سال نو مبارک. امیدوارم مثل هر سال به اندازه کافی وقت هدر داده باشید و کسانی را که تا سال دیگر نخواهید دید دیده باشید و خوب خوابیده باشید. در شهر فعلا خبری نیست، هیچ چیز در امن و امان نیست. ستارگان تصادفا می درخشند، خیابان ها همچنان شلوغ است. قرار است تا هفته آینده همه شهر با انرژی هسته ای که از 20 فروردین حق مسلم ماست، دوغ، کره، شیر و سایر لبنیات، تمام کشور چراغانی شود. فعلا ملوانان انگلیسی سوژه روز هستند و برای داشتن یک سوژه خوب هیچ چیز بهتر از ملوان و آن هم ملوان انگلیسی در وقت گذراندن موثر نیست.
و آن چهارده مرد خبیث و یک زن معمولی
خلاصه داستان: پانزده ملوان انگلیسی که خودشان معتقدند در خط وسط اروندرود در حال گشت زنی بودند و ما معتقدیم در آب ایران داشتند گشت زنی می کردند، توسط نیروهای ایرانی دستگیر شدند و براساس فیلم های نمایش داده شده، فعلا این افراد دارند یاد می گیرند چطور روی فرش چهارزانو بنشینند، چطوری اتل متل توتوله بازی کنند، چطوری سفره پهن کنند و از سماور برای خودشان چای انگلیسی بریزند. البته جدا از همه مکافات و بدبختی ها، آخرش اسم بدنامی روی ما می ماند، وگرنه این 15 ملوان که اطلاعات ندارند، ایرانی ها هم که ایکی ثانیه با آنها رفیق می شوند و بعد احتمالا برای کلی از مجردهای شان زن پیدا می کنیم، فقط تریاکی نشوند خوب است. خانم ملوان انگلیسی هم که دارد روسری بستن را یاد می گیرد، می ماند مراسم چهارده تا ختنه سوران. اول کار قضیه زیادی جدی بود، انگار نه انگار که ایرونی بازی است. به همین خاطر نخست وزیر انگلیس گفت: « ایران هیچ توجیهی برای نگهداری ملوانان انگلیسی ندارد.» سردار فیروزآبادی هم که انگار « پل رودخانه کوای» را منفجر کرده است، گفت: « ملت از بازداشت متجاوزان به حاکمیت ملی شادمان شدند.» اتحادیه اروپا هم بعد از قطعنامه فوری سازمان ملل گیر سنگین داد که: « این بازداشت مغایر قوانین بین المللی است… بی قید و شزط آزاد کنید.» معاون اول رئیس جمهور هم جواب داد که: « مساله تفنگداران با جوسازی انگلیسی به این زودی حل نمی شود.» اما بلر گفت: « دنبال رویارویی با ایران نیستیم.»، علی لاریجانی هم که امسال را با شور و شوق آغاز کرد، انگار نه انگار که بی خیال شده باشد. وی گفت: « نیازی به محاکمه ملوانان انگلیسی نیست، مذاکرات بریتانیا و ایران آغاز شده است.» دری نجف آبادی، دادستان کل کشور هم با حالتی که انگار این کار را در عمرش یک میلیون بار کرده، گفت: « امیدواریم مساله تفنگداران انگلیسی نیازی به رسیدگی قضایی نداشته باشد.» دیروز جلال شرفی دیپلمات ربوده شده ایرانی در عراق آزاد شد. همین دیروز هم بلر گفت: « در روز آینده « حساس» خواهد بود.» آخرش هم قضیه به اسم ابتکار احمدی نژاد برای حل بحران تمام شد و قرار شد که هیات نظامی انگلیسی به تهران سفر کنند. و اما هدف گروگانگیری ملوانان انگلیسی چیست؟
پشت صحنه: علی بیخ و محمود زبل
توصیف صحنه: علی بیخ، محمود زبل، زری طلا، علاء الدین زیدان، منوچ هندی و چند سردار سپاه نشسته اند. زمان: یک روز بعد از قطعنامه 1474
علی بیخ: حالا با این یکی قطعنامه چی کار کنیم؟
منوچ میم: نمی شه حالا یک مقدارخیلی کمی تعلیق کنیم؟
علی بیخ: بد فکری نیست، فعلا فشار زیاده، یه دوماه تعلیق می کنیم، تا بعد
سردار صفوی: کا! حالا نمی شه دوتا موشک بزنیم بعد تعلیق کنیم؟ مو خودمون می بافیمشون و می روفیمشون و سه تا آرم سپاه می زنیم رو آیزنهاور، شب اسمشه می ذاریم ناو « ذوالفقار»
علی بیخ: نه، این مساله را باید کلی و جزئی کنیم و بعد حد یقف آن را پیدا کنیم.
