زمانی برای پشیمانی اگر چه قصه پرو پیمانی دارد و آن را درست و منطقی هم روایت می کند، اما ضعف اصلی اش عبوس بودن، تصنع گرایی و استفاده از موسیقی به عجیب ترین و زننده ترین شکل ممکن آن است. چون تلفیق آیات قرآنی و اصوات شبه تواشیح با نوای یک نوع موسیقی هراسناک که مثلا قرار است قیامت و روز عذاب را در ذهن تداعی کند، چنان زشت و کریه از آب درآمده که می تواند به راحتی بیننده را فراری دهد.
زمانی برای پشیمانی
کارگردان: اسماعیل فلاح پور. فیلمنامه: سعید جلالی، ایرج محمدی. موسیقی: رضا ترکاشوند. مدیر فیلمبرداری: حسین سیاحی. تدوین: رضا حقی پور. طراح صحنه: علی بوریایی دوست. بازیگران: عبدالرضا اکبری[حمید کاشف]، محمود عزیزی[صادق عابدی]، حبیب دهقان نسب[ناصر]، زهره حمیدی[راضیه]، سهیلا رضوی[محبوبه]، حامد کلاهداری[امیرحسین]، آرام جعفری[شبنم]، کامران تفتی[نادر] و مهوش وقاری. محصول گروه فیلم وسریال شبکه سوم.
کاشف برای مشارکت در یک کار تولیدی مبلغ هنگفتی را به دوست صمیمی خود، عابدی قرض می دهد و در مقابل از او چکی به همان مبلغ می گیرد. در سر رسید چک، عابدی نمی تواند قرض کاشف را پس بدهد و به دنبال شکایت کاشف، به زندان می افتد. تلاش خانواده عابدی برای گرفتن مهلت از کاشف، به جایی نمی رسد تا این که…
کوتاه ترین زمان برای پشیمانی؟
امسال شبکه سوم صدا و سیما ترجیح داد همزمان با توقف پخش سریال مناسبتی بزنگاه، در شب های عزاداری ماه رمضان سریال دیگری را که متناسب با حال و هوای سوگوارانه باشد روی آنتن بفرستد. ظاهرا رویکرد جوان گرایانه و سیاست جذب مخاطب جوان –که بخشی از تعاریف این شبکه را شکل می دهد، در این تصمیم گیری موثر بوده است. اما به نظر می رسد جایگزین کردن یک سریال طنز پرطرفدار با سریالی که هیچ گاه حتی یک لبخند بر لب هیچ یک از شخصیت های آن دیده نمی شود، عملا نمی تواند در جذب مخاطبی که در پی جذابیت و شادابی و زندگی است موفق باشد. به خصوص این که داستان هم کپی خلاصه شده و دستکاری شده ای از ساخته های چند سال اخیر تلویزیون به نظر می آید.
زمانی برای پشیمانی حکایت یک تولید کننده ورشکسته است که در پی دوستی چهل ساله اش با یک تاجر مبلمان به خاطر بدهی یک میلیاردی به او، به زندان می افتد. اما در پی درگیری خانواده ها، یک عروسی به هم می خورد، قتلی رخ می دهد و کاسب مومن نماز خوان و مسلمان پس از قربانی دادن به رستگاری می رسد.
اگر چه قصه پرو پیمان است و درست و منطقی روایت شده، ضعف اصلی اش در عبوس بودن و تصنع گرایی آن به چشم می آید. به طور معمول، آثاری که فضایی تلخ و غمگنانه دارند، حتی آنهایی که با دیدگاهی تیره و تار ساخته شده اند نیز با خود رگه هایی از طنز را دارند یا دست کم می شود بارقه هایی از شادی را هرچند کمرنگ و سطحی در آنها یافت. اما مشکل تولیدات مناسبتی، این است که در تعاریف و پیش نیاز هایشان مواردی وجود دارد که از اساس با درام و درام نویسی در تضاد است و به تصنع و بی روح شدن آنها می انجامد؛ که در این جا یک دستورالعمل بی معنی- با این مفهوم که در روز های عزاداری، نمایش آثاری که در آن موسیقی و شادی وجود نداشته باشد ممنوع است- باعث شده تا همه ی شخصیت های قصه، مسخ شده و غیر ملموس به نظر آیند و دنیایشان مصنوعی جلوه کند.
اما مشکل این مجموعه تلویزیونی به همین خلاصه نمی شود. شاید برای اولین بار است که در یک اثر تلویزیونی، به منظور ایجاد فضایی اسلامی/معنوی از موسیقی به عجیب ترین و زننده ترین شکل ممکن استفاده می شود. تلفیق آیات قرآنی و اصوات شبه تواشیح ( همخوانی قرآن) با نوای یک نوع موسیقی هراسناک که مثلا قرار است قیامت و روز عذاب را در ذهن تداعی کند، چنان زشت و کریه از آب درآمده که می تواند به راحتی بیننده را فراری دهد. تکرار ها و تاکید گذاری روی برخی واژگان قرآنی همراه با اوج و فرودهای ناگهانی-که فرودهایش به مویه کردن های عصبی شبیه است و اوج هایش به فریاد های گوش خراش -به نظرم می تواند کودکان زیر 10 سال را دچار وحشت و اضطراب کند.
اصرار غیر منطقی و توام با زیاده روی سریال سازان برای معنوی جلوه دادن ساخته هایشان، کم کم دارد ماهیت تلویزیون را بیش از پیش به سمت و سوی مسجد و حسینیه نزدیک می کند؛ تا جایی که، از هریک از عناصر درام با سهل انگاری تمام برای رسیدن به این هدف سود برده می شود. با توجه به این که تولیدات سه ماه از سال یعنی یک چهارم برنامه های صدا و سیما با نگاه مناسبتی و با اهداف و تعاریف این چنینی ساخته می شود، اگر چنین نگرشی گسترش یابد باید فاتحه ی سریال های بی رمق، اما قاعده مند و متعارفی که تا پیش از این شاهدش بودیم را از همین الان خواند.
واقعیت این است که وجه قصه پردازی و سرگرم کنندگی تلویزیون دارد کم کم رنگ می بازد و به جای آن، تبلیغ مذهبی مستقیم امکان و توجیه روز افزون پیدا می کند. این که چنین جریانی در صدا وسیما در حال شکل گرفتن است، می تواند ناشی از دو پیش فرض کاملا متفاوت باشد. یکی این که آن چه رخ می دهد، نتیجه رقابت در میان مجموعه سازان تلویزیون است که با هدف محکم کردن موقعیت شغلی شان در این سازمان و موفقیت در کسب پروژه های بعدی و ربودن گوی سبقت از دیگران صورت می گیرد. دوم این که سیاست های کلان صدا و سیما در ماه های اخیر، باعث پدید آمدن نگاه ابزاری به مجموعه سازی با هدف تبلیغ دین بوده است. در هر حال، روندی که این چنین در پیش گرفته شده، مخاطب تلویزیون را به دایره تنگ معتقدانی که نیازی به تبلیغ دین ندارند محدود خواهد کرد. وگرنه، مخاطب جوانی که شبکه سوم در پی جلب نظر اوست تنها از کوتاه بودن یک سریال پنج قسمتی خشنود خواهد شد!