جان مادرتان جز لباس آیت الله خامنه ای یک چیز سفید به من نشان بدهید که من سیاه نمایی نکنم. مرض که نداریم که! لابد سیاه است که می گوئیم سیاه است. الآن بیرون برف است، ما هم می گوئیم به به، چه برف سفیدی، ولی وقتی تخته سیاه را نشان می دهند ما نمی توانیم بگوئیم لباس آقا سفید است. آن هم وقتی نماینده مجلس، رسما اعلام کرده که ذخیره دارویی کشور در حال اتمام است. یکی نیست بگوید که دارو می خواهیم چکار؟ بفرض که تمام بشود، بقول آقا “ کو بحران؟” آن وقت علی مطهری بدون اینکه یک کلمه روزنامه کیهان بخواند گفته که “ تا وقتی هاشمی به حکومت برنگردد بحران حل نمی شود.” می خواهم صد سال سفید( صد سال سیاه سابق) به حکومت برنگردد. اصلا بقول آقا کو بحران که هاشمی بخواهد حل اش کند؟ شما بگوئید اگر بحرانی در کار بود، آقای خامنه ای که این همه شعر بلد است، همایش بین المللی شعر بیداری اسلامی تشکیل می داد؟ حتما بحرانی در کار نیست که شاعران جهان را از لبنان و جنوب لبنان و سوریه و شرق لبنان و سودان و مرکز لبنان و عراق و پایتخت لبنان و بحرین و یک جای دیگر لبنان و یمن و تونس و مصر و کویت و عربستان برگزار می کند. ملت اسلام همه شان بیدار شدند و شعر می گویند به چه درازی! قافیه توپ 157 میلی متری، وزن سه تن برای هر بمب. بیخودی نیست که مصری ها وقتی از ایران برگشتند آنها را در فرودگاه دستگیر کردند. از بس که در ایران شعر خواندند و تمام چمدانشان پر بود از اشعار علیرضا قزوه، خوب یک دفعه دیدی منفجر شد رفت. شعر بیداری همین طور است. فرض کنید که آمریکا و روسیه هم بر سر رفتن بشار اسد توافق کردند. تازه می شود بحران سوریه، ولی بقول رهبر عزیز ما “ کو بحران؟” فرض کن بشار اسد هم برود، بالاخره جای دوری که نمی رود، یا می رود آن دنیا یا همین دنیا، ولی هر جا برود باز هم ما بحران نداریم. البته نوشته اند که ترکیه ایران را تهدید کرده که ال می کنیم و بل می کنیم و شکایت می کنیم. حالا کو تا شکایت بکند. شکایت هم بکند، به شکایت که نمی گویند بحران. مملکت خودمان یک سوم مردم اش صبح می روند دادگاه عصر پنج سال بعد می آیند بیرون، زندان که دیگر بحران ندارد. سفیر باکو را هم قرار است اخراج کنند که کلکسیون کامل شود. تا حالا می خواستند ضدانقلاب فاسد مزدور بروند لندن می رفتند باکو ویزا می گرفتند، حالا می خواهند بروند لندن باید بروند کابل ویزای باکو را از کابل بگیرند، بعد بروند باکو از آنجا ویزای انگلیس را بگیرند. فردا یکهو دیدی حامد کرزای هم وسط نماز صدا داد و وضویش باطل شد، سفارت کابل در تهران هم به دلیل توهین افغانستان به اسلام بسته شد. بعدا برای رفتن به لندن باید اول برویم عراق، ویزای کابل از عراق بگیریم، برویم کابل از آنجا برویم باکو از آنجا ویزا بگیریم برای انگلیس که مجتهدین کشور را در لندن ملاقات کنیم. اصلا فرض کنید که هیچ سفارتی در ایران نباشد، این شد بحران؟ بیخودی که رهبر با یک متر و هشتاد سانت قد نمی آید وسط نماز جمعه بگوید “ کو بحران؟” قیمت دلار رفته بالا، گور باباش، بیاید پائین، قیمت خانه رفته بالا، می رویم زیر زمین، قیمت نان رفته بالا، ساندویچ تخم مرغ می خوریم، اینها که بحران نیست. اصلا خود اوباما، همین دیروز، نشسته توی اتاق گرد، اتاق بیضی، اتاق آبی، من چه می دانم اتاق زهر مار اعلام کرده همه دارایی های ایران را و اموال بانک مرکزی را توقیف می کنیم. این شد بحران؟ بدرک که اموال بانک مرکزی را توقیف می کنند. خودمان می رویم همه دلار ها را از دست قاچاقچیان دلار می گیریم و مصادره می کنیم. خدا را شکر راه خروج از بحران را بلدیم. تازه بحرانی هم بشود، آقا یک فرمان صادر می کند و بحران را حل می کند. اینکه رضا خاتمی با آن قد و بالایش وایستاده وسط روزنامه و گفته “ فرمان نمی پذیریم” خوب نپذیرد، عوض اش برادر خود رهبر که فرمان می پذیرد. البته او هم که از همه بدتر است، برادر رهبر هم فرمان نپذیرد، به رئیس جمهور فرمان می دهد. او هم نمی پذیرد؟ خوب نپذیرد. بالاخره یکی پیدا می شود که بپذیرد. حالا شما هی بردار کاغذ سیاه نمایی کن. فکر می کنی با این نوشته های شما بحران درست می شود؟
جبهه متحد فروپاشی
اصولا یکی از مشکلات هر ایرانی این است که اگر عاشق یک نفر دیگر نباشد، حتما با او اختلاف دارد، چه برسد به اینکه قدرت هم داشته باشد یا قرار باشد به قدرت برسد، که در این صورت حتما جناح اقلیت از اکثریت جدا می شود، اگر هم که پای منافع در میان باشد حتما تمامیت خواهان با میانه روها اختلاف پیدا می کنند. “ اصولگرایی” هم که واقعا بزرگترین دروغی است که بعد از “ دانشگاه آزاد اسلامی” در زبان فارسی گفته شده، اصلا مگر می شود یک نفر هم ایرانی باشد هم به اصولی بیرون خودش معتقد باشد؟ بقول مسعود ده نمکی که مدتهاست آرمانش را به قیمت بازار فروخته، “ آرمان فروشی” وجه رایج بی اخلاقی اصولگرایان است و “ بی اخلاقی برخی اصولگرایان به مراتب از اصلاح طلبان بیشتر است.” رهاپرس از رسانه هایی که مواضعش بین مجاهدین خلق و القاعده و نئوسکولارها و حامیان احمدی نژاد است، گفت “ جبهه متحد اصولگرایان در آستانه فروپاشی است”. ظاهرا اختلاف حدادعادل با لاریجانی و قالیباف بالا گرفته. یک گروه چون مطمئن است حداد عادل اگر رئیس مجلس باشد هیچ کاری نمی کند ولی شعر حافظ می خواند، با جبهه ای که معتقد است اگر لاریجانی رئیس مجلس باشد، هیچ کاری نمی کند ولی متلک های بامزه می اندازد، بشدت بر سر اصول اختلاف پیدا کردند و تقریبا مهدوی کنی از صحنه کنار رفت. البته مهدوی کنی در بیانیه اش گفت: “ امیدوارم ملت ایران به نقش تاریخی خود عمل کند.” تا به حال سابقه نداشت مهدوی کنی به این صراحت با رهبر کشور مخالفت کند. از طرف دیگر هفت عضو از پنج عضو مرکزیت هیئت های موتلفه هر کدام یک موضع این تشکیلات هیئتی را اعلام کردند. نبی حبیبی معروف به دموکراتعلی گفت: “ رای مردم تنها در چارچوب اصول اساسی اسلامی معتبر است.” حمیدرضا ترقی عضو دیگر موتلفه گفت: “ تنها لیست اصولگرا، لیست جبهه متحد اصولگرایی است. قرار نیست هر کس از لیست حذف می شود برود و دکان جدیدی باز کند.” مهدوی کنی هم تقریبا بطور مشخص اعلام کرد که : “ تعامل با جبهه پایداری بعید است.” البته خودمانیم، خیلی احمقانه است که یک جریان در انتخابات یک رقیب داشته باشد، بعد برود با رقیب خودش ائتلاف کند. از طرف دیگر آقای قنبری که از طرف خودش به عنوان اصلاح طلب نامیده شده است، گفت “ از حضور مطهری، عباسپور و کاتوزیان در فراکسیون اصلاح طلبان استقبال می کنیم.” با این اوضاع احتمال دارد سردار نقدی و طائب هم به عنوان نمایندگان اصلاح طلبان در انتخابات یک دفعه حضور پیدا کنند. حداد عادل این انتخابات را یکی از پیچیده ترین روزهای زندگی اش نامید و گفت: “ مشکل ما این است که هیچ رقیبی نداریم، ولی معلوم هم نیست بتوانیم پیروز شویم.” وی گفت “ من را گذاشتند وسط یک اتاق گرد و می گویند یه گوشه بشین.”
