اصلاح طلبی عارفانه

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اصلاح طلبی در ایران خیلی چهره دارد. مثلا یک چهره معشوق دارد مثل خاتمی، که کلا نصف دنیا عاشقش هستند. یک چهره محصور دارد مثل موسوی، که کلید خانه اش را سه سال است گم کرده، پیدایش نمی کند. باز یک چهره محصور دیگر دارد مثل کروبی، که اتفاقا او هم معلوم نیست کلید خانه اش را کجا گذاشته، سه سال است نمی تواند از خانه اش بیاید بیرون. دوباره یک چهره محصور دیگر دارد مثل تاجزاده، که این یکی می داند کلید خانه اش را کجا گذاشته، ولی نمی داند کلید زندان را کجا گذاشته، پیدایش نمی کند، برود خانه اش. باز… خب اگر قرار باشد چهره های محصورش را بگوییم که تا فردا صبح طول می کشد.

برویم سراغ باقی چهره هایش…مثلا یک چهره مضروب دارد مثل حجاریان، که سعید عسگر همین طوری از دستش در رفت از فاصله دو متری با گلوله زد توی صورتش به راه راست هدایت شود، از آن موقع دائم به طرف چپ هدایت می شود.بعد یک چهره منصوب دارد مثل موسوی خوئینی ها که هر کاری می کنند به او منصوب می شود. بعد یک چهره منسوب دارد مثل رضاخاتمی که هر کاری بکند، یا نکند چون با آن یکی خاتمی جیگر نسبت دارد، حرفش می شود حرف اصلاح طلبان.

بعد یک چهره مسرور دارد مثل ابطحی که همین طوری هی بی دلیل می خندد. بعد یک چهره مشکوک دارد مثل سروش که هی به همه چیز شک می کند. بعد یک چهره مغضوب دارد، مثل عبدالله نوری، که کلا مورد غضب است، همین طوری، الکی، راست برود مغضوب چپهای اصلاح طلب است، چپ برود مغضوب راست ها. بعد یک چهره مرحوم دارد مثل منتظری که همین دو سال پیش مغفور هم شد. بعد یک چهره محروم دارد مثل زیدآبادی که کلا تا بیست سال دیگر از همه چیز محروم است. یک چهره معروف دارد مثل اکبر گنجی که شش ماه بعد از اصلاح شدن یک دور مثل کنت مونت کریستو با ریش های انبوه در جریان اعتصاب غذا در سطح جهان معروف شد، بعد هم مثل گالیور از مسکو تا نیویورک سفر کرد، و بعد مثل ارسطو کلیه علوم جهان از فلسفه کانت و دکارت و هایدگر بگیر تا تاریخ جریانات چپ روسی و غیرروسی، تا نظریه درباره خودارضایی را مطرح کرد. و حالا معروف ترین اصلاح طلبی است که از اساس با اصلاحات مخالف است.

همین اصلاحات یک چهره ملموس و ملوس دارد به نام مسعود بهنود که کتک خورش ملس است و اصولا مادر گیتی انتخاباتی برگزار نکرده که فحش اش را مسعود بهنود نخورد. یک چهره مظلوم دارد به اسم محسن کدیور که از همه بیشتر، حالا نمی خواهد چرتکه بیاندازید، زندان رفته و تهمت خورده و مصیبت کشیده و هر یک از پیروان فرقه گره گوریانس مثل واحدیانس و گنجیانس و فلانیانس سر همه مسائل جهان از خوداتکایی جنبش سبز تا خودنمایی شورای راه سبز امید، تا خودکفایی غزه و فلسطین و خودارضایی خواهران و برادران هر ننه قمری( اسم مامان اکبر چی بود؟) دو تا توی سر این مظلوم می زند. انگار مسوول واحد صنایع دستی پلی بوی ایشان است.

یک اصلاح طلب مکشوف داریم به اسم عباس عبدی که دائم کشف می کند که تا همین ده ثانیه قبل بقیه چه اشتباهاتی کرده اند. البته کلی هم چهره های محفوظ و محظوظ و ماخوذ به اصلاح طلبی هم وجود دارد که خودتان بروید پیدایشان کنید. تازه اینها همه چهره های منظم و منظومش بودند. یعنی وزن و قافیه و گاهی قیافه همه شان یکی بود. کلی هم چهره های غیر منظوم دارد، که وزنشان یکی نیست. مثلا یک چهره سحر خیز دارد که صبح ها زود از خواب بیدار می شود، ولی نه تنها کامروا نمی شود، بلکه همش دچار گازی القضات شده و به زندان می رود. یا یک چهره سخت دارد، مثل شمس الواعظین که آدم هیچ کاری با اسمش نمی تواند بکند. یا یک چهره نرم دارد مثل معین که آدم همه کاری با همه جایش می تواند بکند. تازه همه اینها هم باز یک وزنی دارند جزو چهره های وزین اصلاحات به حساب می آیند.

ولی اصلاح طلبی کلی هم چهره دارد که اصلا وزن ندارند، ولی هی به حساب می آیند. مثلا یک چهره فری سایز دارد مثل کواکبیان که هر لباسی بدهند می پوشد، همیشه خدا هم دو سایز برایش بزرگ است. یا یک چهره اکو آمپلی فایر هم دارد مثل علیخانی ، که فقط داد می زند. یا یک چهره مردود دارد مثل اعلمی که هی همه جا صلاحیتش رد می شود… اخیرا هم خبرگزاری فارس یک چهره محجوب کشف کرده و دارد هی چپ و راست باهاش مصاحبه می کند یا می دهد همکارانش باهاش مصاحبه کنند، مثل محمد رضا عارف که خیلی هم پسر خوب و درس خوانی است.

اتفاقا خودش هم در این مصاحبه آخرش با مثلث گفته:” در تصویری که از خودم دارم،خود را همیشه دانش آموز یا دانشجو می دانم و همیشه به این جایگاه افتخار کرده ام.از دوران نوجوانی احساسم این بوده که این جایگاه ارزشمند است، بنابراین سعی کردم خوب درس بخوانم.”

این پسر خوب در تمام طول تحصیلش هم شاگرد اول بوده، حتی در بهترین دانشگاه دنیا یعنی استنفورد … اصلا هم دوست ندارد کسی از او تصور سیاسی داشته باشد، اتفاقا خیلی هم متمایل است که از دریچه سیاست شناخته نشود، برای همین هم قرار است در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. و این یک درس بزرگ است برای ماها که همیشه شاعر و داستان نویس مان هم سیاسی بودند، حالا رئیس جمهورمان هم نمی خواهد سیاسی باشد.

(در این لحظه محمد رضا عارف با چهره ای بسیار محجوب خودش وارد می شود و جواب می دهد)

-“من احساس می کنم هم اکنون در یک شرایط خاکستری حرکت می کنم، امیدوارم شرایط کمی روشن تر شود که در این صورت رایزنی ها و مشورت ها را دنبال خواهم کرد.”