عرب ها برادر، ایرانی ها غریبه

نویسنده
سها سیفی

نویسنده “جمهور” به کتاب “سرزمین اهورایی من” چنین حاشیه ای زده است:‏

‏”در هیچ جا از کتابهای تاریخ درسی مان درباره پیروزیها و دلاوریها و فرهنگ و هنر ایرانیان باستان، عمدا یا ‏سهوا جمله ای یافت نمی شود و هنوز هم وقتی کتابهای درسی تاریخ را ورق می زنیم بیشتر اشاره به شکستهای ‏ایرانیان دارد تا پیروزیهایشان”.‏

این جملات چند خط از کتابی است که “رضا حسین زاده آملی” با عنوان “سرزمین اهورایی من” منتشر نموده ‏است. کتابی در 215 صفحه که توسط نشر سمن در سال 1382 منتشر شده و به بخش هایی از تاریخ ایران اشاره ‏دارد. اشاره هایی که گاهن با کنایه های تند و تیز به کسانی همراه می گردد که در بررسی تاریخ ایران زمین بی ‏طرفانه قضاوت نکرده اند و مسائل سیاسی و مذهبی را دخالت داده اند:‏

‏”اما عربان آن دوران را برادر می نامیم. که آمدند و سوختند و کشتند و به یغما بردند و تحقیرمان کردند و پستی ‏نمودند و به داشته هایمان به تمسخر نگریستند و به آرشها و کاوه ها و اسفندیارها و رستمهامان تاختند و غرورمان ‏را شکستند.“‏


‎ ‎صفر وحشتناک‎ ‎


نویسنده “رویای آریایی” در نتیجه خواندن گزارشی در زمینه افزایش بی سابقه بهای نفت؛ به این تحلیل دست یافته ‏که ایران باید برنامه هسته ای اش را تعقیب کند:‏

دنبال اطلاعاتی راجع به انرژی و درآمد های نفتی ایران می گشتم که خیلی اتفاقی با مطلبی در واشنگتن پست ‏برخورد کردم. خلاصه اش این است که با بالا رفتن قیمت نفت جهان در سال های آتی، برای کشور های دیگر ‏نمی صرفد که نفت وارد کنند و همه به سرعت به سمت انرژی های جایگزین پیش می روند.‏

‏ ‏

این مطلب می گوید که با سرعت گرفتن این روند در طی سالهای اخیر، درآمد های نفتی ایران تا سال ۲۰۱۵ به ‏‏”صفر” خواهد رسید. این “صفر” وقتی وحشتناک تر می شود که بدانیم ۶۵ درصد از درآمد های دولت ایران از ‏چاه های نفت است!‏

‏ ‏

این مطلب، دو معنی دارد. یکی اینکه ایران باید به سرعت به سمت تقویت کردن صادرات غیر نفتی خود برود. ‏این اتفاقی است که در سال های اخیر کاملا معکوس پیش می رود و با توجه به تحریم، ایران روز به روز به نفت ‏خود وابسته تر نیز می شود.‏

دوم اینکه ایران نیز باید همپای سایر کشور های جهان به سمت دستیابی به انرژی های جایگزین حرکت کند. در ‏این میان انرژی هسته ای یکی از چند راه پیش روی ایران است. در این میان کشور هایی که خود را دوست ملت ‏ایران نشان می دهند اما با دستیابی ایران به انرژی هسته ای مخالفند. آنها تنها یک هدف را دنبال می کنند: ‏ورشکسته شدن ایران در طی پنج یا شش سال آینده!‏


‎ ‎همدستی با گابوی معلوم الحال‏‎ ‎

رویا صدر در “بی بی گل” یک محاکمه فرضی در باره کتاب جنجالی مارکز در ایران ترتیب داده که بخشی از آن ‏چنین است:‏

