رنج‌های دو شاعردربند

نویسنده
سیدمصطفی رضیئی

» حرف تازه/ حکایت هفته

سیدمهدی موسوی در همان دوره‌ای در اوج مطالعات خود در زمینه غزل و شعر فارسی در سال‌های تحصیل در دانشگاه داروسازی مشهد بود که فشارها بر اهالی قلم ساکن در ایران به اوج خود رسید، سال‌ها از این فشارها گذشت تا در دولت محمد خاتمی وزارت اطلاعات و امنیت کشور در بیانیه‌ای رسمی به قتل چهار چهره برجسته فرهنگ و ادب و سیاست ایران اعتراف کرد. سیدموسوی در آن سال‌ها به دنبال یافتن دوستانی بود که پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک چهره ادبی را داشته باشند. او در مشهد کارگاه ادبی خود را بنیان گذاشت و چهره‌های مختلفی را جذب کارگاه ادبی خود ساخت، از جمله نگارنده همین متن را و توانست راه را نشان‌شان بدهد: تلاش کنید، مرتب بنویسید، جدی باشید، پررو باشید، بخوانید، بحث کنید، فیلم ببینید، موسیقی گوش کنید و باز هم مهم‌تر از هر چیزی، بخوانید، بنویسید و بحث کنید. در همان زمان فاطمه اختصاری تبدیل شده بود به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های کارگاه ادبی او.

 

فاطمه اختصاری توانست بین سال‌های 1385 تا 1388، سردبیر مجله “همین فردا بود” بشود، مجله‌ای حرفه‌ای با مجوز دانشجویی که به شکل فصل‌نامه عرضه می‌شد و بعد از انتشار چهار شماره، مجوز انتشار آن لغو شد. هرچند این دو در کنار همدیگر پیش رفتند و اولین و تنها اثر منتشر شده فاطمه اختصاری در داخل ایران، “یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب‌زمینی‌ها” را در کنار همدیگر منتشر ساختند، آن زمان سیدمهدی موسوی مهم‌ترین اثر تمام عمر ادبی خود، “پرنده کوچولو، نه پرنده بود، نه کوچولو” را بعد از چند کتاب قبلی خود، منتشر ساخت. هرچند فاصله پخش رسمی هر دو کتاب تا جمع شدن هر دو از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، به چهل و هشت ساعت هم نرسید. هر دو کتاب در اولین هفته نمایشگاه کتاب تهران در سال 1389 پخش شدند و در اولین پنج‌شنبه نمایشگاه، ماموران حراست تهران به غرفه انتشارات سخن‌گستر رفتند، نسخه‌های کتاب جمع شد و غرفه این انتشارات از سالن نمایشگاه کتاب برچیده شد. مهدی موسوی بعد از این توانست برخی از کتاب‌هایش را منتشر سازد و برخی کتاب‌هایش توقیف شدند اما هیچ‌گاه به فاطمه اختصاری مجوز نشر کتابی دیگر، داده نشد.

یک سال بعد، در آلبوم جدید شاهین نجفی، “هیچ، هیچ، هیچ” هر دو حاضر بودند و ترانه‌هایشان در کنار ترانه‌های افشین مقدم و یغما گلرویی عرضه شد. هرچند در این زمان، ترانه “بعد از تو” با اجرای شاهین نجفی بر اساس ترانه‌ای از سیدمهدی موسوی با موضوع دگرباشان جنسی بود که توانست چشم‌ها را خیره خود سازد. همین ترانه در کنار ترانه “نقی” سروده و اجرای شاهین نجفی بود که فتوای مرگ را برایش به همراه آورد. همین فتوای مرگ همراه شد با متن‌های مختلفی که رسانه‌هایی مانند باشگاه خبرنگاران جوان و دیگر سایت‌های اصول‌گرا مانند خبرگزاری فارس، علیه سیدمهدی موسوی یا فاطمه اختصاری منتشر کردند و در نتیجه‌اش، کارگاه سیدمهدی موسوی در تهران و کرج تعطیل شد و فاطمه اختصاری نیز با درب بسته کارگاه ادبی خود در تهران در سال 1391 مواجه شد. در سال 1391 هرچند هر دو باز هم خبرساز شدند: وقتی تصویری از سیدمهدی موسوی در کنار فاطمه اختصاری در لباس مبدل در ورزشگاه آزادی منتشر شد که به تماشای بازی ایران با کره جنوبی رفته بودند. عکس را باشگاه خبرنگاران جوان و دیگر سایت‌های وابسته به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی داخل ایران، با سرعت تمام منتشر ساختند و حمله‌هایی جدید به هر دو چهره فرهنگی مقیم ایران، شروع شد.

