاند و به اشکال گوناگون میکوشند مانع از ورود او به صحنهی رقابت شوند؛
در وضعی که -متاسفانه- بحث عدمموافقت محتمل هستهی مرکزی قدرت سیاسی با نامزدی خاتمی، یکی از رایجترین “ملاحظات” مطرح در محافل سیاسی است؛
و در حالی که هنوز تردیدها برای حمایت قاطع و صریح از خاتمی، در بخشی از روشنفکران محسوس است؛
بیشک حمایت قاطعانه -و متفاوت- ملکیان از نامزدی خاتمی و تاکید وی بر ضرورت تلاش مردم (و بهویژه نخبگان) برای تشویق خاتمی به حضور در رقابت سخت آتی، و البته کوشش آنان برای پیروزی خاتمی، نقطهعطفی مهم در فرآیند تکوین انتخابات ریاستجمهوری دهم و تحولات مربوط به آن، محسوب میشود.