دیپلماسی سکسی

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

حسن روحانی قول داده بود ایران را از انزوای سیاسی نجات دهد. قول داده بود به کمک دیپلماسی با دولت های تاثیرگذار جهان، معاشرت و دید و بازدید کند. اما قول نداده بود حجاب اجباری را به دیپلمات های زن با کلام مستهجن تحمیل کند و موجبات صدور این حجاب را به کشورهای غربی فراهم سازد. تلاش او برای برخورداری از هنر دیپلماسی به شکلگیری گونه ای از دیپلماسی منجر شده که می تواند زیر عنوان “دیپلماسی سکسی” فرهنگ سیاسی جهان را از خشکی و جمود دور کند.

نمی دانیم ریاست مجلس با دیدن دیپلمات زیبا و خوش پوش اروپائی تا چه اندازه به یاد اصول و فروع دین افتاده و خون دل خورده. تصاویر منتشره حکایت از آن دارد که شادی و شعف خود را پنهان نکرده. دیگر حاضران غیر از ریاست کمیسیون سیاست خارجی مجلس ، چهره های حیران و دیدگان ترسان و مشتاق خود را از هم می دزدیدند و چون مقامات پائین تری بودند سعی داشتند بند را آب ندهند. هر چه بود روز عطرآگین و به یاد ماندنی در زندگی حاضران در استقبال بود. جوراب ساپورت خانم دیپلمات و حجاب زیبای او جائی برای امتناع از دیدار با دیپلمات باقی نمی گذاشت. مجبور شدند سر و ته قضیه را هم آورند و اعلام کنند دیپلمات خوشکل غربی تعمد نداشته یا به عبارت حقوقی “عنصر معنوی جرم که نیت مجرمانه است” در عمل ارتکابی اش مفقود بوده و از روی جهل و ندانم کاری با آن پوشاک در برابر قدیس های جمهوری اسلامی ظاهر شده. خلاصه این که دسته اش را در کردند. این استدلال را بخش عاقل شده حاکمیت که به درستی دلش برای غرب و مظاهر غرب غش می رود ابداع کرد تا دیپلماسی کار کند و آقایان که کفگیرشان به ته دیگ خورده، به نوائی برسند.

اما دستجاتی از حاکمیت هنوز با چیزی به نام عقل سر جنگ دارند، دوزاری شان نیفتاده و دوست دارند شعاربازی کنند و مردم را به بهانه بدحجابی و عدم رعایت شئونات اسلامی، بچزانند و وانمود کنند زن ها فقط برای اتاق خواب آفریده شده اند. انگار نمی بینند زنان زیبا و شیک پوش در سنین جوان و پیر، دیپلمات های نازنین و ولائی شان را محاصره کرده اند. آنها همچنان به سخنان نابخردانه ادامه دادند. دل شان طاقت نیاورد و گفتند آن چه را که نباید می گفتند. یک نماینده از طیف آنها گفت که خانم دیپلمات اروپائی با لباس خواب وارد ایران شد. این منازعات سکسی بر آن دیدار با اهمیت حتما سایه افکند. خواهران و برادران آمر به معروف و ناهی از منکر به شدت غیظ خود را فرو می خورند، چرا که یک ساپورت پوش خوشکل وارد قلمرو پاک و منزه آنها شد، ولی به قدری محترم و عالیرتبه و ترسناک بود که نتوانستند دستگیرش کنند و نتوانستند با کلام مستهجن او را امر به معروف و نهی از منکر کنند. مصیبت کمی نیست.

خلاصه خانم دیپلمات مثل تیغ ماهی در گلوی مهمانداران متظاهر به خوش اخلاقی جنسی فرو رفته و جو مردانه دیپلماسی ایران را تغییر داده. تحمل این ورود و اجبار به حفظ احترام و اندکی فاصله گرفتن از ریاکاری در جلسات دیدار و گفت و گو با این زیبای دیپلمات، بیش از پیش شمشیرها را به سوی حسن روحانی تیز کرده. شاید مخالفان سرسخت این رفت و آمدها از این که نمی توانند در دیدار با این دیپلمات ها حضور یابند، به شدت ناراضی اند. معلوم نیست آقای علی مطهری که با وجود نمایش فیلم ساپورت پوش ها در مجلس و جلب و جذب دشمنان بنیادی زنان، نتوانست در این رویداد سیاسی، لام تا کام حرفی بزند در چه حال است. یک دیپلمات خوشگل و برجسته اروپائی، دل زنان ساپورت پوش کشور را خنک کرده و آنها را به مراتب ریاکاری ها بیش از پیش آشنا ساخته است.

این فقط آغاز ماجراست. زنان با هر شکل و شمایل، اگر فرصت پیدا کنند و بخواهند بر قلدری مردانه چنگ بزنند، مثل یک حزب کهنه کار عمل می کنند. بدون شک اگر آن دیپلمات خوشگل در صدد آزار و اذیت کسانی نبود که زنان ایرانی را شکنجه می کنند، عقلش می رسید جور دیگری لباس بپوشد که نفس در سینه کسانی که به دولت متبوع او نیاز حیاتی دارند، حبس نشود. او به سلیقه آنها لباس نپوشید و مثل یک دیپلمات برخورد کرد و پس از ورورد به اقلیم خود، موبایلش را باز کرد و از پیام های رکیک مزدوران حکومتی و همچنین از عذرخواهی های مودبانه و بانزاکت ایرانیان در تربیون های جهانی سخن گفت.

حال حکومت ایران چارشاخ مانده است. یا باید پیه مذاکره رجال دینی- سیاسی را با خوشگل های دیپلمات به تن بمالد و جل خود را از آب بیرون بکشد، یا باید در توافق نامه هسته ای شرط کند از پذیرفتن دیپلمات های خوشکل معذور است و فقط با مردان دیپلمات نشست و برخاست می کند. که در این صورت بازی تمام می شود.

اگر آقایان ظریف و عراقچی و صالحی و فریدون با دیپلمات های جوان و زیبا در ژنو و وین دیدار نکنند که کار پیش نمی رود. شاخه های عقل باخته حکومت هم به هرنوع پوشاک منهای یک قاب سیاه که زن باید در آن فرو برود، رضایت نمی دهند و به هر پوشاکی جز آن، مانند لباس خواب نگاه می کنند و احساسات شان برانگیخته می شود. بالاخره چه باید کرد؟ به نظر می رسد مجبور خواهند بود با “دیپلماسی سکسی” کنار بیانند و به نق زدن اکتفا کنند. خود دانند که طلسم حجاب اجباری ترک برداشته و بیخودی یک حوزوی در مذمت آن پس از ۳۷ سال زبان نمی گشاید. اگر ترک برنداشته بود، حالا آن آقای حوزوی تحت تعقیب دادگاه ویژه روحانیت به اتهام “نفی ضروری شرعی” بود. همان اتهامی که بر یوسفی اشکوری بستند و او را زندانی و خلع لباس و محکوم به اعدام کردند.

حال اگر روشنگری های یک حوزوی در باره حجاب اجباری را تحمل می کنند از آن روست که حجاب اجباری تبدیل به یک جوک شده و “دیپلماسی سکسی” خواهی نخواهی در خانه شان را زده است. در بن بستی به دام افتاده اند که خالی از لذت هم نیست.

این کنون از علائم سحر است.