محمد علی عمویی از رهبران حزب توده ایران، پیش از این در مصاحبه با روز گفته بود که از میان کاندیداهای موجود آقایان موسوی، نوری وخاتمی شانس بالا آمدن دارند. با وی اینک در مورد اینکه کدام یک از کاندیدا ها می توانند رای محمد خاتمی را کاهش یا مورد چالش قرار دهند گفت و گو کرده ایم. به باور وی ”کلان شهرها به اصلاح طلبان و شهرستان ها که بخشی از آرای روستا ها را به دنبال خودشان یدک می کشند با اصول گراها هستند.” این گفت وگو درپی می آید.
یه نظر شما از میان آقایان موسوی، نوری و خاتمی کدامیک و با چه فرضیه هایی امکان پیروزی درانتخابات آتی ریاست جمهوری را دارند؟
به نظر من آقای نوری شانس بالا آمدن چندانی ندارند؛ البته ایشان مقبولیت خاصی درمیان روشنفکران و دانشجویان دارند اما انبوه رای دهندگانی که فراتر از بخش روشنفکری ودانشجویی ایران قرار دارند، توده مردمی هستند که آشنایی چندانی با آقای نوری ندارند.مضافا اینکه از نقطه نظر مقامات رسمی آقای نوری پیشینه کیفری دارد و به احتمال زیاد اگر ایشان کاندیدا شود احتمال رد صلاحیت او بسیار زیاد است. اما درباره دو کاندیدای دیگر یعنی آقای موسوی و آقای خاتمی باید بگویم آقای موسوی چند دهه سکوت کرده اند. دوره نخست وزیری ایشان درزمان جنگ بوده است. هر چند روی هم رفته عملکرد ایشان به رغم محدودیت ها ودشواری های دوران جنگ نسبتا مثبت بوده است. البته ایشان در آن دوران از حمایت همه جانبه آقای خمینی نیز برخوردار بودند. هرگاه هم با مخالفت ها وممانعت هایی از جانب جناح های دیگر مواجه می شدند با حمایت آشکاری که توسط رهبری ایران از ایشان به عمل می آمد، مشکل حل می شد. از جانب دیگر به خاطرداریم که درجریان انتخابات یک دهه قبل هم یک بار زمزمه مطرح شدن آقای میرحسین موسوی برسرزبان ها افتاد وبه مطبوعات کشیده شد، که همان زمان بلافاصله انصراف ایشان نیز مطرح شد. درهمان زمان در محافل غیررسمی مطرح شد که گویا ایشان از طرف برخی ازمحافل قدرت تهدید شده است. البته این موضوع درجای خاصی منعکس نشد ضمن اینکه شایعه مذکور چندان موثق هم نبود. در هر حال عدم حضور آقای موسوی درعرصه سیاست ایران طی این چند دهه گذشته به گمان من شانس زیادی برای ایشان ایجاد نخواهد کرد؛ اگر چه درمحافل روشنفکری آقای موسوی به دلیل سوابق دوره نخست وزیری در دهه 60 از حمایت قابل توجهی برخوردار است. اما آقای خاتمی که درواقع کاندیدای حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی ایران هستند ازحمایت پاره ای دیگر از احزاب وگروه های وابسته به اصلاح طلبان نیز برخوردارند ضمن اینکه بخش قابل توجهی از رای دهندگان که وابسته به حزب اعتماد ملی هستندو کاندیدای آن ها نیز آقای کروبی است، یک نوع رای شکنی در آرای آقای خاتمی ایجاد خواهد کرد. مگر اینکه برنامه ای داشته باشند تا راه ائتلاف را درپیش بگیرند. دراین صورت پاره ای مذاکرات درمیان زعمای اصلاح طلبان ضروری می شود تا یکی از این دو آقایان نمایندگی اصلاح طلبان را درانتخابات عهده دار شود.
فکر می کنید درنهایت میان آقای خاتمی ویا آقای کروبی کدام یک نمایندگی اصلاح طلبان درانتخابات رابه دست خواهد آورد؟
اگر چنین مذاکراتی انجام شود به احتمال زیاد آقای خاتمی درراس خواهد بود و درکابینه احتمالی که یعد ازپیروزی تشکیل بدهند سهمیه ای برای حزب اعتماد ملی قایل خواهند شد.
