حق نان

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

حق نان یک حق بنیادی است و حکومتی که تمام در آمدهای نفتی را در انحصار دارد نمی تواند از چشم کارگرانی که به علت سوء مدیریت و فساد اقتصادی بیکار شده اند احترام  و اعتبار داشته باشد . آنان که برای نان شب خود و خانواده شان معطل مانده اند ، با خبرهای دسترسی به انرژی هسته ای شکم شان سیر نمی شود .گرانی ، ازهم گسیختگی اقتصادی ، ورشکستگی بانکها ، بیکاری، نارضایتی کارگران، نارضایتی کارفرمایان از سیاستهای وارداتی که پیامد آن تعطیل مراکز تولید و بیکاری کارگران است، دست به دست هم داده و روز کارگر در سال جاری را از هر گونه امید و آرزو تهی ساخته است . چنانچه تحریم ها بر ضد ایران اجرائی بشود و سیاست های اقتصادی دولت در زمینه ی یارانه ها  به گرانی دامن بزند وحق نان را بیش از پیش از جمعیت بزرگی سلب کند ، بحران که مجموعه ی حاکمیت ادعای مهار آن را دارد و در پاره ای موارد اساسا وجود آن را انکار می کند ، گسترش می یابد .

حق نان یک حق بنیادی است. مکتب های انسانی با هر گرایش سیاسی آن را به رسمیت شناخته اند . در اتاق های فکر به ندرت این نتیجه گیری غیرعلمی به دست می آید که باید سیاست کنترل جمعیت را کنار گذاشت و بر تعداد فرزندان افزود . این فقط در ایران اتفاق افتاده که رژیم سیاسی در فاصله ی سی سال دو بار این سیاست را مرتکب شده است . جوانان بیکاری که در ایران به گدائی و اعتیاد و دزدی و مهاجرت های اجباری افتاده اند یکی از زیانهای سیاستهای حکومت انقلابی در نخستین سالهای تندروی است که اعلام کرد پیشگیری از بارداری شرعی نیست و چند سال بعد همین حکومت از استیصال دست به دامان کارشناسان زد ، روحانیون دیگری به کار گرفته شدند تا فتاوی دیگری بدهند . آنها به فاصله ی چند سال اعلام کردند پیشگیری از بارداری عین اسلام است و رجعت کردند به سیاست های شاهانه . البته پس از آن خوب عمل کردند به اندازه ای که از سوی نهادهای سازمان ملل متحد تقدیر هم شدند . ولی آن ژن معیوب که در این حاکمیت از ابتدا فعال بوده دیگر بار از اختفا بیرون آمده و به صورت اوامر ناشیانه ای ظاهر شده است .

حق نان یک حق بنیادی است . در بخشهائی از جهان که چاههای نفت و منابع گاز فوران نمی کند و شکم بچه ها از گرسنگی باد کرده و روی دست مادران بی حال افتاده اند ، فعالیتهای حقوق بشری به حق دسترسی به نان و آب و بهداشت بیش از هر حق انسانی دیگری گرایش دارد . سیاستهای اقتصادی دولت کنونی به سمت و سوئی می رود که شباهت های ناگزیر با ساکنان بخشی از جهان گرسنه حاصل آن است . به نظر می رسد این سیاستها یک مجموعه ی هماهنگ را تشکیل می دهد . باز گذاشتن راه ورود کالاهائی که در ایران به قدر نیاز کشور تولید می شود ، هزینه کردن در آمد های نفتی در زمینه هائی با مقاصد تبلیغات حکومتی و بزرگنمائی های بی مقدار ، گسترش فساد اقتصادی و استفاده ی شخصی از وامهای هنگفت که بر پایه ی روابط دریافت شده و هرگز باز پرداخت نمی شود به علاوه ی ماجراجوئی های جهانی با این هدف که ادعا کنند دشمن خارجی دارند و به این بهانه مردم بی دفاع و معترض را در جای همدست دشمن خارجی زیر مهمیز بگیرند و دست آخر تاکید بر این که دو فرزند کافی نیست ، برنامه ای است که ایران ثروتمند را به سراشیبی فقر و ناامنی و انفجار سوق می دهد . این مجموعه که فقط  چند ویژگی از آن نام برده شد ، کار دوست نیست . کار دیکتاتور هم نیست . کار دشمن قهاری است که کمر به نابودی شرافت انسانی ایرانیان بسته است. ایران در قرن بیست ویکم میلادی با یک دشمن خانگی روبرو شده که برنامه ریزی شده و سیستماتیک می خواهد ایران و ایرانیان را نابود کند .

