دیدار

ماندانا زندیان
ماندانا زندیان

نکوداشت رضا بدیعی

هشتاد سال بودن، هشتاد بار زاده شدن

 

بزرگان اندیشه وهنر ایران جمع آمدند برای سپاسگزاری و ارج گزاری از رضا بدیعی، کارگردان ارزندۀ ایرانی- آمریکایی، در هشتادمین زادروز عمر پر از بالیدنش.

رضا بدیعی – دانش آموختۀ هنرهای نمایشی در دانشگاه تهران-  ۱۷ آوریل سال ۱۹۳۰ در تهران زاده شد. فعالیت حرفه ای خود را با فیلمبرداری آغاز کرد، همکاری با اداره فرهنگ و هنر آن زمان و نیز با استودیو فیلمسازی «ایران نو» با جمشید شیبانی از دستاوردهای آن روزگار اوست.

همان سال ها بود که ساختن فیلمی با عنوان «سیل در خوزستان» - درباره سیلابی سنگین در جنوب ایران- او را به دریافت جوایز بین الملیی رساند. وی پیش از آن جایزۀ طلایی هنر را از پادشاه ایران- محمد رضا شاه پهلوی- دریافت کرده بود.

رضا بدیعی سال ۱۹۵۵ به دنبال دعوت دانشگاه «سیراکیوس» در ایالات متحده آمریکا برای ادامۀ تحصیل ایران را ترک کرد..

پس از پایان تحصیلات سینمایی خود، از سوی شرکت «کالوین» درشهر کانزاس در ایالت «میسوری» دعوت به همکاری شد، کارگردان جوان دیگری به نام «رابرت آلتمن» را شناخت، با شرکت «هورایزن فیلم» کارکرد سپس به کار با شبکه تلویزیونی «ان بی سی» روی آورد.

 

سال ۱۹۶۳رضا بدیعی به دعوت «رابرت آلتمن» برای همکاری در ساختن فیلم ««یک شب وحشی در شیکاگو»  به هالیوود آمد و مسیر همکاری خود را با آلتمن- کارگردان برجستۀ آمریکایی- آغازکرد.

رضا بدیعی با ساختن تیتراژ سریال های تلویزیونی چون«هاوایی فایو او»،«بارتا»، «مری تیلور مور» به شهرت چشمگیری در هالیوود دست یافت.

وی در نهایت به کار کارگردانی روی آورد و تاکنون- در طول ۶۰ سال فعالیت هنری –توانسته است بیش از ۴۰۰ فیلم تلویزیونی از جمله سریال معروف «بالاتراز خطر»، «مرد شش میلیون دلاری»، «پیشتازان فضا» و «هاک باورنکردنی»، و «بی واچ» را به طور مداوم کارگردانی کرده، به جوایز گوناگون سینمایی دست یابد.

مراسم نکوداشت رضا بدیعی با تلاش دوستان و دوستداران این کارگردان توانا با مدیریت و برنامه ریزی درخشان و درخور تحسین پرویز قریب افشار، چهرۀ آشنای تلویزیونی، برگزار شد. ابتدا ارکستر نوازندگان و گروه کر به رهبری آهنگساز بااستعداد و خوش ذوق ایرانی «فرزین فرهادی» فطعاتی از موسیقی فیلم های معروف ساخت رضا بدیعی –مانند «بالاتر از خطر» و «هاوایی فایو او»- را اجراکردند. اجرای دلنواز موسیقی در تمام طول برنامه ادامه یافت و لایه های گوناگون برنامه را در حریری از طراوت و تازگی پیچید.

گشایش برنامه را «جیمی دلشاد» شهردار شهر بورلی هیلز به عهده داشت. وی در پایان مراسم با تقدیم لوح سپاس به آقای بدیعی از سوی  شهر بورلی هیلز روز ۲۵ آوریل را رسما روز «رضا بدیعی» نامگذاری کرد.

سپس «پیتر پرشین» کمدین ایرانی، پاره هایی از کتاب خاطرات «رابرت آلتمن» دربارۀ رضا بدیعی را برای حاضران اجراکرد و برنامه به صدای خوش خانم «زویا ثابت» و موسیقی ارجمند «فرزین فرهادی» سپرده شد


 

«ایرج گرگین» روزنامه گار پیش کسوت و چهرۀ آشنای رادیو و تلویزیون، صدای آشناترش را به گشودن سخنرانی های برنامه سپرد، و پیرامون فیلم « از موش ها و آدم ها» بر اساس داستانی به همین نام از جان استان بک، کاری از رضا بدیعی که توجه منتقدان جهانی را به خود جلب کرده بود، سخن گفت؛ بخش هایی از این فیلم نیز  برروی پرده برای حاضران به نمایش درآمد.

«لو فریگنو»، بازیگر و قهرمان زیبایی اندام نقش «هاک باورنکردنی» در فیلم های تلویزیونی به همین نام؛ و سپس تهیه کننده و بازیگران سریال تلویزیونی قدیمی «فالکون کرست» به صحنه آمدند و مهر و شادباش خود را رضا بدیعی قسمت کردند.