در تمامی این سال‌ها، هر دو به سفرهایی خارج از کشور رفتند و حضور خود را از طریق مجازی دنبال کردند، از طریق وب‌لاگ‌های خود، کارگاه‌های مجازی و صفحات مختلف در فضای فیس‌بوک، گوگل‌پلاس و دیگر امکانات موجود داخل ایران. هرچند این صفحات مکرر مورد حمله نهادهای امنیتی قرار می‌گرفتند و هک می‌شدند، مثلاً پرشین بلاگ چندین مرتبه وبلاگ سیدمهدی موسوی را دیلیت کرد و هر مرتبه مهدی موسوی، در همین سایت آدرسی جدید سر پا کرد تا درنهایت اجازه دادند وبلاگ او دوام داشته باشد. آخرین مرتبه فاطمه اختصاری برای شرکت در یک گردهمآیی شاعران ایرانی به کشور سوئد سفر کرده بود. هرچند در 16 آذر ماه امسال،‌ وقتی فاطمه اختصاری همراه با مهدی موسوی قصد داشت برای سفری تفریحی به استانبول عزیمت کند، در فرودگاه امام خمینی تهران، با حکم ممنوع‌الخروجی خود روبه‌رو شدند و پاسپورت هر دو ضبط شد.

هر دو به خانه برگشتند. در فاصله‌ای کوتاه، حکمی برای حضور در یکی از شعبات دادسرا دریافت کردند اما وحشت‌زده، از حضور در دادسرا خودداری کردند. آخرین رد از آن‌ها تا روز یکشنبه، دنبال شده است: وقتی فاطمه اختصاری ماشین خود را در پارکینگ ساختمانی پارک کرده است که سیدمهدی موسوی در خیابان گوهردشت کرج پارک کرد. بعد از آن هیچ خبری از هیچ‌کدام در دسترس نیست. هر دو ناپدید شده‌اند: به همراه تمامی کتاب‌ها، کاغذها، وسایل شخصی، لپ‌تاپ‌ها و موبایل‌هایشان. بی هیچ خبری و بدون هیچ تماسی. در دو هفته گذشته، تنها یک زندانی سیاسی توانسته است لحظه‌ای کوتاه، سیدمهدی موسوی را در یک انفرادی در زندان اوین ببیند اما هیچ خبری از فاطمه اختصاری در دسترس نیست. آخرین خبر را وب‌سایت کلمه منتشر می‌کند: سازمان اطلاعات سپاه هر دو را ربوده است و این دو بعد از ناپدیدی اجباری خود، در بخش 2الف زندان اوین، در وضعیتی نامساعد در انفرادی هستند.

ناپدیدشدگان

در اولین سال‌های بعد از انقلاب، ناپدید شدن امری غیرعادی نبود. هر کسی می‌توانست در معرض خطر باشد، از خانه‌اش بگریزد و راهی مرز برای یافتن راه فرار باشد یا اینکه در خانه یا خیابان یا محل کار، ناپدید شود. او را به زندانی ببرند و شاید در سکوتی محض، کشته شود. سال‌ها گذشت تا این امر محدود شد به چهره‌هایی که می‌توانستند فکر کنند: مانند قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای که هیچ‌وقت به شکلی کامل، گزارشی از تعداد، روندهای صورت گرفته و مجازات‌هایشان توسط نهادهای امنیتی ایران منتشر نشد. هرچند در سال‌های دولت محمد خاتمی، سازمان‌های امنیتی چند شاخه شدند و سازمان‌هایی جدید، قدرتی فراوان، گسترده و بی‌مرز یافتند و مخوف‌ترین‌شان امروز، سازمان امنیت سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران است.

همین تیم است که بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی، دست به اجرای پروژه‌ای گسترده برای مهار چهره‌های فعال در فضای مجازی، فرهنگ و ادب کشور زده است. اولین قربانی‌ها، فعالان شبکه‌های مجازی، مدیران سایت‌های آی‌تی بودند. در این زمینه حداقل شصت نفر تاکنون به شکلی غیرقانونی و بدون رعایت تشریفات مرسوم قضایی، ربوده شده‌اند، از جمله کارمندان سایت “نارنجی” که صرفاٌ مطالب مرتبط به فن‌آوری را منتشر می‌ساخت. در فاز بعدی این عملیات، “مدیران سایت‌ها و هنرمندان موسیقی زیرزمینی” هدف قرار گرفتند که امیر تتلو مشهورترین چهره در میان قربانیان این سلسله ناپدیدی‌های اجباری محسوب می‌شد.

در فاز جدید این پروژه، سراغ چهره‌های فرهنگ و ادب رفته‌اند، سیدمهدی موسوی و فاطمه اختصاری دو هفته است ناپدید شده‌اند، قبل از آنان و به فاصله‌ای کوتاه، رامین ابدالیان ایرانشاهی، نویسنده ناپدید شده است و کیوان کریمی، کارگردان سینما. هنوز مشخص نیست ابعاد این پروژه به کجا خواهد رسید، مشخص نیست چه کسانی مسئول این ناپدیدی‌ها هستند و معلوم نیست چه کسانی فتواهای شرعی مربوط به این ناپدیدی‌ها را صادر کرده‌اند، همان‌طور که ابعاد پروژه قتل‌های زنجیره‌ای هیچ‌گاه کاملاً عیان نشد و در اختیار شهروندان ایران قرار نگرفت. امروز فقط این امر مشخص است که سازمان اطلاعات سپاه یا هر سازمان امنیتی دیگری، می‌تواند به خانه اهالی قلم سرک بکشد، زندگی آنان را در چنگال‌های امنیتی خود محدود سازد و هر زمان خواست، آنان را ممنوع‌الخروج کند یا همراه خود ببرد.