بعد از شلاق چه می خواهند بکنند؟

نویسنده

po_memarian_01.jpg

امید معماریان

دکتر شهلا اعزازی، استاد دانشگاه علامه تهران، در‎ ‎گفت وگو با روز استفاده از شلاق برای مجازات متخلفان ‏رانندگی را موردنقد وبررسی قرار داده است. این محقق وپژوهشگرمسائل اجتماعی که تاکنون کتاب ها و مقالات ‏متعددی دررابطه به موضوع خشونت نوشته، معتقد است استفاده از خشونت توسط حکومت به ترویج آن درمیان ‏جامعه دامن می زند و در دراز مدت به بخشی ازفرهنگ جامعه تبدیل خواهد شد. این گفت وگو را می خوانید.‏

shahlaezazi.jpg

‎ ‎اعلام اینکه دولت برای متخلفان رانندگی مجازات شلاق در نظر خواهد گرفت را چگونه می بینید؟‎ ‎‎ ‎‏ ‏

این عجیب ترین جریمه رانندگی است. البته راهنمایی رانندگی و رانندگان هر دو نشان داده اند که هیچ کدام ‏درتنظیم قواعد و رعایت قوانین منضبط نیستند. در کشورهای دیگر هم حتما کسانی هستند که قوانین راهنمایی ‏رانندگی را خوب رعایت نمی کنند اما درهیچ جای دنیا ندیده ایم که جرم ومجازات اینقدربا هم تفاوت داشته باشد. ‏درست است که رانندگان خطا می کنند اما انجام چنین مجازات سنگینی خیلی حد بالا وغیرقابل تصوری است. ‏ازسوی دیگر اینقدر مجازات های شلاق ونظیرآن صورت می گیرد که واکنش مردم هم خاص نیست. یعنی دولت ‏اجازه دارد به هرشکلی که می خواهد دست به خشونت بزند ومردم هم دربرابر آن واکنش نشان نمی دهند. اگر ‏برای یک سبقت خطرناک شما 74 ضربه شلاق بخورید لابد برای کاری که بچه تان کرده می خواهید تا حد زیادی ‏او را مجازات کنید. مجازات های دولت، باعث ترویج خشونت درجامعه وخانواده می شود وشکی درآن نیست.‏

‎ ‎تاثیرات درازمدت اعمال خشونت توسط دولت روی فرهنگ عمومی چه خواهد بود؟ آیا ممکن است که ‏استفاده از خشونت به عنوان پدیده ای مقبول برای به دست آوردن یک سری اهداف مشخص به یک خرده فرهنگ ‏تبدیل شود؟‎ ‎

نه تنها خرده فرهنگ، که خودفرهنگ جامعه را به سمت خشونت می برد. دولت دست به یک سری خشونت ها می ‏زند که بازتابش از بین بردن قباحت رفتار خشن است. در نتیجه اگر یک قوه حاکم به خود اجازه بدهد دست به ‏اعمال خشونت بزند، به یقین هرکجا که فردی بر دیگری بتواند اعمال قدرت بکند، ازمعلم روی دانش آموز گرفته ‏تا مرد خانواده و حتی درخیابان که دونفر با هم برخورد می کنند، این خشونت دیده خواهد شد. هنجار شدن این ‏خشونت به دنبال از بین رفتن قباحتش به وجود خواهد آمد. این تاثیر دوجانبه است. در نتیجه، این هنجار عمومی ‏می شود وهمه مردم یاد می گیرند. مساله این است که دولت هنجار خشونت را تقویت می کند مردم هم این کار را ‏می کنند وبه غیر ازآن، آدم هایی که هیچ وقت دراین چرخه خشونت درگیر چنین مناسباتی نبوده اند، آنها هم درگیر ‏می شوند وآنها هم به نوعی بدون این که خشونت را بخواهند ترویج کنند و به آن علاقه ای داشته باشند در آن ‏مشارکت می کنند. معمولا دولت ها سعی می کنند که از میزان خشونت بین مردم کم کنند تا این چرخه قطع شود. ‏چون این چرخه خود به خود از بین نمی رود. اما اینجا حالا برعکس است ودولت خودش دست به یک سری رفتار ‏خشن می زند. نتیجه خیلی منفی خواهد داشت ومی تواند درآینده دراشکال مختلف خودش را درجامعه نشان بدهد. ‏

