اسما و نعیما

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اگر شما توانستید بفهمید این برادران حزب اللهی منظورشان چیست، من هم خواهم فهمید. البته آدم می فهمد که قضیه چیست، ولی خودش را به آن یکی راه می زند. یک عکس منتشر شده از نعیما طاهری نتیجه آیت الله خمینی که نشان می دهد این دختر خانم محترم با یک لباس تروتمیز و خوش رنگ در یک مراسم دانشگاهی در آمریکا یک جایزه گرفته. اتفاقا هم دختر زیبایی است، هم خوش لباس است، هم باهوش. طبیعی است که برادران حزب اللهی دوست دارند زن مورد قبول شان یک چادر رنگ و رورفته سرش بیاندازد، مثل بز دنبال شوهرش راه بیافتد، سبیلش تا بناگوش مثل دختر ناصرالدین شاه یا همین فاطمه کماندوهای بسیج باشد و هیچ وقت هم در هیچ کاری موفق نشود. حالا اینکه چرا از عکس با روسری و شلوار نعیما خانم ناراحت می شوند ولی دائم عکس اسما اسد را با لنگ و پاچه و موهای پریشان به عنوان نقطه قوه مقاومت اسلامی می کنند توی چشم ملت که مردم یادشان برود شوهر همین خانم خوش لباس صد هزار نفر از مردم کشورش را کشته است، بماند. ناراحتند که چرا نوه خمینی مخالف بشار اسد است، بعد به لباس نیمه پوشیده نوه خمینی انتقاد می کنند و از لباس ولنگ و واز اسما اسد طرفداری می کنند. البته بنده با لباس اسما اسد بیشتر موافقم تا لباس نوه خمینی، منتهی مشکل من با صد هزار نفر کشته بشار اسد است.

البته رجانیوز نوشته که “لطفا امام خمینی را از دست خواهران اشراقی نجات دهید.” چشم، حتما این کار را می کنیم، ولی لطفا بفرمائید بفرض ما امام را از دست نعیما خانم نجات دادیم، لابد بعدش می خواهید بگوئید امام را از دست نعیمه اشراقی نجات بدهیم که او هم گفته “چادر سر می کنم ولی به آن علاقه ندارم”، بیا، از دست این یکی هم نجات تان می دهیم. بعدش لابد باید امام را از دست زهرا اشراقی نجات  بدهیم که از عوامل فتنه است و خوشگل هم هست. این یکی را هم نجات می دهیم، بعدش لابد می خواهید امام را از دست داماد خمینی یعنی محمدرضا خاتمی نجات بدهیم که هم از عوامل فتنه است و هم با سیاست های دولت و حکومت مخالف است. چشم، از دست این یکی هم نجات می دهیم. لابد بعدش انتظار دارید شما را از دست حسن خمینی نوه آیت الله خمینی که مراسم سخنرانی اش را به هم زدید چون از عوامل فتنه است، نجات بدهیم. به روی چشم، این یکی را هم نجات می دهیم.

مشکل که یکی دو تا نیست، بعدش باید امام را از دست پسرش حسین خمینی که مخالف حکومت ایران است و بکلی طرفدار تغییر حکومت است و با صدای آمریکا هم مصاحبه کرده بود نجات بدهیم. بعدش باید امام خمینی را از دست پسر بزرگش احمد خمینی که از مخالفان رهبر فعلی بود و اصولا با همه رهبران اصلاح طلب هم نظر بود نجات بدهیم. بعدش باید امام را از دست هاشمی رفسنجانی که نزدیک ترین دوستش بود نجات بدهیم. بعدش باید امام را از دست میرحسین موسوی که نخست وزیرش بود و امروز در حصر است نجات بدهیم. بعدش باید خمینی را از دست بازرگان که اولین نخست وزیرش بود نجات بدهیم. خوب، برادر من! اگر قرار است ما خمینی را از دست ۹۸ درصد از فامیل و دوستان و وابستگان و رفیقان و عروس و داماد و نوه و نتیجه نجات بدهیم که شما با دو درصدش حال کنید، چه مرضی است؟ خوب یکی را پیدا کنید مثل آیت الله مصباح که هم پسرش کمی دزد است، هم عروسش رفته توی گونی، هم نوه دختری اش با چادر به دنیا آمده، بروید سنگ او را بزنید توی سرتان. به این یکی چیکار دارید؟