منوچ میم: اگر بخواین من برای ملاقات با این زنیکه در خدمتم.
محمود زبل: من می گم آزادشون کنیم که اونها هم ول کنن.
علی بیخ: کی رو آزاد کنیم؟ معلم ها رو؟
محمود زبل: نه بابا! اون ها رو نگه داریم، همین گروگانها رو آزاد کنیم.
سردار صفوی: گروگانهای سپاه رو می گی؟ اونها توی منطقه سبزن و دست مون بهشون نمی رسه.
محمود زبل: نه بابا، همین گروگانهای اون ها رو آزاد کنیم.
علی بیخ: گروگانی نداریم، کی رو آزاد کنیم؟
محمود زبل: می گیریم، بعد تا بیان تکون بخورن غنی سازی می کنیم، انرژی هسته ای رو می بریم به ارادان و گرمسار و منم خبر هسته ای رو می دم، بعد مذاکره می کنیم.
علی بیخ: من نمی فهمم، کی رو آزاد می کنیم؟ کی رو می گیریم؟ چطوری؟
محمود زبل به منوچ میم: برو سر کوچه یه تمبر بخر یه نامه دارم برای گامبیا، زودی بیا.
منوچ می رود، محمود و سرداران بیرون می روند، علی می ماند و حوضش. می گیریم شون، بعد هم آزادشون می کنیم، فهمیدین؟ به همین راحتی.
پدر دکتر سروش یهودی بود
مشکل بشریت احتمالا تا هفته آینده حل می شود. فقط چند تا کار ساده مانده است، اول اینکه باید پنج میلیارد مسیحی مسلمان شوند، 13 میلیون یهودی هم باید اسلام بیاورند، احتمالا سه میلیارد نفر باید ختنه شوند، احتمالا برای مسلمان شدن این افراد چهار جنگ جهانی راه می افتد که بعید است کمتر از یک میلیارد نفر از آنها کشته شوند، بعد همه که مسلمان شدند، تازه بحث شروع می شود که ولایت فقیه داریم یا نداریم؟ چون احتمالا تا آن موقع در میان شیعیان ممکن است کسی دیگر ولایت فقیه را قبول نداشته باشد. دکتر محمد علی رامین با شهروند مصاحبه کرد. وی در این مصاحبه گفت: « بشریت هیچ راه دیگری ندارد، جز این که برای تامین سعادت خودش، سیستم ولایت فقیه را بپذیرد.» البته آگاهان اعلام کردند با وضعی که فعلا بشریت دارد، به نظر می رسد که علاقه خاصی به سعادتمند شدن ندارد، بنابراین ممکن است به سه میلیارد ختنه هم نیاز نباشد. دکتر محمد علی رامین گفت: « گویا پدر بزرگ دکتر سروش یهودی بوده است.» ظاهرا دکتر رامین آلمانی تبار است و سی سالی است که به ایران آمده و اطلاعات دقیق گشتاپو را در مورد همه یهودی های جهان دارد، بنابراین به اظهارات وی در مورد حاج فرج شک نکنید.