‎ ‎برای کنترل جرم و بزه رانندگی به چه اشکال دیگری می شود اقدام کرد؟‏‎ ‎

معمولا دولت ها سعی می کنند از مردم دربرابر کسانی که اعمال خشونت می کنند محافظت کند. اما اینجا اصلا ‏جای مجرم وقربانی عوض شده و من نمی دانم چه کسی با چه کسی خشونت می کند. درموارد دیگر دولت سعی ‏می کند از قربانی یا کسی که کتک خورده دفاع کند. اینجا نمی دانم دولت باید از کی و چگونه دفاع کند؟ حقوق ‏دانان بهتر می دانند، اما فقط این را می دانم که جرم ومجازات باید در رابطه منطقی با هم باشند. خیلی ازکشورها ‏برای کنترل مسائل رانندگی افراد را به کلاس های رانندگی می فرستند، برای شش ماه گواهینامه شان را باطل می ‏کنند، آموزش بیشتری می دهند، مراقبت های بیشتری به عمل می اورند و سیاست هایی از این دست. درمورد آن ‏برخوردی که در مورد اراذل واوباش صورت گرفت نیز، نمی دانم تا چه اندازه دیگران را تشویق به این می کند ‏که دست به خشونت بزنند. چون دولت دست به خشونت می زند نمی توانیم به او بگوییم قانونی وضع کن که در ‏اثر اعمال خشونت تنبیه بشوی. ‏

باید از قربانی حفاظت شود. مهمترین نکته آگاه کردن مردم ودادن اطلاعات درست به آنهاست که چگونه رفتاری ‏درحد یک شهروند واقعی باید داشته باشند که هم رفتارهای مناسب را در برمی گیرد و هم قواعد راهنمایی و ‏رانندگی را.‏

‎ ‎آیا هیچ وقت ثابت شده که استفاده از چنین روش های خشنی به کاهش جرم وجنایت درجامعه منجر شده ‏است؟‎ ‎

نه. فقط شاید شلاق خوردن به چشم افراد کمتر بیایند. باید پرسید درکشورهایی که مردم درست رانندگی می کنند و ‏این طور با اراذل واوباش برخورد نمی کنند، چه رفتاری انجام می شود؟ و بعد آن راه حل ها را درنظر بگیرند. ‏اینها مدل های خیلی جدیدی است که هیچ جای دنیا بررسی ای صورت نگرفته که بگوییم آماری وجود دارد که ‏ثابت می کند چنین برخوردهایی جرم را از بین می برد. به خصوص به لحاظ روانشناسی، آن تحقیری که همراه ‏خشونت است، خودش را جای دیگری نشان خواهد داد. من هیچ آماری را در این ارتباط نمی شناسم و فکر هم نمی ‏کنم که هیچ جا دست به اقدامات این چنینی زده باشند و نتیجه مثبت گرفته باشند.‏

‎ ‎چه می شود که سیاست گذاران اجتماعی درگام های نخستین به سراغ چنین مجازات هایی می روند و ‏راحت برای ساده ترین خطاها ازشلاق زدن مردم استفاده کنند؟‏‎ ‎

احتمالا گام اول نیست وقطعا سعی کرده اند که کارهای دیگری بکنند وبه نتیجه نرسیده اند. شرایط این است که ‏بسیاری از پدیده هایی که درایران به وجود آمده، ازچند سال قبلش مطرح می شد که اقدامات و تصمیمات انجام شده ‏می تواند به یک سلسله مشکلاتی که فکرش را هم نمی کنند برسد. نه آن موقع به حرف ما و کلیه دوستانی که در ‏این زمینه صحبت می کردند گوش کردند و نه به الان به حرف متخصصان روانشناسی اجتماعی توجه می کنند که ‏ویژگی مردم ایران را بخواهند درنظر بگیرند. بنابراین به شیوه هایی دست می زنند که این شیوه ها آثار منفی ‏خودش را در دراز مدت نشان خواهد داد. این است که می گوییم این رفتارها به صورت دایره وار می چرخد ‏وبزرگ می شود وتمام نمی شود. سیکل چنین رفتارهایی را با کوشش ومدارا و روش های منطقی تری باید حل ‏کرد. یک روزه هم حل نمی شود ویک پروسه طولانی مدت است. بستگی به این دارد که هدف شما چه باشد؟ ‏بخواهید درطولانی مدت به یک جامعه سالم برسید یا بخواهید درکوتاه مدت مردم را بترسانید که شلاق می زنیم ‏وخ لاف رانندگی نکن. ولی این ترس هر طور ترسی هم که باشد خیلی زود عادی می شود و ازبین می رود. بعد ‏چه می خواهند بکنند؟ می خواهند کسی که خلاف رانندگی کرده را اعدام کنند؟ البته از نظر برخی شاید این هم راه ‏حلی است که می توان از آن استفاده کرد.‏