حق نان یک حق طبیعی است . همان است که انسان  بلافاصله پس از تولد مطالبه اش می کند . حکومتی که در پی انکار این حق است ، دست و پای تنی چند از جوانان گرسنه را که از روی اضطرار دزدی کرده و به آن معتاد شده اند قطع می کند به نام قانونی که خود نوشته و از نوشتن آن منظور داشته و می خواسته چاههای نفت و منابع گاز را هر طور که دلش خواست بی خیال منافع ملی خرج کند و ترس را به جان مردم که صاحبان اصلی ثروتهای ملی هستند بیندازد تا از حق نان و کار حرفی نزنند .

کارگرانی که در ایران ثروتمند بیکار شده و به روایتی در نخستین ماه سال جاری در صد بزرگی از آنان کار از دست داده اند ، برای برگزاری روز کارگر نتوانسته اند مجوز کسب کنند . اینک آقایان درست در روزهای چسبیده به روز کارگر تدابیر تازه ای  اتخاذ کرده اند و با هدف تسکین قلوب دردمند کارگرانی که با دست خالی ممکن است حق نان را به صورتهائی که مصلحت وقت نیست مطالبه کنند ، جمعی از کارگران را به حضور می پذیرند و در صدد بر می آیند مسئولیت محرومیت کارگران را از عهده ی دولت برداشته و به عهده ی کسانی بگذارند که دستشان در کار است تا کارخانه ها را ورشکسته کنند ، سپس کارخانه های ورشکسته را به قیمت نزدیک به مفت به افرادی بفروشند و در نهایت کارگران از این مفسده صدمه خورده و بیکار بشوند. چنانچه این داوری درست و سنجیده باشد باز هم مسئولیت به عهده ی دولت و مجموعه ی حاکمیت ، به خصوص زیرنهادهای رهبری است . شرح عملکرد عوامل مزاحم که از در صد بزرگی از کارگران و افراد خانواده ی آنان حق نان را سلب کرده اند ، از زبان مقاماتی که دارای تمام اختیارات و درنتیجه مسئول تمشیت اموراند به تنهائی چاره ساز نیست . این روند مفسده آمیز مگر ممکن است به دست افراد و گروههائی پیموده شده باشد که با بزرگان حکومتی خط و ربط ندا شته و با آنها شریک نبوده اند . آیا مقامات بلند پایه ی حکومتی ناگهان و درست در روزهای نزدیک به روز کارگر و در محاصره ی بسیار تنش های سیاسی به این علم رسیده اند ؟  بی گمان زخم کهنه است و نمی شود با چشمپوشی از ظلم و بیداد  دستجات حکومتی که واردات را در انحصار خود دارند ، برای دوستان ایجاد مصونیت کرد . دولتی که توانسته باشد با سوء مدیریت ، ورود کالاهائی که در ایران تولید می شود را تحمل کند و به شبکه های قدرت که از آنها می ترسد اجازه بدهد مقررات گمرکی و ناظر بر واردات و صادرات را زیر پا بگذارند ، چگونه می تواند از مسئولیت شانه خالی کند ؟

تولید کننده ای که نمی تواند در رقابت با کالای مشابه وارداتی ، خود را سر پا نگاهدارد و نمی تواند تولید خود را بفروشد ، عجیب نیست اگر نتواند به کارگران دستمزد بدهد یا سر انجام آنها را اخراج کند . چیزی که عجیب به نظر می رسد این است که آقایان درد را می شناسند و آن را درمان نمی کنند . دولت اگر مسئولیت پذیر باشد و نظارت را تکلیف خود بداند به حق نان ، رفاه ، بهداشت و مسکن و امنیت اجتماعی همگان احترام می گذارد و البته اگر نباشد فقط در صدد بر می آید روز کارگر را به خیر بگذراند و مسئولیت نظارت بر امور را زیر الفاظ زیبا انکار کند .