منوچهر هادی متولد 1351 تهران است. پس از گرفتن دیپلم الکتروتکنیک وارد عرصه هنر شد و کارهای مختلفی چون بازیگری، دستیاری کارگردانی و تدارکات را آزمود. در 1385 اولین فیلمش تلاطم را ساخت و موفق شد تا در همین سال 4 تله فیلم دیگر به نام های آخرین روز ماه- تصادف- فرصت های فردا و کوچه محجوب، که خود هم نویسندگی و هم کارگردانی آن را بر عهده داشته بود، بسازد. قرنطینه اولین فیلم بلند سینمایی او هم اکنون بر پرده سینماهای تهران است…
قرنطینه
کارگردان: منوچهر هادی. نویسنده: منوچهر هادی، سعید دولتخانی. مدیر فیلمبرداری: رضا رخشان. موسیقی متن: ناصر چشم آذر. تدوین: بهروز افخمی. تهیه کنده: محمد نشاط. بازیگران: حمید گودرزی، نیوشا ضیغمی، رضا عطاران، افسانه بایگان، رضا رویگری.
دون ژوانی جوان دل به دختری می بندد و تصمیم به از دواج با او می گیرد. دختر فقیر و پسر پولدار است. پدر پسر با این وصلت مخالفت می کند. اما پسر با سماجت دختر را به دست می آورد. روز آزمایش ازدواج آنها می فهمند که دختر مبتلا به سرطان خون است. پدر پسر او را به جرم دزدی به زندان می اندازد و دختر در بیمارستان بستری می شود. دختر آنجا با زوجی بیمار اشنا می شود که بسیار یکدیگر را دوست دارند.
داستان تکراری
منوچهر هادی زحمات بسیاری کشید تا بتواند نخستین فیلم خود را جلوی دوربین ببرد. او کارش را از رانندگی در فیلم های مختلف سینمایی شروع کرد و جایگاه خود را ارتقاء داد تا در نهایت بر صندلی کارگردانی نشست.
فیلم قرنطینه داستانی تکراری دارد که هیچ نکته تازه ای را در آن نمی توان یافت. فیلم شبیه به ملودرام های دهه پنجاه است که در همان سال ها زوج فرزان دلجو و امیر مجاهد به خوبی داستان های آن را باز گفته اند و پس از گذشت سی سال نکته تازه ای در این گونه داستان ها یافت نمی شود. منوچهرهادی با توجه به این داستان نخ نما می کوشد موقعیت خود را در بدنه سینما تثبیت کند. او فرزند همین بدنه است و سیستم سینمای بدنه ایران حرکتی جز این را نمی تواند از او قبول کند. بنابراین قضاوت درباره توانایی های او کمی دشوار می شود.
فیلم قرنطینه بین آنچه مخاطب می خواهد و چیزی که در ذهن کارگردان بوده دائم در نوسان است. فیلم در بخش های نخستین خود حسابی به تماشاگر باج می دهد اما در پایان هادی سعی می کند بخشی از دغدغه های شخصی اش را نیز به داستان وارد کند.
فیلمنامه قرنطینه هم به بیان داستانی تازه از یک خط تکراری پرداخته است. همزمان با این فیلم تلافی ساخته سعید اسدی روی پرده است که آن هم داستانی مشابه با قرنطینه را دنبال می کند و تنها در برخی خطوط فرعی روایت با آن متمایز است.
قرنطینه با تکیه بر نمایش زندگی پسر و روابط عاطفی او داستان را آغاز می کند. نقش این پسر را حمید گودرزی ایفا می کند و کارگردان سعی می کند در مقدمه این شخصیت را به خوبی معرفی کند. کد هایی در فیلم به تماشاگر داده شده که این کدها کمک می کند تا ما بتوانیم پسر را به لحاظ رفتاری بشناسیم. اما آن چنان که نویسندگان و کارگردان به پسر می پردازند شخصیت دختر را مورد پرداخت قرار نمی دهند. در روایت تنها سعی شده دختر قرینه پسر باشد که این مسئله در داستانی کلاسیک راه به جایی نمی برد.
پسر در مواجهه با دختر ناگهان تغییر رویه داده و به فردی سر به راه بدل می شود و کشمکش های او با خانواده اش برای به دست آوردن دختر آغاز می شود. حال بحرانی لازم است تا داستان از این آرامش و سکون به تزلزل برسد و داستان بیماری دختر و دزدی پسر در همین بین رخ می نماید. اما کارگردان نمی تواند داستان را در شکل تازه اش ادامه دهد و مجبور می شود دو شخصیت تازه را به داستان اضافه کند که رضا عطاران و خاطره حاتمی نقش آنها را بازی می کنند.
این داستانک تازه که اندک اندک به داستان و جریان تازه ای در فیلم بدل می شود کار را کاملا از مسیر اولیه خارج کرده و اصولا موجب دوپارگی اثر می شود. کارگردان با توجه به تلخ شدن فضای داستانش می کوشد از ملاحت های بازی عطاران که تماشاگر او را به عنوان یک بازیگر کمدی می شناسد بهره بگیرد. اما ظاهراً نمی تواند آن گونه که باید داستان را کنترل کند و فضا به شدت آشفته می شود. در عین حایل این دقیقاً زمانی است که کارگردان سعی کرده کمی از مخاطب خود جلو بزند و داستان را در مسیری پیش ببرد که خود دوست می دارد. حال تمام این جمع اضداد را کنار هم قرار دهید تا ببینید به چه نتیجه ای می رسید.
داستان در بخش بیمارستان با این توجیه که پسر در زندان است او را به فراموشی می سپارد. تا اینکه حضور او در داستان لازم می شود و مادر خوانده او فردین وار پا پیش می گذارد و با قراردادن وثیقه پسر را از زندان آزاد می کند. دراین میان هیچ توجیه رفتاری هم برای نامادری پسر بیان نمی شود و حرکت او تنها به کارگردان کمک می کند داستان پر دست اندازش را پیش ببرد و تماشاگر را هم مبهوت بگذارد.
منوچهرهادی دستیار کارگردان هایی همچون اصغر فرهادی بوده است. اما نمی تواند استقلال را در نگاهش رعایت کند مجبور می شود تن به خواسته های تهیه کننده بدهد. او برای پیوستن به هم نسلانش می بایست سریع تر به راهی برود که امثال فرهادی رفته اند. اگرنه توانایی های او همانند شهرام شاه حسینی با فیلم هایی همچون کلاغ پر و زن ها فرشته اند به تکرار فیلم فارسی می رسد.