متی فین
استراتژی جدیدی برای تحقق تغییر رژیم ایران نیاز است. تجربه و تاریخ نشان می دهد که مدل کهنه ترکیبی افزایش تحریم های اقتصادی و بودجه 75 میلیون دلاری کنگره آمریکا که به طور علنی به حامیان تغییر رژیم ایران اختصاص یافته، دیگر بی اعتبار است.
موفقیت از طریق یکی از این دو روش میسر است: یا امید به شکست داخلی که به واسطه مشکلات اقتصادی ممکن می شود و یا ترغیب شورش های بومی در کنار حمایت پنهان نظامی. آنهایی که به تغییر رژیم ایران بر مبنای شکست ما در عراق و افغانستان مشکوک هستند، در اشتباهند. بر خلاف افغانستان، تاریخ، فرهنگ و تجربه مشروطه ایران، زمینه مناسبی برای تغییر رژیم ایران در سال 2007 فراهم می کند.
بیش از یک دهه است که تحریم های اقتصادی ایران در زمینه صنعت نفت و گاز نتوانسته آخوندهای تندروی ایران را از جا بدر کند و یا اینکه ستیزه جویی آنها را تعدیل نماید. آنها به این ترتیب عوض نخواهند شد. روسیه و چین نیز هرگز در این امر مشارکت نخواهند کرد. این دو کشور مشتاقند بدون توجه به اهداف هسته ای ایران، پیشینه هولناک حقوق بشر این کشور، حمایت آن از تروریسم و تشدید خشونت های فرقه ای عراق، هرگونه کالا و خدماتی در اختیار ایران قرار دهند. در واقع روسیه و چین از رویارویی ایران با آمریکا بهره می برند.
بودجه 75 میلیون دلاری کنگره آمریکا برای حامیان تغییر رژیم ایران نیز هیچگونه ثمری نخواهد داشت. به خاطر داشته باشید که سازمان سیا در سال 1953 شرایط سرنگونی محمد مصدق نخست وزیر ملی گرای ایران را فراهم کرد. نتیجتا ً محمدرضا شاه پهلوی جایگزین او شد، اما سرنگونی مصدق در جای جای خاطرات ایرانیان نقش بسته است همانگونه که آمریکایی ها همواره حمله ژاپن به بندر پرل را به خاطر می آورند.
بنابراین هر شخص یا گروهی از جامعه مهاجر ایران که علنا ً حمایت مالی آمریکا را دریافت کند، خوراک تبلیغاتی آخوندها خواهد بود. اختصاص علنی بودجه 75 میلیون دلاری باعث شده تا این گروهها در مورد انتقاد از آخوندها سکوت اختیار کنند. بیشتر آنها خویشاوندانی در ایران دارند که آخوندها از آنها به تلافی صحبت های ضد رژیم استفاده خواهند کرد. این بودجه می بایست به طور پنهانی و محرمانه اختصاص داده می شد. تغییر رژیم ایران به شیوه انقلاب مخملی چکسلواکی و اوکراین صورت نخواهد گرفت.
اما استراتژی جدید می تواند این باشد که میانه روهای ایران بدنبال کسب حمایت مردمی برای سرنگونی تندروها باشند، بدینگونه که به مردم تکلیف کنند که از اقتصاد بیمار ایران مانند نرخ بالای بیکاری، تورم رو به افزایش، کاهش سرمایه گذاری خارجی و کمبود بنزین انتقاد کنند. خطر این احتمال که سپاه پاسداران، مردم ایران را به خاطر شروع یک انقلاب دموکراتیک قتل عام کند، وجود نخواهد داشت. در مقابل آمریکا نیز باید قول دهد که به هرگونه درخواست نظامی ایرانیان برای مقابله با آخوندها پاسخ مثبت دهد و هرگونه اقدام بازدارنده برعلیه ایران را فراموش کند.
برخی از شک اندیشان تأکید می کنند که شرایط ایران برای بروز یک انقلاب دموکراتیک مناسب تر از شرایط عراق و افغانستان نیست. فرهنگ سیاسی ایران از زمان کوروش کبیر تا نخست وزیر مصدق بیش از آنکه دینی باشد، سکولار بوده است. قانون اساسی 1906 ایران تا سال 1949 شکوفا و از شرایط مناسب دموکراتیک برخوردار بوده است، اما سپس توسط اصلاحیه شاه که به وی اجازه داد مجلس را منحل و نخست وزیر را برکنار کند، خراب شد. رژیم دیکتاتوری آخوندها نیز مانند سلطنت شاه، حرکت تاریخی ایران به سوی دموکراسی سکولار را به انحراف کشانده است.
سئوال های محوری که آمریکا باید در تغییر سیاست خود در قبال ایران با آنها روبرو شود، از این قرار است: آیا تغییر رژیم ایران ارزش هزینه حمایت از مخالفان بومی ایران را خواهد داشت؟ آیا این امر ارزش تلفات آمریکایی ها را خواهد داشت؟ ایران هسته ای تحت سلطه آخوندهای افراطی تا چه اندازه برای آمریکا تهدیدآمیز خواهد بود؟ اینها سئوال هایی است که باید رئیس جمهور، کنگره و مردم آمریکا مدنظر داشته باشند.
منبع: واشنگتن تایمز، 30 ژوئن، 2007