حالا بفرض خمینی را نجات دادیم، لابد بعدش باید خلخالی را هم از دست دخترش که فمینیست است نجات بدهیم، بعدش باید بهشتی را از دست پسرش که زندانی و طرفدار فتنه است نجات بدهیم، بعدش باید رجایی را از دست پسرش که مثل بقیه پسرهای مملکت لباس می پوشد و زندگی می کند نجات بدهیم. بعدش باید هاشمی را از دست همه پسرها و دخترها و زنش و نوه و زبانش نجات بدهیم؟ بعدش باید خامنه ای را از دست خواهرش بدری خانم و شوهر مرحومش شیخ علی تهرانی و برادرش هادی خامنه ای نجات بدهیم. عزیز من! این ملت یک غلطی کرد و انقلاب کرد. حالا همه فامیل رهبر انقلاب، ۹۵ درصد شورای انقلاب، ۹۰ درصد دولت موقت انقلاب، ۸۵ درصد کل نزدیکان خمینی در انقلاب بیخیال انقلاب شدند. اصلا بروید مریم رجوی را بگذارید رهبرتان که اگر با تانک هم سوراخش کنند یک ذره روسری اش عقب نمی رود و تنها چیز برجسته ای که از وجودش دیده می شود، چشمهای ورقلمبیده اش است که ایستاده پای اسلام ناب محمدی. شتر مرد، حاجی خلاص.

 

دلاور هسته ای و چهل دزد پاستور

ما فکر می کردیم حداقل این یکی تپه پاستور را گلکاری نکرده باقی گذاشته. هر دم از باغ بری می رسد، توله سگی، کره خری می رسد. هنوز چشم مان به جمال بی مثال ۱۶ میلیارد تومان سرقت پول ریاست جمهوری به حساب شخصی احمدی نژاد و بقایی روشن نشده، تازه خبر می رسد که پسر رحیمی که خودش به اندازه موهای سر قالیباف پرونده اختلاس دارد، با عامل خرید و فروش ارز در بازار قاچاق (همان طرح ژنریک جمشید هزارپا در ویلای رحیمی) رابطه سیستماتیک داشته است، هنوز این داغ دل مان تازه نشده خبر می رسد که کلی ماشین و ساختمان را در همان سه چهار روز آخر دولت مثل سارقینی که وقت زلزله خودشان را می رسانند به اسم دانشگاه شخصی احمدی نژاد کردند، این خبر را هنوز هضم نکردیم که خبر داده می شود آقای بز( همان بابک زنجانی) چهار میلیارد یورو پول خودش را از ترس تحریم برده ایران و تعدادی شرکت سازمان تامین اجتماعی را به جای آن پول گرفته تا پولهایش را پولشویی بکند، هنوز این خبر مثل سیلی توی گوشمان نخورده که معلوم می شود آقایان زکائی و رسائی که در این سالها خودشان را به چهار قسمت مساوی پاره پوره می کردند برای دولت پاک احمدی، در همین یکی دو سال دو میلیارد و هفتصد میلیون تومان پول از وزارت ارشاد احمدی نژاد دریافت کردند. بیخودی اسم خودش را دزدگیر نگذاشته بود، می دانست قرار است چه کند. این هم حرف رئیس بانک مرکزی اش که گفته در این پنج سال من فقط یک هفته رئیس کل بودم، یعنی دستگاه اسکناس چاپ کنی زرت و زرت می چرخید و آقایان فرت و فرت نماینده و امام جمعه و بازیگر سینما و تئاتر و اپوزیسیون و پفیوزیسیون خریداری می کردند یا پول برای اقدامات بعدی شان ذخیره می کردند. البته اینها را آدم بشنود و بخواند بدجوری می سوزد، ولی روی زخم آدم وقتی نمک و آبلیمو می پاشند که روزنامه رسالت می نویسد “احمدی نژاد منتخب پابرهنگان و محرومان بود. اشرافیت علیه انتخاب او شورش کرد.” بیا، حالا آدم اگر آب نریزد مگر خنک می شود؟

