حدود ۳۰ – ۴۰ هزار نفری ساعت ۳ روز یکشنبه مقابل بیت ایت الله منتظری جمع بودند، همه سیاه پوش، همه مغموم، غمی جانکاه در رثای فقیهی بلند مرتبه که از عمق جان نشات می گرفت، مردی که عمرش صرف مبارزه با نمادهای دیکتاتوری چه از نوع سلطنتی و یا دینی اش بود، مردی که از پایگاه و جایگاه مرجعیت سنتی، چنان نقبی به اندیشه های نو و حقوق انسانها زد که در تاریخ حوزه های علمیه بی نظیر خواهد ماند.
سخن از مردی است که آرام و در میان کابینی شیشه ای آرمیده است و هزاران نفر آرام و اشک ریزان در خیابان شهید محمد منتظری چشم به راه رسیدن نوبت خود برای ورود به بیت هستند و تا رسیدن به مقصد، آدمی، مسحور سادگی و مردمی بودن، کوچه ها و سر وضع ساختمانها را حیرت زده برانداز می کند.
از شب گذشته، سیل مردم و دوستاران این مرد بزرگ از سراسر کشور سرازیر شده اند. کعبه و مقصد، ساختمانی کوچک است در محله ای نه چندان باشکوه. ساختمانهایی عادی که بر سر در برخی از آنها نام های بزرگی به چشم می خورد. با فاصله کمی، دفتر آیت الله صانعی قرار دارد. تمام کوچه و در و دیوار محل کار ایشان هم سیاه پوش است. اینجا و آنجا مامورانی در لباس مبدل، تحرکات را زیر نظر دارند و با بی سیم هایی مخفیانه، گزارش هایی مخابره می کنند. در کوچه همه منتظر ورود هستند. صفی طولانی اما منظم برای ورود به بیت تشکیل شده است.
اینجا بیت آیت الله العظمی منتظری است. کسی که زندگی اش پشت دیکتاتور را لرزانده بود و امروز مرگش نیز به همان شکوه، ترس را بر وجود آنان مستولی ساخته بود. صف به ارامی جلو می رفت. پشت سر، هادی غفاری است، پشت کردن به او که همراه با مردم هتک ها و آزارها را تحمل کرده، آزار دهنده است.
اما اینجا فرقی بین آیت الله و عامی، قمی و شهرستانی، خبرنگار و مسئول وجود ندارد. مقصد، آخرین دیدار مردی است که آگاه زندگی کرد و آگاه مرد و برای آخرین دیدار با او باید در صف با انتظار و احترام ایستاد.
خیابان ساحلی بر خلاف نام آن، منطقه ای متنعم محسوب نمی شود، اما محل دفاتر کار اغلب علمای طراز اول محسوب می شود. با توجه به جریان داشتن رود قم در سالهای دور، این خیابان را که در کناره بستر خشک رود قرار دارد، خیابان ساحلی می خوانند و کوچه بیست و یکم محل بیت است.
هنوز نیز می توان در اطراف بیت آثار به جای مانده از حصر طولانی این روحانی آزاده را دید. برپشت بام خانه های اطراف چهره های متفاوت با مردمی سوگوار، در حال مراقبت هستند و اینجا و آنجا و حتی درون جمعیت پر است از ماموران امنیتی که با یاران خود در ارتباط هستند.
چهره های حاضر در این دیدار آخر، نشان از نفوذ و مجاهدت های این پیر زجر کشیده در جامعه دارد که به رغم تمامی فشارها و اعمال محدودیت ها، تا آخرین لحظات از حیات پربار خود، در راه آزادگی و در کنار مردم باقی ماند. به رغم ایجاد موانع متعدد از سوی حکومت برای آگاه نشدن مردم و جلوگیری از اطلاع رسانی برای مراسم، هزاران نفر تا قبل از ظهر خود را به قم رسانده بودند.