کرونولوژی آیریلیق
1358: بازرگان از پیروان خط امام جدا شد
1367: آیت الله منتظری از امام جدا شد
1378: خاتمی و اصلاح طلبان از رهبر انقلاب جدا شدند
1380: دفتر تحکیم وحدت از انقلاب اسلامی جدا شد
1384: آیت الله کروبی و سایر چپ های راستگرا از انقلاب جدا شدند.
1386: صانعی و روحانیون طرفدار خمینی از انقلاب جدا شدند
1388: میرحسین موسوی از خانه بیرون نیامده از انقلاب جدا شد و پیچید بطرف آزادی.
1389: نوه امام از خط انقلاب جدا شد.
فروردین 1390: هاشمی رفسنجانی از انقلاب و فرزندانش جدا شد
اردیبهشت 1390: احمدی نژاد از انقلاب افتاد پائین
خرداد1390: سرداران جنگ از انقلاب جدا شدند
تیر 1390: رمال ها و کف بین ها از طالع بین ها و اصولگرایان جدا شدند
مرداد 1390: تندروهای اصولگرا از میانه روهای بی اصول جدا شدند
شهریور 1390: جناح عاقل میانه روها از جناح غیرعاقل میانه روها جدا شدند
مهر 1390: جناح میانه روی حامی ولایت از منتقدین ولایت جدا شدند
آبان 1390: جناح منتقدین ولایت از جناح دوستداران ولایت جدا شدند
آذر 1390: جناح دوستداران ولایت از جناح عاشقان ولایت جدا شدند
دی 1390: جناح عاشقان ولایت از ساکنان بیت رهبری جدا شدند.
بهمن 1390: جناح دلسپردگان بیت رهبر از جناح سرسپردگان به بیت رهبر جدا شدند
اسفند 1390: جناح دیگران بیت رهبر از جناح خانواده رهبر جدا می شوند
فروردین 1391: جناح مجتبویون رهبر از جناح علویون رهبر جدا می شوند
اردیبهشت 1391: جناح خودخود رهبر از جناح خجسته خانم رهبر جدا می شود
خرداد 1391: دست راست رهبر از دست چپ وی جدا می شود.
