پایان عصر بی کارنامه ها

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

آقای احمدی نژاد که قریب به سه سال از دوران ریاست جمهوری توام با درآمدهای سرشارنفتی اش می گذرد و کم ‏کم جماعت دوستان و منتقدان برای جایگزین او در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال آینده در حال طراحی ‏نقشه اند، هنوز مطابق همان سیاست تبلیغی معروف خود که معتقد است “همه سیاهی ها از 16 سال قبل شروع ‏شد” اخیرا در وبلاگ شخصی اش پس از آنکه بار دیگر انتقادات به او و عملکرد دولت اش بالا گرفته است، بازهم ‏همه مشکلات را به گردن رقیبانی انداخت که در انتخابات سه سال پیش از مردم شکست خورده اند و نمی گذارند ‏که دولت به مردم خدمت کند. او مستقیما رقبای انتخاباتی سه سال قبل خود را به دست داشتن در گرانی ها و ‏نابسامانی های اقتصادی و تشکیل ائتلاف مافیاها متهم کرده است. ‏

به طور کلی شاید بتوان با بخشی از ایده آقای احمدی نژاد، به ویژه پس از تجربه این سه سال همراهی کرد؛ چرا ‏که دولت نهم و فرآیند روی کار آمدن شخص ایشان جز از رهگذر عملکرد ناقص و معیوب 16 سال گذشته که ‏ایشان در بخشهایی از آن در رده مدیران میانی و استانی بوده اند نمی توانسته امکان پذیر باشد و اتفاقا منصفی باید ‏پیدا شود و یقه دولتمردان سابق را بگیرد که چگونه از دل عملکرد شما چنین فاجعه ای رقم خورده است. ‏

با این حال بازخوانی رویکرد انتخاباتی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری 1384 در آستانه شکل ‏گیری مبارزات انتخاباتی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، به نظر از اهمیت ویژه ای هم برای ‏اصولگرایان و هم برای اصلاح طلبان برخوردار است. مهمترین و بارزترین رویکرد انتخاباتی احمدی نژاد به ‏عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در سه سال پیش که در افکار عمومی و توده های مردم با اقبال نسبی مواجه شد، ‏انتقال این پیام به مخاطبان و رای دهندگان بود “که آری ایشان آمده است تا هرآنچه ظلم و ستم بر شما رفته است ‏جبران نماید و دایره بسته انتقال قدرت را بگشاید؛ او قبلا هیچ کجا نبوده است و سالها این مسایل را می دیده و ‏خون دل می خورده و حالا پس از یکی دو سال خدمت در شهر تهران که می توانید آثار پربرکتش را از تهرانی ها ‏بپرسید آمده تا بگوید ما می توانیم با دست خالی و تنها با شعارنویسی روی دیوار رییس جمهور شویم.” به دیگر ‏سخن احمدی نژاد با طرح ادعاهای کلان خود در جریان انتخابات سه سال پیش می خواست بگوید من بخشی از ‏‏”گذشته” نیستم. ‏

اصولگرایان اما در دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری رویکردهای متفاوتی را رو کردند، از قیافه اپوزیسیونی ‏بااحمدی نژاد تا بازگشت به همان راست سنتی با لاریجانی و یا پز تکنوکراتی با قالیباف؛ اما آنچه جواب داد همان ‏سیاست ارائه کردن “سیاستمدار بی کارنامه” بود. کسی که می توانست بی پروا تقریبا همه چیز را زیر سوال ببرد ‏در حالی که هنوز دیکته ای ننوشته بود تا بتوان از آن غلط گرفت. کسی که می دانست ایرانیان “مظلومان” را ‏دوست دارند، حتی زمانی که بخواهند کرسی قدرت را به او بدهند. نکته ای که بسیاری از دیگر رقیبان آن را ‏نفهمیدند و سراسر بر “قدرت” و “اقتدار مدیریتی” خود بالیدند. ‏

با این همه سیاست آقای احمدی نژاد دیگر سیاستی سوخته است؛ دیگر او و وزیرانش نمی توانند بگویند همه ‏نقایص حاصل گذشته است چرا که او و دوستانش خود اینک بخشی از زمان ماضی و “گذشته” شده اند. اینک ‏دیگر حتی مردمان دورافتاده ترین شهرها و روستاهای کشور از نزدیک با نحوه عملکرد آقای احمدی نژاد آشنا ‏شده و به برکت سیاست های اقتصادی توسعه گرا و عدالت محور ایشان، هریک برای خود به اساتید علم اقتصاد ‏مبدل شده اند چرا که اقتصاد علم تخصیص کمترین منابع به بیشترین نیازها است. ‏

بوی سوختگی رویکرد “ارائه سیاستمداران بی کارنامه” همچنین از کنار گذشتن غلامعلی حداد عادل، اولین رییس ‏مکلای مجلس شورای اسلامی از سوی اصولگرایان نیز برآمده است، چرا که از قضا تجربه دو سیاستمدار بی ‏کارنامه در یک برهه زمانی روی داد و تلاقی این دو، گردابی را موجب شد که اینک رای اجماعی به علی ‏لاریجانی، تلاشی برای نجات از آن است. ‏

در عین حال یکسال مانده به پایان زمامداری احمدی نژاد پیش بینی چگونگی عملکرد او و تیم اش در انتخابات آتی ‏یکی از هیجان انگیز ترین پیش بینی های سیاسی می تواند باشد. فعلا در تحلیل رویکرد تبلیغی آتی دولت نهم برای ‏ادامه حیاتش به نظر می رسد در عرصه فعالیتهای انتخاباتی ریاست جمهوری دور دهم، آقای احمدی نژاد احتمالا ‏به رویکرد “کارهای ناتمام” متوسل شود، نکته ای که از ابتدای سال جاری نیز مدام در سخنان و اظهارنظرهای ‏ایشان می توان رد آن را گرفت، اما آیا مردم واقعا می خواهند کارهای دولت نهم تمام شود؟ یا می خواهند کار این ‏دولت تمام شود؟ باید منتظر ماند و فرجام عصر بی کارنامه ها را دید. ‏