مصائب قابل شدن

تقی رحمانی
تقی رحمانی

قابل شدن آسان است به نام؛ اما نه به صفت.

او قابل بود به صفت، چون آن را با تلاش و علم و شجاعت کسب کرد؛ به قول استادش که اورا «استادنا»می خواند شجاع بود. شجاعت را استادش چنین تعریف می کرد: جرات نقد خود داشتن؛ اما اگر فقط دیگران را نقد کنی جسورهستی.

قابل شجاع وباسواد بود؛ با هم چند بار دیدار کردیم، هر بار که گفتگو در گرفت در حوزه خودش مطلع بود ؛هر بار که سخن می گفت نشان می داد که اندوخته بیشتری از آنچه بیان می کند، دارد.

ابراز نظر وی در باره حجاب که مخالفت بسیاری را برانگیخت، شجاعت و توان پاسخگویی وی در مورد مسائل فقهی از او چهره ای می سازد که رسم حسینی را با روش امام صادق احیا کرد؛احیایی که از استادش به خوبی فرا گرفته بود.

مسئولیت شیعه بودن را، آن سان که از شریعتی خوانده بودیم، نشان داد. وی و استادش نمونه کمیابی بودند که باید در پیوند روشنفکران مذهبی راه به روز شدن دین را هموار کنند؛ مسیری که جامعه ما به آن نیاز دارد.

 زمانی که احساس مسئولیت می کرد شجاعانه و دقیق سخن می گفت؛ بدون بیم وترس. آینده نشان خواهد داد که چه کس وکسانی بر عزت دین افزودند: وی یا حاکمان که به نام دین حکومت می کنند.

 زمانی از حق دفاع کرد که بسیاری به نام دین، دکان دنیا را آباد کردند وبر دیگران به نام دین سخت گرفتند. استاد با شاگردانش، که قابل در میان آنان برجسته بود، نشان می دادند که باید با دین برای دنیای مردم تلاش کرد نه دنیای خود. که دیری است کمند قدرت به نام دین در این سامان سر کشیده و رفته و چه ها نکرده با ایمان مردم این دیار.

 اما قابلی به صفت، باید ندا می داد که دین این نیست. پس باید جان و مال می داد تا نشان دهد که بر سر پیمان خود با خدا است. از همین رو کمند دولت را رها کرد وشجاعانه خود را نقد کرد و به ما آموخت که شجاعت رسمی دارد.

او به خلق نگریست؛ از حاکمان عدالت خواست و ملاک دین داری را عدل دانست نه فقط اجرای شریعت. پس با حق شد، از حقوق مردم دفاع کرد چرا که استبداد زیر پرده دین را شرک می دانست.

 آن سان گفت و نالید که فرشتگان به خدایش گفتند جان خاکی او بگیر تا راحت شود. این انسان چقدر باید زجر بکشد؟ در کشمکش دعای زمینی ها و قدسیان، اینان او را با خود بردند؛ که جان شیفته وی دیگر در قالب تن نمی گنجید.

قابل، قابل شد و پر کشید. دانست که از کجا آمده و آمدنش بهر چه بوده است. زندگی کردن را از استادش الگو گرفت در نتیجه با رنج می باید می زیست اما زیستن برای رضایت است نه کسب آرامش برای افرادی چون او.

کارنامه ای که بر جا گذاشته بس در خورو قابل است. می توان درباره فقه سخن های مهم و راهگشا در آن یافت و در نقد قدرت با زبان دین و فقه به بسیاری راه نشان داد. اما مهمتر زیستن اوست.

وی و استادش، علم و حلم و شجاعت را توامان کردند که خود می تواند سنتی در روحانیت شیعه باشد. چرا که تاریخ به ما می گوید سازمان رسمی در نقد قدرت چندان جسور نبوده، حتی زمانی که از آن جدا بوده است. سنت آقای منتظری و صالحی نجف آبادی و قابل می تواند روالی در میان بخشی از روحانیت شود.

از او می خواهیم که از خدایش برای ما آمرزش و آرامش در خواست کند و برای مردم ایران رستگاری و سعادت طلب کند.

سلام بر روزی که متولد شد و سلام بر روزی که به سوی رب خود شتافت.