آقای احمدی نژاد که قریب به سه سال از دوران ریاست جمهوری توام با درآمدهای سرشارنفتی اش می گذرد و کم کم جماعت دوستان و منتقدان برای جایگزین او در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال آینده در حال طراحی نقشه اند، هنوز مطابق همان سیاست تبلیغی معروف خود که معتقد است “همه سیاهی ها از 16 سال قبل شروع شد” اخیرا در وبلاگ شخصی اش پس از آنکه بار دیگر انتقادات به او و عملکرد دولت اش بالا گرفته است، بازهم همه مشکلات را به گردن رقیبانی انداخت که در انتخابات سه سال پیش از مردم شکست خورده اند و نمی گذارند که دولت به مردم خدمت کند. او مستقیما رقبای انتخاباتی سه سال قبل خود را به دست داشتن در گرانی ها و نابسامانی های اقتصادی و تشکیل ائتلاف مافیاها متهم کرده است.
به طور کلی شاید بتوان با بخشی از ایده آقای احمدی نژاد، به ویژه پس از تجربه این سه سال همراهی کرد؛ چرا که دولت نهم و فرآیند روی کار آمدن شخص ایشان جز از رهگذر عملکرد ناقص و معیوب 16 سال گذشته که ایشان در بخشهایی از آن در رده مدیران میانی و استانی بوده اند نمی توانسته امکان پذیر باشد و اتفاقا منصفی باید پیدا شود و یقه دولتمردان سابق را بگیرد که چگونه از دل عملکرد شما چنین فاجعه ای رقم خورده است.
با این حال بازخوانی رویکرد انتخاباتی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری 1384 در آستانه شکل گیری مبارزات انتخاباتی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، به نظر از اهمیت ویژه ای هم برای اصولگرایان و هم برای اصلاح طلبان برخوردار است. مهمترین و بارزترین رویکرد انتخاباتی احمدی نژاد به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در سه سال پیش که در افکار عمومی و توده های مردم با اقبال نسبی مواجه شد، انتقال این پیام به مخاطبان و رای دهندگان بود “که آری ایشان آمده است تا هرآنچه ظلم و ستم بر شما رفته است جبران نماید و دایره بسته انتقال قدرت را بگشاید؛ او قبلا هیچ کجا نبوده است و سالها این مسایل را می دیده و خون دل می خورده و حالا پس از یکی دو سال خدمت در شهر تهران که می توانید آثار پربرکتش را از تهرانی ها بپرسید آمده تا بگوید ما می توانیم با دست خالی و تنها با شعارنویسی روی دیوار رییس جمهور شویم.” به دیگر سخن احمدی نژاد با طرح ادعاهای کلان خود در جریان انتخابات سه سال پیش می خواست بگوید من بخشی از ”گذشته” نیستم.
اصولگرایان اما در دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری رویکردهای متفاوتی را رو کردند، از قیافه اپوزیسیونی بااحمدی نژاد تا بازگشت به همان راست سنتی با لاریجانی و یا پز تکنوکراتی با قالیباف؛ اما آنچه جواب داد همان سیاست ارائه کردن “سیاستمدار بی کارنامه” بود. کسی که می توانست بی پروا تقریبا همه چیز را زیر سوال ببرد در حالی که هنوز دیکته ای ننوشته بود تا بتوان از آن غلط گرفت. کسی که می دانست ایرانیان “مظلومان” را دوست دارند، حتی زمانی که بخواهند کرسی قدرت را به او بدهند. نکته ای که بسیاری از دیگر رقیبان آن را نفهمیدند و سراسر بر “قدرت” و “اقتدار مدیریتی” خود بالیدند.
با این همه سیاست آقای احمدی نژاد دیگر سیاستی سوخته است؛ دیگر او و وزیرانش نمی توانند بگویند همه نقایص حاصل گذشته است چرا که او و دوستانش خود اینک بخشی از زمان ماضی و “گذشته” شده اند. اینک دیگر حتی مردمان دورافتاده ترین شهرها و روستاهای کشور از نزدیک با نحوه عملکرد آقای احمدی نژاد آشنا شده و به برکت سیاست های اقتصادی توسعه گرا و عدالت محور ایشان، هریک برای خود به اساتید علم اقتصاد مبدل شده اند چرا که اقتصاد علم تخصیص کمترین منابع به بیشترین نیازها است.
بوی سوختگی رویکرد “ارائه سیاستمداران بی کارنامه” همچنین از کنار گذشتن غلامعلی حداد عادل، اولین رییس مکلای مجلس شورای اسلامی از سوی اصولگرایان نیز برآمده است، چرا که از قضا تجربه دو سیاستمدار بی کارنامه در یک برهه زمانی روی داد و تلاقی این دو، گردابی را موجب شد که اینک رای اجماعی به علی لاریجانی، تلاشی برای نجات از آن است.
در عین حال یکسال مانده به پایان زمامداری احمدی نژاد پیش بینی چگونگی عملکرد او و تیم اش در انتخابات آتی یکی از هیجان انگیز ترین پیش بینی های سیاسی می تواند باشد. فعلا در تحلیل رویکرد تبلیغی آتی دولت نهم برای ادامه حیاتش به نظر می رسد در عرصه فعالیتهای انتخاباتی ریاست جمهوری دور دهم، آقای احمدی نژاد احتمالا به رویکرد “کارهای ناتمام” متوسل شود، نکته ای که از ابتدای سال جاری نیز مدام در سخنان و اظهارنظرهای ایشان می توان رد آن را گرفت، اما آیا مردم واقعا می خواهند کارهای دولت نهم تمام شود؟ یا می خواهند کار این دولت تمام شود؟ باید منتظر ماند و فرجام عصر بی کارنامه ها را دید.