نسل مبارزان قبل از انقلاب، زندانیان سیاسی پس از انقلاب، صاحب منصبان حکومتی تا پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی، نمایندگانی از ادوار مختلف مجلس، علما و روحانیون مستقل، همه را می توانستی اینجا ببینی که در صف، به انتظار ورود به بیت هستند. ساختمان بیت بر خلاف بیرون آن، فضای آرامبخشی دارد و به رغم تراکم بیش از ظرفیت جمعیت، گویی هنوز تحت تاثیر روح معنویت مرجع فقید، مکانی است روحانی.
ابتدا، یک سالن ورودی است که حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر نشسته و به سخنران گوش فرا می دهند. گویی تا ۲- ۳ روز پیش از آغاز ماه محرم، کلاس های درس و مجالس ایشان در همینجا برگزار می شد و تزئینات سیاه در محل نشان می داد که قرار بوده تا پایان محرم، سوگواران حسینی در مراسمی با حضور ایشان به سوگواری مشغول باشند.
دور تا دور، علما و مردمی که زودتر آمده بودند به دیوار تکیه داده و در ردیف های تنگ هم، میهمانان نشسته بودند. در انتهای سالن یک در ورودی بزرگ قرار داشت که آیت الله فقید از همان محل به جمع دوستارانش ملحق می شد چرا که پشت آن در، میزکاری ساده و کتابها نشان می داد همانجا دفتر کار ایشان هم هست. پشت دفتر کار یک اتاق نشیمن محل سر و سامان دادن امور بود، اطلاعیه های مختلف که توسط مراجع منتشر شده بود در آنجا قرار داشت و از همانجا در میان روزنامه نگاران توزیع می شد.
عده ای از خبرنگاران نیز در همین نقطه مشغول نوشتن خبر و انجام مصاحبه بودند. اینجا مرکز رسانه ها شده بود و اخبار و شایعات مختلفی را که در شهر جریان داشت می توانستی اینجا به تایید برسانی و یا رد کنی.
در میانه راهرویی که سالن اصلی را به همین اتاق متصل می کرد دری کوچک رو به حیات خلوت گشوده بود و صف منتظران ورود در داخل این در محو می شد. گوشه حیات خلوت، پیکر پاک پدر حقوق بشر و مجاهد نستوه را پیچیده در کفن داخل کابینی شیشه ای بر روی میز قرار داده بودند و منتظران آخرین دیدار، به آرامی گرداگرد کابین را فرا گرفته و اشک می ریختند. عده زیادی را پای رفتن نبود و با افسوس و آه بر دیواره های حیات خلوت ایستاده تکیه زده، سرها را به زیر انداخته بودند.
سیل جمعیت را پایانی نبود و از حوالی صبح که پیکر ایشان را برای وداع در این محل قرار داده بودند تا زمان حاضر ( حدود ساعت ۴ بعد از ظهر ) جمعیت مشتاق همچنان وارد و خارج می شد. این روند تا صبح روز بعد ساعت 9 که پیکر را برای تدفین حرکت دادند، پذیرای خیل مقلدان و دوستاران ایشان بود.
تنها بخشی از صورتی سپید و نورانی از میان پارچه ای که گرداگرد وجودش را در بر گفته بود با حالتی آرام بیرون بود. بر صورت سپید مرجع فقید دو ابروی پر پشت و تیره رنگ قرار داشت و بخش واضح صورت همین دو ابرویی بود که گویی همچنان نشانه استواری و ثابت قدمی مرجع منتقد است.
در کنار پیکر آیت الله، عده ای از خبرنگاران و عکاسان با فرزند کوچک وی به مصاحبه نشسته و عکاسان همانجا جا خوش کرده اند تا واکنش مردمی را که بی وقفه وارد می شدند، ثبت و ضبط کنند. در میان کسانیکه پیکر پاک مرجع دینی و روحانی جنبش سبز را در بر گرفته بودند، تاثر عده ای از مقلدان ایشان تاثیرگذار تر بود.
