قالیباف روی باند

محمد رهبر
محمد رهبر

هیات انصار الرضای کرج که قالیباف سخنرانش بود، از همان جاهایی است که سال ۸۴، سردار از آن غافل شد.

 سردار، دکتر، خلبان، قالیباف، سال ۸۴ همه چیز را مهیا می دید تا بعد از یک دوره فرماندهی نیروی انتظامی و نوآوری که با بنز و تویوتا در پلیس ایران بر پا کرد، اولین رییس جمهور نظامی نظام باشد که نشد.

 قالیباف از تبلیغات چیزی کم نگذاشت، عکس های جوان پسند ش که خیلی ها را به یاد “بوریس ویلس” هالیوودی می انداخت، با کت و شلوارسفید و عینک طلایی رنگ، دست به دست می چرخید و به ایرباس و خلبانی و انگلیسی دانی هم بسیار مباهات کرد ولی سر بزنگاه، احمدی نژاد بی اینکه چند دست لباس عوض کند، با همان کاپشن و بی عطر و ادکلن، رییس جمهور شد و تا هشت سال بعدش ماند.

 قالیباف که می دانست، اقبال احمدی نژاد از کجاست، خطر نکرد و سال ۸۸ نامزد انتخابات ریاست جمهوری نشد و ازپشت پنجره ی شهرداری تهران، خیابان را نگاه می کرد که سرکوب بود و تیر و تفنگ.

 بختِ سردار گفته بود که شورای شهر تهران که از بانیان دولت احمدی نژاد بود، پس از ریاست جمهوری شهردار سابق بر سر اینکه از حامیان قدیمی حتی یک نفر هم به دولت راه پیدا نکرد با احمدی نژاد به سر لج افتاد و رقیبش را بر جایش نشاند وگرنه قالیباف باید هر هفته با ایرباس مسافر می برد و در دانشگاه سپاه جغرافیا درس می داد.

 شهرداری تهران از وزارتخانه چیزی کم نداشت، روزنامه همشهری داشت و ۲۲ منطقه و بودجه ای هنگفت و جای فراخ که قالیباف می توانست از آن کابینه ای در سایه بسازد و افتتاح پل و زیرگذر و نمایشگاه را به علامتِ کاردانی در چشم دولت فروکند.

 فقط اگر آن اشتباه بزرگ را نکرده بود و روز ۲۵ خرداد سال ۸۸ آمار راهپیمایان سبز را میلیونی اعلام نمی کرد و زودتر از تیر ماه، صدایش در می آمد و از موسوی و کروبی اعلام برائت می کرد، حالا برخی اصولگرایان او را از ساکتین فتنه نمی دانستند و ناچار نبود تا بگوید “برخی از انقلابی نماها به من می گویند تو ساکت فتنه هستی”.

آقای شهردار قرار نیست یک اشتباه را دوبار تکرار کند، این لباس زیبا نشانه ی رییس جمهور شدن نیست و رای بدنه ی بسیجیان و هیات های مذهبی که می تواند در علایق رهبری تاثیر گذار باشد، به میزان تبعیت از ولایت بستگی دارد.

حالا هیاتی ها با دستبد زرد که نشانه حزب الله لبنان است و با تمثال خامنه ای دردست و بالا بردن این پلاکارد که “فقط به خاطر رهبرم به تو رای می دهم.” قاعده سیاست را به دکتر حالی می کردند.

و بعدش نوبت سردار بود تا کت را در بیاورد و چفیه را به گردن بیندازد و ازجبهه بگوید و قسم بخورد که تکنو کرات نیست: “وقتی که جبهه رفتم با یک اسلحه (ام-یک) در ۱۸ سالگی جلوی تانک ایستادم، چگونه یک رزمنده که اینگونه جنگیده، می تواند تکنوکرات باشد.”

بازهم کافی نبود، قالیباف باید موضعش را نسبت به نامزد نیامده هم روشن می کرد. هاشمی رفسنجانی احتمال دارد که بیاید و سردار از عمقِ اختلاف هاشمی و رهبر مطلع است و گریان خاطره ای به نقل از هاشمی می گوید که امام در بستر مرگ هاشمی را نصیحت می کرده تا هیچ وقت با آقای خامنه ای اختلاف پیدا نکند و بعد قالیباف از کوره در می رود و می گوید: “آیا تو باید به حرف آقا باشی یا آقا به حرف تو.”

همین روزها دکتر– خلبان قالیباف به وزارت کشور می رود و همراهش جمعی از دوستان سردارش که در شهرداری سمتی دارند،شادان و خندان، خیالِ وزارت و دولت دارند.

 سردار تا آنجا که یادش می آید ازهمه ی جناحهای سیاسی اعلام برائت کرده، از منحرفین و دولت احمدی نژاد، از اصلاحات و دولت خاتمی که به زعم سردار وادادگی را در سیاست خارجی بنیاد گذارد و از دولت سازندگی که به گفته ی آقای شهردار، سرمایه داری را جایگزین مدیریت جهادی کرد، چیزی را جا نینداخته است، فرم ثبت نام ریاست جمهوری را که پُر کند، روی باند است، منتهی ایرادش این است که در ایران همیشه هواپیما نقص فنی دارد.