داستان واقعی سیاست آمریکا

نویسنده

رات روزن

بعضی از افراد زمانی که واقعیت را بیان می کنند در آن لحظه طرد می شوند؛ ولی تاریخ بعد ها به جرات و ‏اراده آن ها معترف می شود. ریز ارلیک یکی از این افراد است. در ژانویه 2003، پیش از شروع جنگ ‏عراق، ارلیک در کتاب خود به نام “هدف عراق: آنچه در اخبار نمی توانید بخوانید” با جرات و به دور از ‏تبلیغات و اخبار روزمره عواقب خشن و هرج و مرج ناشی از حمله به عراق را پیش بینی کرد. امروز ‏خواندن مجدد آن نشان می دهد که آن پیش بینی ها تا چه حد واقعی و صحیح بوده است.‏

امروز ارلیک داستان ترسناک دیگری را بر گزیده است: داستان آنچه در پشت درگیری های لفظی ایران و ‏آمریکا وجود دارد که می تواند به یک درگیری نظامی تبدیل شود. در کتاب “ایران در دستور کار: داستان ‏واقعی سیاست آمریکا در ایران و خاور میانه” ارلیک منشاء جنگ لفظی میان دو کشور ایران و آمریکا را ‏بررسی می کند. آیا این درگیری ها آنطور که گروهی معتقدند صرفا برای افکار عمومی داخلی هر کشور ‏بیان می شود؟ شاید این درست باشد ولی او که بارها به ایران سفر کرده است سعی دارد دلایل عمیق تری را ‏در این مورد بیابد.‏

بسیاری از آمریکاییان در مورد ایران و تاریخ آن بسیار کم می دانند، از جمله نمی دانند که ایرانی ها عرب ‏نیستند. اغلب نمی دانند که سازمان سیا انجام کودتایی را علیه محمد مصدق، نخست وزیرمنتخب مردم، که ‏مجله تایمز دو سال پیش از آن او را مرد سال معرفی کرده بود، برنامه ریزی کرده و هزینه آن را پرداخته ‏است. آمریکا، به جای وی، شاه را قرار داد که 50درصد نفت ایران را در اختیار شرکت های آمریکایی ‏گذاشت.‏

ایرانی ها فراموش نمی کنند که آمریکا اصول دموکراتیک را برای کنترل منابع نفت کشورشان زیر پا گذارد. ‏اشغال سفارت آمریکا در سال 1979 در واقع عکس العملی بود علیه حکومت خشن شاه و نقش او به عنوان ‏دست نشانده آمریکا در منطقه.‏

وقتی بوش به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد، بسیاری از محافظه کاران، که تعدادی از آن ها با ارلیک ‏صحبت کرده بودند، تصمیم داشتند رژیم ایران را عوض کنند. این کار پس از عراق در دستور کار بود. این ‏خود دلیل نامگذاری ایران به عنوان بخشی از “محور شرارات” بود. آمریکا به دنبال ایجاد رژیم نوع گذشته ‏بود تا بر منابع نفتی ایران و منطقه مسلط شود. ‏

ارلیک می پرسد آیا واقعا داشتن نفت، نیازی به تسلط بر کل منطقه دارد؟ آمریکا می تواند این منابع را در ‏بازار بخرد، همان کاری که بقیه کشور ها انجام می دهند. کشورسوئد برای این کار تحریم یک جانبه نمی کند، ‏به روش استقرار دیکتاتور ها ویا تغییر رژیم متوسل نمی شود. نویسنده کتاب ایران در دستور می پرسد چه ‏کسی از سیاست ها خشونت آمیز آمریکا منتفع می شود؟ آنچه معمولا منافع استراتژیک آمریکا نامیده می شود ‏در واقع منافع شرکت هایی است که تسلط بر منطقه به نفعشان است.‏

ارلیک می گوید تمام تهدید ها علیه ایران و تبلیغات آمریکا در مورد اهداف برنامه هسته ای ایران این واقعیت ‏را از نظر پنهان می دارد که در واقع این آمریکا بود که راکتور هسته ای را در اختیار رژیم شاه قرار داد. ‏سندی از دوره ریاست جمهوری جرالد فورد در توجیه این امر می نویسد “ایران باید برای 15 سال آینده که ‏نفت به پایان میرسد، آماده باشد.“‏

در سال 1967 در واقع آمریکا راکتوری را درمرکز تحقیقات هسته ای دانشگاه تهران نصب کرد و حتی ‏مقدار 5.85 کیلو گرم اورانیوم 93 درصد غنی شده نیز در اختیار ایران گذاشت. پس از شاه، ایران دیگر یک ‏متحد آمریکا به حساب نمی آید. از آن زمان به بعد برنامه هسته ای ایران به عنوان یکی از دشمنان آمریکا به ‏یک مساله جدی تبدیل شد.‏

ارلیک علی رغم انتقاد به مقامات آمریکایی، از ملا های ایران یا از رهبران فعلی کشور نیز حمایت نمی کند. ‏وی از فساد عمیق مقامات دولتی، یورش به دانشجویان و شعار های مرگ بر آمریکا نیز خبر می دهد. وی ‏همچنین از تسلط قوانین شریعت بر حقوق زنان و خشک مغزی سیاسی و ذهنی بنیادگرایان مذهبی ایران نیز ‏سخن می گوید.‏

او از سوی دیگر به جذب جوانان به مظاهر زندگی آمریکایی و نیز حرکت های زیرزمینی خفیف مخالفین ‏اشاره می کند و می گوید این ها عواملی است که باید مورد حمایت آن هایی که هوادار آزادی هستند قرار ‏گیرد. ‏

در ماه های اخیردر گیری لفظی تهران و واشنگتن شدت گرفته است روزنامه ساندی تایمز. دوم ‏سپتامبر2007 از یک برنامه سه روزه بمباران 1200 هدف در ایران پرده برداشت. محمود احمدی نژاد ‏اخیرا گفته است کشورش سه هزار سانتریفوژ برای غنی سازی اورانیوم در اختیار دارد؛ چیزی که آژانس بین ‏المللی انرژی هسته ای در آن تردید دارد. ‏

فارغ از این که از این ادعا تا چه میزان درست باشد مطمئنا کتاب “ایران در دستور روز” به خواننده کمک ‏می کند درک کند چرا ممکن است ایران و آمریکا در جنگ جدیدی درگیر شوند، یا نشوند.‏


منبع : سانفرانسیکو کرونیکل – 20 اکتبر ‏