نگاهی به فیلمهایی که کاندیدای گلدن گلوب و اسکار شدهاند
از رهایی بردههای آمریکایی تا اسارت فیلمساز ایرانی
اعلام کاندیداهای جایزه گلدون گلوب و بخشهای فرعی اسکار سال ۲۰۱۳، با کنار هم قرار گرفتن فیلمهای ظاهرا متفاوت اما در تم و باطن نزدیک و شبیه، همراه شده است. از یکسو با وسترن تارانتینو مواجه هستیم و درام اسپیلبرگ و تریلر بنافلک و از سوی دیگر کمدی لاسه هالستروم که ساختهای دور از جریان هالیوود است قرار دارد و دست آخر مستندی ساخته جعفر پناهی و مجتبی پورطهماسب. با اینکه گونهها و خاستگاهها کاملا متفاوت هستند، اما مضمونها در یک نقطه به هم میرسند و متصل میشوند. تلاش برای رهایی و رسیدن به آزادی. از بردههای تارانتینو و اسپیلبرگ تا دیپلماتهای آمریکایی و فیلمساز ایرانی.
لینکلن- استیون اسپیلبرگ
فیلم روایت زندگی آبراهام لینکلن رئیسجمهور آمریکاست که تلاش میکنند قانون منع بردهداری را به اجرا برساند. فیلمنامه فیلم توسط تونی کوشنر و براساس کتاب تیم رقبا اثر دوریس کیرنز گودوین نوشته شده است. اسپیلبرگ در بطن جامعه آمریکا امروز که خود را به نوعی سردمدار دموکراسی و آزادیخواهی میداند، به گذشته کشورش میرود و تاریخ را روایت میکند. لینکلن کموبیش توسط منتقدان آمریکایی و اروپایی ستایش شده است و مضمون سیاسیاش در کنار شکل روایت اسپیلبرگ و بازی بازیگران مورد توجه قرار گرفته و با اعلام کاندیداهای گلدون گلوب به نظر میرسد فیلم یکی از شانسهای گرفتن جوایز اصلی اسکار هم باشد. لینکلن در هفت رشته بهترین درام، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر مرد مکمل، بهترین بازیگر زن مکمل، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی کاندیدا شده است.
جانگو رها شده- کوئنتین تارانتینو
فیلم تارانتینو که تا امروز اکران سراسری نداشته است و به صورت محدود روی پرده رفته است، اگرچه در گونه وسترن و با نشانههای این ژانر ساخته شده است اما تم اصلی کار باز مربوط به بردهها و بردهداری میشود. شاید در نگاه اول تارانتینو فیلمسازی باشد که عاشق سینما و گونههای گوناگوناش است و به چیزی بیش از ستایش سینما و ژانرهایش فکر نمیکند اما همانطور که او در فیلم قبلیاش- حرامزادههای لعنتی- با دست بردن بازیگوشانه در تاریخ، هیتلر یکی از بزرگترین دیکتاتورهای دنیا را در سالن سینما به قتل رساند، اینبار در کنار پرداختن به یکی از محبوبترین ژانرهای سینمای آمریکا یعنی وسترن، داستان بردهای را روایت میکند که با کمک یک جایزهبگیر به سراغ خانوادهای خلافکار میرود و بعد از به قتل رساندن آنها، سعی میکند همسرش که در مزرعهای برده شده است را هم آزاد بکند. تم آزادیخواهی بردهها که در فیلم لینکلن هم موضوع اصلی است، اینجا هم در متن فیلم تارانتینو مورد استفاده قرار گرفته و جالب اینکه جانگو رها شده هم جزو کاندیداهای اصلی جایزه گلدون گلوب است و در رشتههای بهترین درام، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگران مرد مکمل کاندیدای دریافت جایزه شده. فیلمی که همچون اثر اسپیلبرگ به آزادیخواهی و رهایی شهروندان درجه چندم جامعه آمریکایی میپردازد.
آرگو- بنافلک
فیلم بنافلک اما برخلاف اسپیلبرگ و تارانتیو روایت اسارت آمریکاییها در یک کشور دیگر، ایران، است. داستان فیلم به سالهای بعد از انقلاب اسلامی ایران مربوط میشود و شش دیپلمات آمریکایی را نمایش میدهد که از چنگ دانشجویان پیرو خط امام گریختهاند، پنهان شدهاند و منتظر حضور یک مامور زبده آمریکایی هستند تا آنها را از ایران خارج و به کشور خودشان بازگرداند. سومین فیلم منتخب گلدون گلوب باز مضمونی حول و حوش آزادی و تلاش برای رهایی دارد. اما اینبار سرزمین آمریکا رد شده از دوران بردهداری، برای نجات شهروندان خودش در دل یک جامعه انقلابزده تلاش میکند. بنافلک که خود نقش مامور آمریکایی را بازی میکند به جز تصویر گذرا از جامعه ایران در اواخر دهه هفتاد میلادی که درگیر خشم انقلابیون است، به دیپلماتهای خودشان میپردازد که بعد از تسخیر سفارتشان به سفارت کشور کانادا پناه بردهاند و مجبور هستند با هویت جعلی یک گروه فیلمسازی از ایران فرار بکنند. آرگو در پنج رشته از جمله بهترین درام و بهترین کارگردانی کاندیدا شده است و با اینکه فیلمی کاملا همسو با چارچوب هالیوودها و حادثهپردازیهای مشخصش است و در رده پائینتری از فیلمهای لینکلن و جانگو رها شده قرار میگیرد، احتمالا از شانسهای اسکار محسوب میشود.