فمینیسم بالینی
اصلا هم شوخی ندارند، من نمی فهمم چه کاری از این قانونی تر ممکن است؟ صد نفر آدم می خواهند از یک میلیون نفر امضا جمع کنند که پیشنهاد کنند یک قانون عوض شود، نه درگیری درست کرده اند و نه شهر را شلوغ کردند. بیچاره ها هم دائما هرکی می رسد یکی می زند توی سرشان. امروز پنج تن از اعضای کمپین « یک میلیون امضاء» بازداشت شدند، سارا ایمانیان و شوهرش و سعیده امین با گذاشتن وثیقه آزاد شدند و ناهید کشاورز و محبوبه حسین زاده به 209 رفتند. اما مصاحبه عفت ماهباز و شهلا شفیق با عنوان فمینیسم اورژانس جالب بود. انواع دیگر فمینیسم به شرح زیر است:
فمینیسم سرپایی: شما زن هستید و طبیعتا طرفدار حقوق زنان هستید، اما فمینیست نیستید، تصادفا برای خرید گوجه فرنگی به میدان هفت تیر می روید و علاوه بر هفت تیر با باتوم هم مواجه می شوید، در نتیجه هم مطالعات تان را در مورد فمینیسم شروع می کنید، هم برای درمان به کلینیک می روید.
فمینیسم داخلی: شما در خانه طرفدار فمینیسم هستید، ولی به خیابان که می روید مجبورید طرفدار انرژی هسته ای باشید.
فمینیسم بالینی: این مرحله پبشرفته فمینیسم است، در این مرحله شما تازه 62 هزار امضا جمع کردید که به دلیل وکالت احضار می شوید و به دلیل برخورد قانونی بستری می شوید. جای قانون تان درد می گیرد و شوهرتان بر بالین شما می ماند تا 30 میلیون شوهر دیگر بر بالین همسرشان بروند.
فمینیسم پلاستیک: در این حالت شما اصلا فمینیست نیستید بلکه برای جراحی بینی به مطب دکتر آمده اید، با زنی مواجه می شوید که او دماغش به دلیل گفتگو با همسرش واقعا شکسته است، در این حالت فمینیست می شوید.
نتیجه گیری اخلاقی: فمینیسم از جاهای مختلف شروع می شود ولی به جای مشخصی می رسد.
رفراندوم هسته ای
اتفاقا فکر خیلی خوبی است. من پیشنهاد می کنم دولت جمهوری اسلامی برای اینکه هم مشکل حسین درحشان حل شود و بتواند بدون فحش خوردن از حکومت و وزارت دفاع کند، و هم مشت محکمی به دهان آمریکا بزند، یک رفراندوم هسته ای برگزار کند. در این حالت حتی یک هفته هم دولت وقت داشته باشد که از رفراندوم برای غنی سازی دفاع کند. به شیرزاد و سایر کارشناسان هم هیچ فرصتی برای مخالفت ندهند، بعد از یک هفته همین وزارت کشور رفراندوم برگزار کند و ببینیم واقعا چند درصد از مردم طرفدار غنی سازی هسته ای هستند، این جوری آدم می تواند بگوید ملت طرفدار حق مسلم شان هستند، زنده باد خانم عبادی که این فکر خوب به ذهنش رسیده است و فکر بدی به ذهنش نرسیده است. در همین راستا، احمدی نژاد گفت که برای بیستم فروردین اخبار هسته ای در راه است. البته ظاهرا قرار است معلوم شود که ما موفق به غنی سازی هسته ای شده ایم و بالاخره این موجود ضعیف البنیه یک کاری در زندگی اش کرد، حداقل دلمان خوش باشد که یک دلیلی وجود داشت. در همین راستا نشست خبری احمدی نژاد به چهارشنبه( که خبرهای خوش هسته ای خوب پخته شود) موکول شد. وزیر ارشاد هم گفت: « حال جسمانی رئیس جمهور خوب نیست…. ناراحتی او ناشی از رنج مشکلات است و وی نیز بی رحمانه از خود کار می کشد.» پزشکان ویژه دلایل زیر را برای بیماری رئیس جمهور برشمردند:
1) آب به آب شدن: زیادی مسافرت رفته است.
2) ضعف بینایی: زیادی فلاش دوربین توی چشمش خورده.
3) هوا به هوا شدن: زیادی به سفر شهرستانی رفته.
4) چشم خوردن: بدون اینکه چشم زخم ببندند به گردنش و اسفند دورش دور کنند قرص قمر را می فرستند وسط یک مشت گرگ، آنها هم چشم می زنند، الهی قدش سر چشم شان دربیاید.
5) مرض قند: به نظر می رسد که کسی که اینهمه هر هفته شکر زیادی می خورد، طبیعی است که مرض قند می گیرد.