آقای عمویی اگر شما جای تصمیم گیرندگان حاکمیت ایران بودید فکر می کنید کدام یک از چهارکاندیدای اصلاح طلبان یعنی آقایان نوری، کروبی، موسوی وخاتمی برای ریاست جمهوری مناسب می بود؟
البته من هیچگاه درچنین موقعیتی نبوده ام و نمی توانم از آن موقعیت نیز نظری بدهم ولی تصورم این است که با توجه به 8 سالی که آقای خاتمی درمصدر امر بود، فضای عمومی ایران از تنش کمتری از آنچه که امروزشاهد آن است برخورداربود. از این رو این موضوع سبب می شود تا با مقایسه میان دو زمان مورد بحث، تعداد بیشتری از آرا متوجه آقای خاتمی شود. حال اگر ازنظرکمی موضوع مد نظر باشد هیچ معلوم نیست که هواداران دولت نهم که بخش عمده ای از هواداران آن درشهرستان ها، روستا ها و در میان نیروهای مسلح هستند کمتر از طرفداران اصلاح طلبان باشند. اما ویژگی اصلاح طلبان آن است که بخش منورالفکر جامعه ایران را با خود دارند و درنتیجه جلوه دیگری، چه به لحاظ داخلی و چه به لحاظ روابط خارجی می تواند برای مردم داشته باشد.
آرای آقشار شهری وروستایی ـ بعضا عنوان می شود درایران آرای روستا از شهر تبعیت می کند ومیان این دو دوگانگی وجود ندارد ـ پشت سر کدامیک از کاندیداها قرار می گیرند؟
تجربه گذشته نشان داده که کلان شهرها به طرف اصلاح طلبان تمایل دارند. اما شهرستان ها که بخشی از آرای روستا ها را به دنبال خود یدک می کشند، با اصول گراها هستند.
آرای قومیت ها به کدامیک از کاندیداها تعلق خواهد گرفت؟
قومیت ها به طور کلی نظر مساعدی به این دست از مسایل ندارند. واقعیت این است که با کمال تاسف تبعیض نسبت به قومیت ها درکشورهای کثیرالمله ای مانند ایران خیلی بارز است. ما این روزها شاهدیم که درکردستان نارضایتی کم نیست. البته این موضوع الزاما به این معنا نیست که در آشفتگی های ایجاد شده محق هستند. اما این آشفتگی ها می تواند عاملی برای ایجاد نارضایتی و مخالفت با سیاست های دولت مرکزی درایران باشد.
از نظر شما آرای کارگران به کدام سو میل می کند؟
باید بگویم که با کمال تاسف کارگران ما متشکل نیستند. با اینکه به موجب اصول مندرج درقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تشکیل انجمن ها، احزاب، سندیکا ها حق قانونی همگان من جمله طبقه کارگر است، ولی مختصر کوشش هایی که کارگران برای ایجاد تشکل صنفی خود به عمل آورده اند با دشواری های بسیار زیادی مواجه شده است. درنتیجه نمی شود نظر داد که به طور کلی کارگران کدام جهت را انتخاب می کنند. ولی تا آن جایی که من به یاد دارم هنگامی که نمایندگان مجلس ششم درپایان دوره خود تحصن کردند و خواهان حمایت اقشارگوناگون من جمله طبقه کارگر از موضع اعتراضی خود شدند، طبقه کارگر چنین حمایتی را به عمل نیاورد. البته نه به دلیل اینکه طرفدار اصولگرایان ویا محافظه کاران بودند، بلکه به این دلیل که درتمام دورانی که نمایندگان اصلاح طلب درمجلس حضور وقوای مجریه را نیز دراختیار داشتند، هیچ اقدامی به نفع طبقه کارگر انجام نگرفت. تنها مصوبه ای که درمجلس تصویب شد، معاف کردن کارگران واحدهای زیر10 نفر از مزایای قانون کار بود. درنتیجه کارگران از شکل عملکرد مجلس و دولت در آن باره ناراضی بودند.
فکر می کنید اگر اصلاح طلبان بخواهند شعارهایی مطرح کنند که منجر به جذب قومیت ها وکارگران به انتخابات شود، این شعارها با توجه به میزان تحقق شان در شرایط عینی چه باید باشد؟
بدون تردید حقوق طبقه کارگر که قانون اساسی جمهوری اسلامی به آنان این حق را می دهد درتشکل های صنفی ، خواستار مسایل صنفی خود شوند و از حقوق قراردادهای ثابت برخوردار باشند، باید درشعار احزاب به رسمیت شناخته شود و آن ها برنامه های خود رادر این زمینه اعلام کنند. این درحوزه کارگران. اما درحوزه قومیت ها باید رفع تبعیض در اولویت نخست قرار گیرد ورعایت حقوق آنان مانند آنچه که درسایر استان ها و کشور اعمال می شود برای آنان نیز منظور شود.