صید ماهی سالمون در یمن- لاسه هالستروم
هالستروم سوئدی براساس رمانی به همین نام نوشته پل توردی نویسنده انگلیسی این فیلم را ساخته که جزو محصولات کشور انگلیس و بیبیسی محسوب میشود و به دو جامعه متضاد انگلیس و یمن میپردازد. شیخی یمنی که به ماهیگیری علاقه دارد تصمیم میگیرد در صحراهای کشور فضایی را به پرورش ماهی اختصاص بدهد و برای همین از یک کارشناس انگلیسی دعوت به همکاری میکند. حضور غریبه اروپایی در کشور سنتگرای یمن باعث ایجادهای دردسرهایی از سوی مذهبیون متعصب میشود اما در آخر شیخ روشنفکر یمنی و دوست انگلیسیاش موفق میشوند به خواستهشان که پرورش ماهیهای آزاد است برسند. صید ماهی سالمون در یمن در بخش فیلمهای کمدی در رشته بهترین فیلم و بهترین بازیگر کاندیدا شده است و با اینکه مثل آرگو مضمون ملتهبی ندارد و برخلاف لینکن و جانگو رها شده به دوران گذشته بردهداری نمیپردازد، اما کنار هم گذاشتن شیخ یمنی و مرد انگلیسی، تفاوت فرهنگ این دو کشور، مذهبیهای متعصب و اشاره به جنگ در افغانستان همه و همه باعث شده است که این اثر کمدی هم از حیث مضمون در رده همان فیلمها قرار بگیرد.
این یک فیلم نیست- جعفر پناهی و مجتبی پورطهماسب
فیلم مستند “این یک فیلم نیست” که بیشتر به عنوان اثری از جعفر پناهی شناخته شده است، روایت کارگردانیست که اجازه فیلمسازی ندارد و سعی میکند فیلمی را به صورت ذهنی در خانه اش بسازد. پناهی که بعد از اتفاقات تابستان هشتاد و هشت و سرکوب جنبش مردم ایران قصد داشت بدون مجوزهای لازم از حکومت ایران فیلمی درباره شکنجه شدههای بازداشتگاه کهریزک بسازد، توسط اطلاعاتسپاه دستگیر شد و بعد از مدتها ماندن در سلول انفرادی عاقبت در دادگاهی به بیست سال ممنوعیت از فیلمسازی محکوم شد. حکمی که حتی امثال جواد شمقدری معاونت سینمایی دولت احمدینژاد هم آن را غیرعادلانه دانستند. پناهی که به جز این حکم، از کشور هم ممنوعالخروج است و اجازه حضور در جشنوارههای جهانی فیلم را ندارد، با همکاری مجتبی پورطهماسب فیلم مستندی را جلو دوربین برد که در حقیقت نقش اصلی و مضمون و تمش مربوط به خودش و شرایطش میشود. داستان فیلمسازی که اجازه فیلم ساختن و خلق اثر هنری ندارد و در خانه اش محصور شده است. بخشهایی از فیلم روی اینترنت قرار دارد و پیش از این پناهی موفق شده بود اثرش را با ترفندی از مرز خارج بکند و به دست جشنوارههای خارجی برساند. اتفاقی که باعث شده یک سال پس از بردن جایزه اسکار توسط اصغر فرهادی، پناهی هم در رشته فیلمهای مستند این جشن سینمایی کاندیدا بشود.
دو فیلمساز مهم آمریکایی دوربین خود را به گذشته کشورشان و دنیای بردههایی میبرند که دنبال آزادی هستند. بازیگر کارگردان مشهور آمریکایی تلاش دولتش برای رهایی اتباعش از کشوری انقلابزده را روایت میکند و کارگردان سوئدی با تهیهکنندگان انگلیسی داستان شکلگیری پرورش ماهی آزاد در صحراهای خشک یمن را روایت میکنند و فیلمساز ایرانی که در میان ساختن فیلمی برای انعکاس شکنجه زندانیان هموطنش دستگیر شده و حالا هم ممنوعالکار است، دوربین را به سمت خودش و اسارت خودش میگیرد تا با ساختن یک مستند رهایی و آزادی را تجربه بکند. تلاش مشترک برده آمریکایی و فیلمساز ایرانی حالا زیر چتر جشنهای گلدن گلوب و اسکار جمع شده است تا سینما وسیلهای باشد برای رها شدن.