قاضی: شما متهمید که با همدستی فرد معلوم الحالی به نام آقای”گابو” در کتاب “خاطره دلبرکان غمگین من” ‏امنیت اجتماعی را به هم زده اید و زمینه انحراف جوانان معصوم را فراهم آورده اید.‏

متهم: به خدا بنده بی گناهم، قربان. من یک روزنامه نگار متوسط 90 ساله ای بیش نیستم. خود آقای گابو را ‏هم”یوسوناری کاواباتا”، نویسنده ژاپنی اغفال کرد. گابو، با الهام از داستان ایشان، پای ما را کشید وسط کتاب.‏

قاضی: صحیح… پس توطئه، جهانی است. به حساب این آقای کاواباتا هم می رسیم… یادتان باشد که در ارتباط با ‏چاپ این کتاب، همه باید پاسخگو باشند، بخصوص آن همشیره 14 ساله که در متن کتاب زندگی می کند.‏

متهم: قربان، به خدا این خانم در متن کتاب جوانی کرده اند. به بزرگی خودتان ببخشید… بنده هم از روی پیرسری ‏حالا یک تصورات و تخیلات و احساساتی از خودم بروز دادم و بی خود و بی جهت رفتم توی یک ماجرای ‏شاعرانهُ عاشقانه که همه اش توی ذهنم می گذشت…به خدا نمی دانستم از اینجا سر در می آورم والا به گور پدرم ‏خندیده بودم اگر آن تصورات را با خواننده در میان می گذاشتم!‏

‎ ‎اگر موسویان هاشمی را نداشت‏‎ ‎

“نیک آهنگ کوثر” تصور کرده است که اگر شخصی متهم به جاسوسی هسته ای می شد که پشت و پناهی مثل ‏حسین موسویان نداشت، معلوم نبود که چه بر سرش می آمد:‏

من اصلا کاری ندارم که موسویان بی‌گناه است یا گناه‌کار. مساله این است که در طول ۲۸ سال گذشته، بسیاری از ‏آدم‌های بی‌گناه به اتهام جاسوسی برای بیگانه، یا جان خود را از دست داده‌اند و یا مجبور بوده‌اند هر خفتی را ‏تحمل کنند.‏

آدمی مثل امیرانتظام، بهترین نمونه است. نمی‌دانم خداوندی که جماعت چپ مذهبی به او ابراز ارادت می‌کنند، از ‏خطاهای‌شان در پرونده‌سازی علیه امیرانتظام خواهد گذشت یا نه؟! بچه‌هایی که اتهام‌شان حضور در “ان‌جی‌او”‌ها ‏بود چه؟ جاسوسی و براندازی از طریق حضور در سازمان‌های غیر دولتی؟

چند نفر را سراغ دارید که به خاطر داشتن ایمیل متهم شده‌اند؟ آیا می‌دانید همان کاریکاتور مسخره روزنامه آزاد به ‏نحو مسخره‌ای داشت به پرونده جاسوسی و همکاری با بیگانه منتهی می‌شد؟ ‏

حالا، چون منافع موسویان با یک گروه گره خورده، نجات او برای خیلی‌ها نشانه خوبی است. ولی وای اگر این ‏بابا پشتش به جایی گرم نبود…‏


‎ ‎موشک نجار‎ ‎

‏”عبدالقادر بلوچ” در حاشیه اعلام اخیر وزارت دفاع مبنی بر ساخت و آزمایش یک موشک با برد دو هزار ‏کیلومتر، چنین نوشته است:‏

مارگارت زن همسایه هراسان آمد خانه‌ی ما و گفت امروز کلنل عاشورا اعلام کرده که شما موشک نجار را با برد ‏دوهزار کیلومتر ساخته‌اید؟!‏

