نیروی انتظامی جمهوری اسلامی اعلام کرده نرخ قتل در ایران “کاهش” یافته و به ۷.۲ قتل در هر ۱۰۰ هزار نفر رسیده است. در صدر این قتلها، کشتن زنان و از جمله قتلهای ناموسی قرار دارد.براساس این آمار بیش از ۳۴۰ زن ایرانی در جریان قتلهای ناموسی کشته شدهاند. این آمار در حالی اعلام شده که فرمانده نیروی انتظامی اردیبهشت ماه امسال از “بالا” رفتن نرخ قتل در کشور خبر داده بود.آمارهای غیر رسمی نیز نرخ قتل در ایران را بین ۳.5 تا ۴.5 در هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت برآورد میکنند؛ نرخی که با ادعای ناجا، تفاوت عمده و معناداری دارد.
قتلهای فامیلی رکورددارند
معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی میگوید: “در مجموع جرایم جنایی در سال ۱۳۹۰ کاهش وقوع و افزایش کشف داشتیم. در جرم قتل حدود ۵ درصد کاهش و در وقوع ۵.5 درصد افزایش کشف داشتیم.”
به گفته سرهنگ مصطفایی، نرخ وقوع قتل در سال ۱۳۹۰ دو ونه درصد در هر یکصد هزار تن بوده اما چون تعدادی از قتلهای واقع شده مربوط به مهاجران و اتباع بیگانه است باید این قتلها را از مجموع کسر کنیم که نرخ واقعی قتل در کشور ۲.7 درصد در هر یکصد هزار نفر به دست میاید.
این در حالیست که نرخ قتل در سال ۱۳۸۹ به میزان ۳.1 (سه و یک درصد) بوده است.
اما مشخص نیست چرا در اردیبهشت ماه امسال، سردار احمدی مقدم –فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی- گفته بود: “ افزایش نزاع تابع تورم، شرایط جوی و خشکسالی و در برخی از مناطق به علت مشکلات فرهنگی و کاهش آستانه تحمل است که پیامد این امر بالا رفتن نرخ قتل در کشور است.”
مصطفایی توضیحات بیشتری هم درباره آمار قتلهای سال گذشته داده است: “ در سال ۱۳۹۰ از مجموع قتلهایی که اتفاق افتاده، در حدود ۳۳ درصد آنها رابطه فامیلی بین متهم و مقتول وجود داشت. این موارد با انگیزههای مختلف مانند بیماریهای روانی، اعتیاد، مصرف قرصها یا مواد روانگردان، اختلافهای مالی یا مسائل اخلاقی و ناموسی روی دادهاند.”
همچنین اعلام شده که قتل زن توسط شوهر سهم بیشتری نسبت به سایر موارد قتلهای فامیلی دارد.
همچنین بنا به گفته این مقام پلیس آگاهی حدود ۱۵ درصد قتلها با انگیزه “مسائل غیراخلاقی، منکراتی و ناموسی” بوده است: “منشا و ریشه وقوع اکثر قریب به اتفاق این قتلها در عدمرعایت اصول اخلاقی و عرف جامعه از سوی برخی افراد، کشیدهشدن به برقراری روابط غیرمتعارف و سعی برای حل موضوع از طریق رفتار جنایی است. حاصل روابط غیرمتعارف که مغایر اصول شروع، فرهنگ و عرف جامعه است، به صورت مختلف ممکن است تبعات تلخ و منفی خود را در زندگی و خانواده فرد نشان دهد. طلاق، خودکشی، مورد اخاذی قرار گرفتن و سرانجام قتل از عواقب این موضوع است.”
روند منتهی به قتلهای ناموسی هم از زبان او شنیدنی است: “ممکن است بستگان یک فرد متوجه این رابطه شوند و با توجه به وضعیت فرهنگی و تعصبات قومی با این توجیه که آن فرد لکه ننگی بر دامن آنان است و باید پاک شود اقدام به قتل وی کنند. در مواردی دیگر، طرفین رابطه غیرمتعارف، از ترس افشای رابطه و گریز از تبعات آن اقدام به قتل میکنند. در این موارد گاهی افراد بیگناه و کودکان نیز قربانی خطای افراد بزرگسال میشوند[…] بعضی وقتها هیچ رفتار غلط و خطایی از قربانی سرنزده است و جنایت حاصل تعصبات غلط و سوءسظن بیمورد است. هرچند این موارد نادر هستند اما باز هم در بعضی مناطق گاهی اتفاق میافتد. مثلا فردی با مشاهده تماس تلفنی یا پیامک ناشناس و موارد از این دست در ذهن خود رابطهای را تصور کند و بدون بررسی اقدام به تلافی و انتقام میکند.”
این سرهنگ پلیس معتقد است: “برای مقابله با آسیبها و مشکلاتی که از مسئله ناموسی و تعصبات ناشی میشود نیز باید فرهنگ سازی گستردهای در جامعه صورت گیرد. قتلهای بسیاری به علت نادانی و جهالت افراد بر اثر تصمیمات آنی صورت میگیرد که ریشه در انحرافات اخلاقی افراد در مناسبات اجتماعی دارد.”
قتل کم شده یا زیاد؟
آیا به راستی وقوع قتل در کشور کاهش پیدا کرده است؟ آمار رسمی قتل در دهه گذشته به شکل جدول زیر بوده است:
برای آخرین بار هم آمار کامل تفکیکی جرایم منجر به قتل در سال ۱۳۸۴ منتشر شد که وزارت کشور اعلام کرد: “استان سیستان و بلوچستان طی سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۱ با وقوع ۸ قتل به ازای هر صدهزار نفر جمعیت، بالاترین آمار وقوع قتل را نسبت به جمعیت استانی در کشور به خود اختصاص داده است.”
