بازیگر و اجرای یک ایده ی ماتریال…
نگاه نیما دهقان به مقوله جنگ وشیوه تمرینات وکارگروهی این کارگردان جوان تئاتر، و دیگر حرف هایی که با هنر روز درمیان گذاشته…. این گفت و گو را از پی بگیرید…
آقای دهقان، ایده اصلی اجرای “خنکای ختم خاطره”چگونه اتفاق افتاد؟
درواقع نگاه مطلق نویسنده ومن به آدم هایی که در طول جنگ ارتباط مستقیم ویا غیرمستقیمی را باآن داشته اند هدف اصلی اجرای این نمایش برایم بود. متاسفانه امروزه به دلیل شرایط سیاسی حاکم برجامعه نگاه منصفانه ای به مقوله جنگ نشده ویا نمی شود. بنابراین ارزش های انسانی دردایره جنگ 8ساله کمی دچار تزلزل شده است. فکر می کنم این نمایش می تواند تلنگری باشد بردامنه اتفاقاتی که حاصل آن دوران بوده است وبازنگری جدی به این مهم.
نگاه خود شما به مقوله جنگ چیست؟
همه آنهایی که مرا می شناسند می دانند که از ابتدا نگاهی سفید وپاک به این مقوله داشتم اما گذشت زمان و وجود حفره های متعدد درمورد این مبحث باعث شد که به تدریج این نگاه را به فراموشی سپارم ودیوار شیشه ای بزرگی را درمحیط خود ترسیم کنم.
سوال شما از دنیای پس از جنگ چیست؟
همان چیزی که در نمایش می بینید. سوال اینجاست که چه چیزی در آدمهای جنگ اتفاق افتاده است که رابطه مردم با این آدمها کمرنگ شده است.
برخورد “خنکای ختم خاطره”با این مهم درعصر حاضر کمی شعاری نیست؟
پدیدههای اجتماعی در جامعه واقعیت هستند و حقیقت نیستند و هر کس از دریچه ذهن خودش به واقعیت مینگرد. ما هم تلاش کرده ایم که ازاین دریچه به موضوع بنگریم وامیدوار هستیم که ازشعار وسطحی نگری های بی معنا بکاهیم.
چرا شخصیت اصلی نمایش را ”یوسف” نام کرده اید؟ دلیل خاصی برای این کار بوده، یا تنها یک تصادف معمولی؟
این تصمیم با مشاوره جمعی شکل گرفت. شاید به دلیل اینکه این اسم نام مشترک اغلب اقوام ایرانی است به این نتیجه رسیدیم.
این روزها کارگردانان تئاتر با دو شیوه متفاوت نمایش های خود را تولید می کنند. شکل اول به این گونه است که از قبل میزانسن ها و حرکات لازم را طراحی و آنها را به تمرین آوزده وبه بازیگران القاء می کنند ویا اینکه همه ایده های کارگردانی در هنگام تمرین رخ می دهد. شیوه برخورد شما با متن نمایش اتان در این باره چگونه است؟
معمولا ایده هایی که دررابطه با کارگردانی یک اثر برایم به وجود می آید را از قبل در ذهن دارم. به این گونه که براساس داده های متن یک سری تصاویر و رخداد ها برایم تداعی می شود و برای اجرا و پرداخت آن درتمرینات از بازیگران کمک می گیرم.
این شکل کارکردن نیاز به بازیگرانی دارد که مشخصه های خاصی دارند. درست است؟
بله. دراین نوع کار بازیگران باید کاملا خلاق و پرانژی باشند. زیرا این نوع کار سختی های خاص به خود را هم دارد. یعنی اینکه بازیگران در برابر متریالی از ایده قرار دارند که باید آن را به بهترین شکل ممکمن عینی کنند.
والبته راهنمایی های کارگردان هم مکمل همه این اتفاقات…
بله. هدایت کارگردان در این شکل کاری بسیار مهم واصلا حیاتی است. دراین نوع کار خلاقه بازیگران ضمن شناختی که نسبت به کارگردان دارند باید با بازیگران دیگر هم همسان ومطالعه داشته باشند. بنابراین در انتخاب بازیگران مجبوریم بیشترین دقت را داشته باشیم. همه بازیگران باید کم وبیش با یکدیگر هماهنگ باشند.
این تعاریفی که می دهید ازویژگی های یک گروه پرتجربه است. درحالی که در بازیگران شما می بینیم عده ای برای بار اول با این گروه تمرین واجرا می کنند.
نکته ظریفی وجوددارد. اعتقاد دارم که بازیگران باید برروی هم شناخت کافی داشته باشند. یعنی شکل وجنس بازی و رویکرد ذهنی آنها تقریبا در یک راستا باشد. دراین حالت نیازی نیست که همیشه از یک گروه از بازیگران استفاده کنیم. این انتخاب ها را کارگردان انجام می دهد و به این شکل مسئولیت او سخت تر از گذشته است.
امکان حذف ایده اولیه شما درمقام کارگردان ودربرابر بازیگران وجود دارد؟
بله. حتما این دست اتفاقات هم می افتد. درست است که کارگردان یک دیکتاتور است اما نه آن قدر که تحمل اشتباهات را نداشته باشد. گاهی اوقات ایده ها براساس شکل زمان ومکان ویا حتی جنس بازی ها تغییر م یکند وگاهی هم حذف می شود. تئاتر یک هنر گروهی است واین یعنی تئاتر.
تعاملات شما درمواجهه با طراح صحنه چگونه است؟
از ابتدای تمرینات ایده خاصی را برای صحنه این نمایش نداشتم. فقط یک ذهنیت کلی موجود بود وبه این ترتیب سعی کردم همه تصاویر ممکن در طراحی راایشان واگذار کنم. درمورد پارتیشن های موجود درصحنه با هم به توافق نهایی رسیدیم. شکل چیدمان آنها و عبور بازیگران از میان این متریال ها نشان دهنده پیچیدگی های مربوط به زندگی انسان است ورنگ سفید حاکم برصحنه مثبت نشان دادن روحیات و رفتارهای شخصیت ها.