قسمتی از برنامه با اجرای زیبای خانم شیلا وثوق، بازیگر ایرانی ساکن لس آنجلس، و با حضور آقایان حبیب زرگرپور و کامی عسگر -دست درکاران موفق بخش تکنیکی و مونتاژ هالیوود، و نامزد جایزۀ اسکار – به ادای احترام به آقای مهرداد پهلبد- وزیر فرهنگ و هنر سال های پیش از انقلاب اسلامی- گذشت؛ اجراکنندگان ضمن تجلیل از تلاش آقای پهلبد در پشتیبانی از تلاش های فرهنگی آن روزهای ایران، لوح تقدیری از سوی  آکادمی اسکار به ایشان هدیه کردند، این لوح یادآور کوشش آقای پهلبد در ساختن مستند یگانۀ «بادصبا» در سال های دور ایران است.

نزدیکی و الفت آقای بدیعی با شعر فارسی، بخشی از برنامه را به اجرای چند قطعه شعر به دو زبان فارسی و انگلیسی توسط خانم نیلوفر طالبی، مترجم ایرانی سکاکن شما کالیفرنیا اختصاص داد.

بهروز وثوقی- هنرپیشۀ یگانۀ سینمای ایران، عباس جوانمرد، جعفر والی و هوشنگ لطیف پور هنرمندان پیش کسوت هنرهای نمایشی ایران، و شادباش های خود ا با ذکر خاطراتی از دوران همکلاسی با آقای بدیعی آمیختند و در نهایت دکتر صدرالدین الهی- روزنامه نگار توانای سرزمینمان- در متنی آمیخته با طنز تمام سال های دور و نزدیک آشنایی با رضا بدیعی و آثار ارزنده اش را به تصویر کشانید. دکتر الهی از ایرانی بودن و ایرانی ماندن آقای بدیعی سخن گفت و ارزش های فرهنگی ایشان را ستود.

مهندس هوشنگ سیحون، نقاش و معمار آفرینشگر ایرانی، طرحی از چهرۀ رضا بدیعی را به او هدیه کرد که با تقدیم لوحه هایی از سوی پایا (  PAAIA) توسط «نازنین بنیادی» و بنیاد فرهنگ ایران(  Farhang Foudation ) توسط  «بیتا میلانیان»  ادامه یافت.

نازنین بنیادی در سخنان خود به جوانان ایران و جنبش شهروندی ایرانیان پرداختند و روزگاری را به یادآوردند که آقای بدیعی و همکاران نه چندان بیشمارشان برای ثبت هر حادثه چه اندازه به امکانات وابسته بودند؛ خانم بنیادی با ستایش از دلاوری جوانان ایران که با یاری تکنولوژی پیشرفتۀ این هزاره، هر یک رسانه ای بوده اند برای ثبت حرکت سربلند و متمدن خویش در تاریخ جهان، صحنه را به خانم زویا ثابت و ترانه ای با نام «خداحافظی» سپردند که صدای زیبای خانم ثابت را بر تصاویر کشته شدگان خیزش آزادی خواهی ایران را افشاند و یاد جوانان ایران را گرامی داشت.

در پایان رضا بدیعی میان تمام سخنرانان و دست درکاران برنامه، شمع هشتادمین زادروز خود را بر کیک بزرگی که برایشان تهیه شده بود، خاموش کرده، به همگان قول دادند که هیچ به دوران بازنشستگی نیندیشند و همچنان پرکار و آفریننده پیش رانند.

شیوا رز( قریب افشار) و آقای نوید نگهبان، هنرپیشگان جوان ایرانی-آمریکایی، گردانندگان بسیار توانای این برنامه بودند.

حکایت بالندگی هر نسل افسانه ای است برای نسل بعد که دلباختۀ الهام های عمر خویش است. برای نسل من، افسانۀ نسل پیش آیینی شده است شنیدنی که فاصله های زمانی  و مکانی و سیاسی گزاف را که بر ما گذشته  و ما را برجای نهاده است، می پیماید و می گذرد و می گذارد تا گذشته را تماشاکنیم و درس بگیریم و عبرت، و بیش از همه الهام.

آقای رضا بدیعی تصویر کاملی است از در جهان زیستن، زیبایی های فرهنگ های جهان را به گنجینۀ فرهنگ ایرانی افزودن و این امکان شگرف را که نام عمر برخود دارد با دو چشم نگریستن و با دو دست پیش راندن، به ایران و جهان افزودن، و دیگر عمری را زیستن که در کندوی زندگی عسل می شود. 

انسان در آفرینش محض پاداش نمی خواهد، پاداش در ممکن ها رخ می دهد و آفرینندگان در ناممکن ها زندگی می کنند؛ این از خویش جلا کردن، از خویش دوربودن، آواره بودن، به آن دلاوری می انجامد که انسان بر چهرۀ خویش و آثارش نقاب نگذارد، چنان که بتوان او را در تاریکی هم شناخت- تنهایی و سرسپردگی به رسیدن، چنان سرسپردگی که کنده های مرطوب و خیس را هم می سوزاند. آرامش و فروتنی آقای رضا بدیعی، حکایتی است از آن دست،حکایت چنان تعهدی به ناممکن، که به الهام و  بی تردید به آفرینندگی می انجامد- در هر فصل و با هر نسل.