گفتم کلنلی که می‌فرمایید نجار است. موشکمان عاشوراست. بعد کمی برایش از عاشورا گفتم. چرتش بند شد با ‏نگرانی پرسید چنین روزهایی باز هم دارید. عرض کردم بعله بلافاصله تاسوعا می‌رسد. گفت حدوداً سه هزار ‏کیلومتر؟ گفتم در همین مایه‌ها. بعد می‌رسد شام غریبان. گفت یعنی چهار هزار کیلومتر؟ گفتم نه چراغها خاموش ‏می‌شود. چراغها که خاموش شد موشکها قاره پیما می‌شوند.‏


‎ ‎امان از این دیپلمات های بی نزاکت ایران‎ ‎

نیوشا در “خودمونی” از اینکه دیپلمات های ایرانی با ظاهر مناسبی در مجامع آکادمیک و رسمی حاضر نمی ‏شوند و کمترین ارزشی برای غرور ملی ایرانی جماعت قائل نیستند، عصبانی ست:‏

دیروز رفته بودم سخنرانی. کلی جالب بود. آخرای سخنرانی، موقع پرسش و پاسخ کلی حرص خوردم از دست این ‏عوامل سفارت ایران که برای چندمین بار ثابت کردن فرهنگ بحث و گفتگو رو ندارن. ‏

طرف بلند میشه با کهنه ترین کت و شلواری که داره و بدترین تیپی که میشه تصور کرد میاد توی یک جمعی که ‏اغلب دیپلمات و استاد دانشگاه هستند و به رسم سخنرانیهای رسمی اینجوری کلی مرتب و شیک هستند ( کلآ اساتید ‏اروپایی برخلاف استادهای آمریکایی، خیلی به تیپ و ظاهرشون اهمیت میدن)…بگذریم طرف پامیشه با اون تیپش ‏میاد و یه راست میره اون ردیف جلو میشینه بعدش هم موقع بحث بدون توجه به نوبت گرفتن بقیه شروع به داد و ‏بیداد میکنه و وسط حرف دیگران میپره ( ای کاش حداقل زبانشان خوب بود که آدم از لهجهء تابلو و غلطهای ‏گرامریشون دق نمیکرد).‏

خلاصه کار رو به جایی میرسونن که مسئولان برگزاری برنامه مجبور میشن بهشون تذکر بدن که اینجا بیت ‏رهبری نیست (بروزن همون خونهء خاله) و اگر به رفتارشون ادامه بدن باید سالن رو ترک کنند اونوقت هم اینها ‏بهشون برمیخورد و با قهر جلسه را ترک می کنن….‏


‎ ‎حق خوری غیر منصفانه‎ ‎

محمد جواد روح در “صمیمانه تر” نامه ای به مرحوم گل آقا (کیومرث صابری) نوشته و از «منتقد منصف» ‏نامیده شدن روزنامه نگاران هوادار دولت، به او شکایت برده است:‏

آخر برادر رفته ما! ‏

این هم شد داوری؟ حیف که شما نیستید و نمی‌بینید چه حق و ناحقی که راه افتاده! در روز روشن، در همین ‏نمایشگاه مطبوعات که امسال در پشت بام هم غرفه زده بودند (لابد از باب تعدد و تکثر مطبوعات!)، حق‌خوری ‏کردند. آن هم حق چه کسی! حق یک خواهر صاحب کتاب! ‏

بله، برادر رفته من! ‏

سرکار علیه خانم رجبی را عرض می‌کنم که نه تنها بهترین منتقد دولت است که یک‌تنه مقابل کل منتقدان ‏غیرمنصف و نفوذی و برانداز ایستاده و حتی همین «برادر حسین» هم از تیرهای قلمی‌اش که همراه با کارد مطبخ ‏در آشپزخانه مبارکه‌شان تیز می‌شود، مصونیت نداشته است. ‏

‎ ‎یک اسم دهن پرکن برای یک واحد درسی‎ ‎

‏”آق بهمن” در یکی از آخرین پست هایش از یک واحد درسی انتخابی در دانشکده اش خبر می دهد که عنوان ‏جالبی دارد. از آن جالب تر، ترکیب دانشجویانی است که این ترم درسی را انتخاب کرده اند:‏

