از فراز ایفل

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

آخرین شعر علیرضا جزوه به مناسبت تعویق راه اندازی نیروگاه بوشهر و اخراج کامران نجف زاده

لیبی آه امام موسی صدر است
و سوریه آه زینب کبری است

و ایران آه امام رضاست

حالا چه جوری یک آه برای یمن جور کنیم؟

کسی خبری از یمن ندارد که به من بگوید؟


خشم خدا از هر خشمی قوی تر است

و آخرش یقه فرانسه و آلمان و انگلیس را خواهد گرفت

آی وزارت خارجه!

جای دیگری نیست که در شعرم بیاورم؟

 

کجایی ژان پل سارتر؟

که میراژ ها به لیبی رفته اند

تا سارکوزی آه امام موسی صدر را از قذافی بگیرد

سارکوزی کوتاه

اوبامای سوخته سیاه

برلوسکونی کچل کچل کلاچ

چرا نمی تمرگید؟

از ادبیات قدرتمندی که اگر ادونیس بود

یا اگر نازک الملائکه بود

می گفت علیرضا ماچ رو رد کن بیا

شعر یعنی این


حیف که اسم رئیس جمهور کانادا را نمی دانم

وگرنه چهار تا فحش خواهر و مادر هم به او می دادم

فاحشه های اروپایی رفته اند ژنو

تا از حقوق بشر دفاع کنند

و بشر گرسنه است

نه پیتزای پپه رونی دارد، نه شاورمه عراقی

نان خشک و آبدوغ خیار

 

بوشهر پر از مهر است

و زرت و پرت های جنگ روانی دشمن

اثری ندارد

جان مادرم که هیچ اتفاقی نیافتاده

نه تولید بوشهر به تعویق افتاده نه نشتی اتفاق افتاده

وگرنه من در شعرم می گفتم

هسته ها پسته بسته

سرنوشت ما را از بوشهر تا بیروت به هم بسته

 

آنها می خواستند با سوء استفاده از قضیه بوشهر

و شهید سازی ژاله صانع

واسه خودشان بساط درست کنند

ولی بیلاخ! آه بیلاخ!

شهیدشان را خوردیم یک آب هم روش

اینجا میدان التحریر نیست

اینجا کاخ سفید و الیزه ندارد

که جلویش باز باشد

اگر کسی بیاید

از آسمان هزاران ابابیل

به دسته بیل و شیشه نوشابه

هم آنها را می زنیم هم آخرش شهید را مال خودمان می کنیم

 

امروز کامران نجف زاده

حربن یزید ریاحی ماست

پاریس بدون آزادی

بدون کامران

بدون فستیوال کان

 

مولا ویلایش را اجاره داده است

و با پول اجاره اش

پابرهنه ها چکمه می خرند

و میدان مرجئه دمشق را کوی دانشگاه می کنیم

یک مشت خر و گاو و کره خر

زیر اعلامیه جهانی حقوق بشر را امضا کرده اند

و می خواهند فیس بوک و توئیتر را به سرما بزنند

در حالی که سهم شان فقط بیلاخ است و بطری

این را در کهریزک خداوند به آنها آموخت

دست خدا بود که ما را حواله کرد

مننژیتی ها بروند ادعای شهادت کنند

ما مدرک پزشکی قانونی داریم

با هفت امضا

و دویست و چهل مهر

و چندین شعر نو


ای شیخ های خرفت

ای خاخام های چاخان خیکی

ای گامبوهای گاوچران

ای فاحشه ای زیر چراغ قرمز

حال می کنید چطور شعر می گویم؟

ادبیات یعنی این، نمی توانی کور بشو و نبین!

هیچ مشکلی در بوشهر پیش نیامده

و کامران  زاده نجف است

و دنیا پر است از حسن نصرالله
از فرزندان خمینی

که فعلا حق حرف زدن ندارند

از بچه های انقلاب خمینی

که توی زندان آب خنک می خورند

و من سخنگوی آنها هستم

چون به جای آب خنک، چای گرم می خورم

 

انتفاضه ها در راه است

سنگ های بچه ها در بن غازی و مصر و بحرین و یمن

و اگر یک نفر در تهران سنگ به دستش بگیرد

اعدامش می کنیم


علیرضا جزوه، پنجم فروردین، بالای برج ایفل