 

چرا موسوی و رهنورد و کروبی را آزاد نمی کنید؟

حالا که قرائتی اعلام کرده که نظر آیت الله خامنه ای در مورد تائید صلاحیت میرحسین موسوی مثبت بوده و اصولا ایشان خیلی آدم منصفی است. آقای احمدی مقدم هم که ضمن پذیرش رد شدن از روی یکی از معترضین انتخاباتی با ماشین و مشروح مذاکراتش گفته که انگار از اساس آیت الله خامنه ای خودش طرفدار جنبش سبز بوده و بیشتر از همه اعتراض داشته، میرحسین موسوی هم که دیگر نه رای کسی را می خواهد پس بگیرد و نه کسی می خواهد او را رئیس جمهور کند. احمدی نژاد هم که هم دزد از آب درآمد و هم معلوم شد می خواسته زیرپای رهبر و مجلس و کل حکومت را بزند و تمام کابینه اش به اندازه بودجه یک سال سوریه هر سال سرقت غیرمسلحانه از بودجه کردند و کشور را به فلاکت نشاندند و حرفهای موسوی بیچاره حتی یک جمله اش هم در مناظره ها غلط از آب در نیامد. گفته بود دولت کف بینی و رمالی که همین شد، گفته بود ماجراجویی بین المللی که همین شد، گفته بود دولت بی عرضه که همین شد. حالا هم که داستان تمام شده، این سه تا انسان شریف را آزاد کنید بیایند بیرون. می شه دیگه بسه؟

 

دخالت بیگانگان در سوریه ممنون

آقا! این رفیق ما با یک آبدارچی آشنا بود که فرق ممنون و ممنوع را فراموش می کرد. هر وقت می گفتند با چای آبلیمو بیاور می گفت “ممنون شده” هر وقت به او اضافه کار می دادند می گفت: “خیلی هم ممنوع” حالا این خبرگان مملکت هم مثل اینکه دچار توهم شدید و آلزایمر تاریخی شدند. معلوم نیست چرا این طوری حرف می زنند. مجلس خبرگان، انجمن بیانیه نویسان سالمند طی صدور بیانیه ای اعلام کردند “دخالت بیگانگان در سوریه محکوم است” یک طوری حرف می زنند انگار غیر از ایران کشوری در مسائل سوریه دخالت کرده. سردار مش قاسم سلیمانی که هر کسی حرف از آمریکا می زند یاد غیاث آباد دمشق می افتد. رئیس شورای تشخیص مصلحت نظام را هم که دارند بخاطر اینکه معتقد است ما نباید در مسائل سوریه دخالت کنیم لوله می کنند و می اندازند توی جوب. اصلا انگار یادمان رفته ما خودمان هم بیگانه ایم. لامصب چنان خانه یکی شدیم که فلسطینی ها از ترس ما باید یواشکی در مورد کشور خودشان مذاکرات صلح کنند و سیاستمداران لبنانی وقتی می خواهند برای سفر به خارج بروند باید از تهران خروجی روی گذرنامه بزنند. عراق و افغانستان هم که اصولا مال خودمان است و بیگانگانی مثل کرزای و طالبانی حق ندارند در سرنوشت بغداد و کابل دخالت کنند. حالا خدا را شکر قدرت نداریم وگرنه اگر مثل آمریکا قدرت نظامی و اقتصادی داشتیم که الآن روی پرچم مان به جای پنجاه تا ستاره ۲۵۰ تا ستاره بود.