این ترم درسی دارم با عنوان “جمهوری اسلامی ایران: جامعه، سیاست، خاورمیانه بزرگ”. که البته اسم خیلی ‏دهن‌پرکنی است. در واقع این درس درباره ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است، و خب طبیعتاً برای اینکه بتواند ‏جمهوری اسلامی را توضیح دهد اولش گریزی به قاجار و پهلوی هم می‌زند‎.‎

استاد درس یک ایرانی حدوداً ۴۰ ساله است که کمی قبل از انقلاب از ایران خارج شده و تا حدود ۷ سال پیش به ‏ایران برنگشته. البته در این چند سال اخیر مرتب به ایران آمده و این‌طور که خودش می‌گوید قصد دارد در دو سه ‏سال آینده به تدریج زندگی‌اش را به ایران منتقل کند‎. ‎

البته تخصص اصلی این آقا روسیه بوده، اما در سال‌های اخیر با توجه به مهم شدن ایران و همین‌طور تا حدودی ‏فشار دانشگاه، بیشتر وقتش را روی ایران کار می‌کند‎. ‎


‎ ‎وبلاگ نویسی دیگر نمی چسبد‏‎ ‎

نویسنده “ارزیابی شتابزده” از وبلاگ نویسی خسته شده است:‏

وبلاگ نویسی انگار دیگه فاز نمی ده. یعنی یک موقعی بود که راه می رفتم و به هرچیزی که برمی خوردم، ‏براش سوژه وبلاگ فکر می کردم. شاید مسئله اش این بود که بقیه هم وبلاگ های قابل خوندن می نوشتند و آدم ‏یک کمی به این قضایایی که وبلاگ نویسی، نوع جدیدی از ارتباط برقرار کردن و اطلاع رسانیه، علاقه پیدا کرده ‏بود. اما فعلا” که الحمدلله دنیای وبلاگ های فارسی هم شده مثل خود جامعه ایران: آدم از زندگی کردن توی ‏هردوش سیر می شه‏‎!‎


‎ ‎مسائل به بهترین نحو ممکن، حل می شوند‏‎ ‎

هاله در “سرزمین آفتاب” پست خواندنی کوتاهی دارد:‏

گاهی به اتفاقاتی که می‌افته نگاه می‌کنیم، می‌گیم “دیگه از این‌ام بدتر می‌شد؟”. بعد می‌بینیم ای عجب که همون ‏اتفاقات، بهترین چیزی بوده که پیش اومده. منتها بعدآ معلوم می‌شه!‏

گاهی فکر می‌کنی مسئله‌ات انقدر بزرگه که تو حل می‌شی و اون نه. اون وسط، خیلی وقتا یاد حرف پدرم می‌افتم ‏که می‌گه “مشکلات عادت دارن در نهایت خودشون خودشون رو به بهترین نحو ممکنه حل بکنن”. معمولا ‏همین‌طوره. اما پس چرا باز نگران می‌شی؟

گاهی داری با زندگی دست و پنجه نرم می‌کنی، بعد درست عین یه فیلم، چند اتفاق جلوی چشمت می‌افته و می‌بینی ‏عجب آدم خوش‌بخت و خوش‌شانسی هستی و ای داد بی‌داد بر زندگی دیگری.‏


‎ ‎خیالتان راحت. فرار مغزهایی در کار نیست‎ ‎

‏”خط قرمز” لینکی ارائه کرده که تعداد دانشجویان شاغل به تحصیل در ایالات متحده را از حیث ملیت رتبه بندی ‏کرده است:‏

این‌جا آمار مربوط به دانشجویان خارجی‌ را که در آمریکا درس می‌خوانند منتشر کرده است. ایران در ۲۰ کشور ‏اول نیست. خلاصه که خیالتان راحت باشد. تعداد دانش‌جویان نپال، نیجریه و کنیا در آمریکا از دانشجویان ایرانی ‏بیشتر است.‏