آخرین روز نرگس: خامنه ای در آئینه به خودش خیره مانده و می گوید: آخه چطوری بگم عاشقتم که باور کنی عزیز دل من، مرده شور همه شونو برد، دلم می خواد فقط تو رو… بوم
هاآرتص اللهی ها
این کیهان هم خودمانیم خیلی بلاست ها! شریعتمداری شوخی شوخی سالها در کنار سعید امامی برای اسرائیل کار کرد و کلی به سیستم اطلاعاتی ایران لطمه زد. بعد با حمایت از احمدی نژاد سابقا یهودی و مشائی سابقا درویش شیطان پرست که سابقه شیطان پرستی داشت و اصلا زن پولانسکی را همین مشائی کشته بود، به اسم چارلز مانسون که تا همین دو سال قبل از اینکه اسمش روان آتکینسون بشود چارلز مانسون بود. این شریعتمداری احمدی نژاد را از موساد تحویل گرفت و تعهد داد که در عرض پنج سال اسرائیل را که در معرض نابودی بود نجات دهد، درگیری جناحین درونی اسرائیل را متوقف کند، فلسطینی ها را در غزه محصور کند، تمام قدرتهای عربی مخالف اسرائیل مثل مصر و بحرین را با انقلاب های بیداری اسلامی از بین ببرد، اعتبار پول ایران را ضعیف و پول “ شکل” اسرائیل را قوی کند و کاری کند که همه جهان متوجه هولوکاست شود. تعهد داد که در عرض پنج سال روزی یک بار در جهان نام هولوکاست طنین انداز شود. وقتی گفته بود من کاری می کنم که وزارت خارجه ایران در مورد هولوکاست نمایشگاه برگزار کند، رئیس موساد خندیده بود و گفته بود “ حسین دست مون ننداز، اگر گلدا مایر بود می گفت شیرم حلال ات”. اسامی همه دانشمندان اتمی ایران را هم به اسرائیل داد و برایشان از طریق حسن شایانفر تروریست استخدام کرد و قول داد در سال 1390 پانزده فرمانده سپاه و تا آخر بهار 91 سی فرمانده سپاه را بکشد. متن توافقنامه شان هم هست، مدرک هم داریم، حتی کسی هم که چهار سال قبل از طرف حسین شریعتمداری تل آویو رفت نامش معلوم است. اینها به کنار، هر روز همه خبرها را به نقل از نشریات اسرائیل می نویسد. نه اینکه نمی داند که نیویورک تایمز معتبرتر از هاآرتص است، بخاطر اینکه زبان دوم اش عبری است. امروز کیهان به نقل از هاآرتص نوشت: “ بیخود در مقابل ایران هارت و پورت نکنید.” یعنی چی؟
شرایط ابطال نماز
من نمی دانم که این شجونی چه دشمنی با ولایت دارد، می خواهی بگوئی هیچ ارزشی ندارد، چرا می پیچانی؟ جمله اش را بخوانید “ نماز بدون ولایت باطل است.” یعنی مثلا می خواهد بگوید چون اگر فلان کار را بکنید وضو باطل می شود و نمازتان هم قبول نیست، برای خوار کردن ولایت، گفته نماز بدون ولایت باطل است. درست است من ولایت فقیه را قبول ندارم، ولی ولایت چه ربطی به شقیقه دارد؟
چماق پیش از دستور
دو سال فرمانده ناجا و فرماندار و استاندار تهران استدلال کردند که “ ما برای اینکه مردم کشته نشوند و سبزها شهیدنمایی نکنند، دستور دادیم به جای سلاح گرم از سلاح سرد استفاده شود.” سلاح سرد هم که یا باتوم است، یا چماق. الحمدالله همه برادران لباس شخصی توی جیب شان هم گاز اشک آور داشتند هم به کمرشان کلت و هم به دست شان چماق. حالا معاون سیاسی اجتماعی استاندار تهران گفته: “ سرکوب با چوب و چماق را نباید به پای نظام نوشت. چون به دستور کسی نبود.” فرض کنیم چماق نبود، باتوم که اسلحه دولتی است، باتوم چی؟ گاز اشک آور چی؟ دستگیری ها به دستور چه کسی بود؟ کهریزک به دستور چه کسی بود؟ بطری به دستور چه کسی بود؟ دادگاه صدنفری به دستور چه کسی بود؟ هفتاد هشتاد نفر در زندان و بیرون، با شکنجه و گلوله کشته شدند به دستور چه کسی بود؟ شوخی شوخی اعلام می کنند که اصلا درگیری نبود، فردایش هم می گویند موسوی رئیس جمهور شده و همه مشکلات کشور در حال حاضر بخاطر بی کفایتی موسوی است که یک سال است رفته خانه و بست نشسته، مجلس هم طرح بی کفایتی موسوی را تصویب می کند و برکنارش می کنند. واقعا باهوش هستند ها!!!!