کرمان کرمانشاه، هرمزگان و ایلام رتبههای بعدی را در اختیار داشتند و استان تهران با حضور در میانههای این جدول، در سال ۸۱ به ازای هر ۱۰۰ هزار جمعیت ۴۷.1 فقره قتل به خود اختصاص داده بود.
پژوهشگرانی مانند سعید مدنی که در حوزه آسیبهای اجتماعی فعالیت میکنند، نرخ قتل را چیزی در حدود ۳.5 تا ۴.5 در هر صدهزارنفر میدانند. مدنی ضمن تاکید بر “بحرانی” بودن وضعیت جامعه ایران، معتقد است بروز خشونت را نباید منحصر به قتل دانست: “بر اساس آمار رسمی تعداد پرونده های ضرب و جرح از ۸۰ هزار در سال ۱۳۸۰ به حدود ۹۵ هزار درسال ۱۳۸۷ افزایش یافته است. همچنین تعداد پرونده های تشکیل شده چاقو کشی از ۳۸۰۰ مورد در سال ۱۳۸۰به حدود ۴۲۰۰ پرونده در سال 1۱۳۸۷ رسیده است.مطابق گزارش پزشکی قانونی طی ۱۰ سال گذشته به طور متوسط هر ۸ ساعت یک نفر با سلاح سرد کشته شده است و هر روز به طور متوسط ۱۶۰۰ پرونده نزاع تشکیل شده است.”
اما چه آمار رسمی پلیس را موثق بدانیم و چه آمارهای غیر رسمی را، نگاهی به نرخ قتل در کشورهای همسایه معنادارست. در کشور ترکیه با میزان جمعیتی مشابه نرخ قتل ۲.9 در صد هزار نفر گزارش شده است، در ازبکستان ۱.2 قتل و در کشور افغانستان ۳.9 قتل عمد در صدهزار نفر جمعیت. پاکستان هم وضعیت نامناسبی دارد و در هر صدهزار نفر جمعیت در این کشور ۶.8 قتل رخ میدهد. نرم جهانی این نرخ هم ۶.5 است.
عوامل و دلایل همسرکشی
هیچ آمار مستند و قابل اتکایی نمیتواند افزایش خشونت در جامعه ایرانی را به اثبات برساند. ضمن اینکه خشونت تنها رفتارهایی مانند قتل و تجاوز را در برنمیگیرد و جنبههای بروزی مانند نزاعهای خیابانی و یا خشونت کلامی شهروندان را هم دارد. اما در میان همین آمار اعلام شده نرخ بالای قتل همسران و قتلهای ناموسی نگران کننده است.
ماهنامه “وکالت” در سال ۸۱ جزییات پژوهشی را منتشر کرد که بر روی ۲۲۰متهم به همسرکشی(۹۸ زن و ۱۳۱ مرد) انجام شده بود.
این پژوهش حاوی نکات ویژه بسیاری بود از جمله اینکه در استانهایی که امکان طلاق سهلتر است و زنان میتوانند براحتی تقاضای طلاق کنند، همسرکشی رواج کمتری دارد.
در مورد نوع اتهام هم مردان ۱۰۰ درصد مباشرت در قتل داشتند. این شاخص برای زنان ۳۳ درصد مباشرت،۲۲ درصد مشارکت و ۸۲درصد معاونت بوده است.
میانگین سنی متهمین و یا محکومین به همسرکشی ۳۸ سال بوده و ۸درصد کل جمعیت آماری کمتر از ۲۵ سال سن داشتند. اکثر متهمان در سنین قبل از 2۲۵ سال ازدواج کرده بودند و بطور متوسط ۱۰ سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند.
در این جمع ۳۰درصد بیسواد و ۵۵ درصد کمسواد بودند و فقط یک زن و هشت مرد تحصیلات بالاتر از دیپلم داشتند.چهار پنجم زنان، خانهدار و ۳۵ درصد مردان دارای شغل بودند.
نکته قابل توجه اینکه که اکثر زنان متهم یا محکوم به همسرکشی، زیر سن ۲۱ سال ازدواج کرده و ازدواج آنها ناخواسته بوده است. حتی در بعضی مواقع سر سفره عقد پدر دختر بهجای او بله گفته است.متوسط فاصله سنی آقایان و خانمها هم ۱۰ سال بوده و با استناد به مددکاریهای صورت گرفته، ۹۰ درصد مردان قاتل دچار سوءظن بیجا بودهاند.
همچنین در این پژوهش تاکید شده که اکثر قتلها در پی مشاجرات ممتد و طولانی رخ داده و قتلها معمولا در طبقاتی از اجتماع صورت گرفته که اعتقادی به گفتگوی مسالمتآمیز برای حل مشکلات نداشتند و تنها راه حل را توسل به خشونت میدانستند. قاتلان معمولا در خانواده پدر سالار رشد کردند که خود شاهد خشونت نسبت به مادرشان بوده و معتقد شدهاند تنها راه حل توسل به خشونت و نهایتا قتل است. از طرفی فساد اخلاقی زن و یا هوسبازی و عدم پایبندی به اصول اخلاقی و عدم عشق و علاقه به خانه و خانواده، یکی از دلایل برانگیختن خشم همسر و جریحهدار کردن غرور شوهر و نهایتا قتل عنوان شده است.
قتل ناموسی نیز در برخی مناطق ایران رواج دارد و عموما توسط مردان خانواده به دلیل سوءظن و یا اثبات رابطه با جنس مخالف صورت میگیرد.
به عنوان مثال ۳۵ درصد قتلهای صورت گرفته در سال ۸۵ و ۲۴.5 درصد قتلهای سال ۸۸ در شهر اهواز به دلایل ناموسی بوده است.