از بیرون بیت، صدای “یا حسین، میر حسین” بلند بود و ندای “الله اکبر” نشان از حضور تدریجی طرفدارانی داشت که با تاسی از سیره مرجع خود، مبارزه با ظلم را پیشه کرده بودند. فریاد یکپارچه ۲۰- ۳۰ هزار نفری “یا حجت ابن الحسن، ریشه ظلم رو بکن” شاید آغاز و نشانه دورانی بود که با مرگ این استثنا در تاریخ حوزه های علمیه قم، آغاز شده بود.
فضای غم گرفته شهر قم نشان از تلاطمی تازه داشت و روح منتقد مرجع آزاده در حال حلول در اطرافیان بود. حال و هوای قم در واپسین دقایق روزی که دیگر شهر از وجود عالمی بی پروا و سنت شکن خالی شده بود، غمبار و سنگین بود. قبه و بارگاه حضرت معصومه دلگیر به نظر می رسید. قرار بود خاک اینجا عزیز یک ملت را در بر گیرد. مرجعی که با بنیان نهادن برداشتهایی نوین از احکام سنتی حوزه ها، سیمای رحمانی و انسانی دینی را که شعله هایش در قلب و ذهن جوانان امروز ایران رو به خاموشی بود، دوباره متبلور کرده بود. قرار بود فردا بنا به وصیت در خاک این بارگاه به خاک سپرده شود. سرهای مردمانی که امروز میهمان قم هستند از بار اندوه به زیر افکنده شده همچون سرهای بیشماری از عمال آزار حکومت دینی که روزگار را بر این مرجع آزاده تنگ کرده بودند و اکنون از شرم سر را بالا نمی گرفتند.
تنها کافی نت فعال اطراف در یکی از خیابانهای فرعی اطراف حرم قرار داشت. به زور صفحه وبلاگم که همیشه فیلترشکن به روز دارد، باز شد. آنقدر سرعت اینترنت پایین بود که جزء دیدن صفحه اول سایت ها که به زحمت بالا می آمد کار دیگری از دست کسی بر نمی آمد. صفحه اصلی سایت بالاترین نشان می داد که دنیا فقدان یکی از پایدارترین منتقدان حکومت دینی را با ناباوری، قبول کرده است.
بیانیه پشت بیانیه صادر می شد و ازجمله بیانیه کینه توزانه رهبری، متنی بسیار آزار دهنده که فردا پاسخ و واکنش خود را در میان تشییع کنندگان یافت.
معلوم بود که شهر اوضاع عادی ندارد و این تنها به خاطر تردد و تمرکز نیروها در خیابانها نبود. جمعیت شهر زیاد شده بود و تقریبا در تمامی هتل ها مسافرانی برای بیتوته شبانه منتظر بودند. از بام هتل محل استقرار، سرخی فلق بر گنبد حرم، تلالویی ویژه داشت، گویی عصر عاشورا چند روز زودتر فرا رسیده است. از گوشه و کنار شهر خبر از ورود بی مهابای مردم مرجع از دست داده، می رسید و این اخبار و شایعات لحظه به لحظه نگرانی را از سیمای گروهی که با هم از تهران حرکت کرده بودیم، می زدود.
از چند ساعت پیش گمانه زنی از حضور مردم در این آیین، نقل تمامی مجالس بود و وقایع چند ماهه گذشته و برخوردهای خشن با معترضان در راهپیمایی ها و تظاهرات، این بیم را به وجود آورده بود که بار دیگر دوربین های دروغ و ریای دولت کودتا با به تصویر کشیدن حضوری بی رمق، در بوق تبلیغاتی خود بدمند و ارابابانشان در پوست کوچک خود نگنجد که دیدید “هر آنکس که در مقابل حکومت فقهی بایستد محکوم به فراموشی است”!
آخرین ساعات شب توام با بحث سیاسی و ذکر خاطرات دوستان از دیدارهای قبلی با آیت الله فقید و خاطرات دوجانبه گذشت و میزبان ما که به تازگی از ایرنای قم بازنشسته شده بود، صفایی به مجلس داده بود.
موسوی و کروبی هم آمده بودند. صبح دوشنبه تراکم و همهمه مردم در خیابان نشان از روزی باشکوه داشت، دسته های چند نفره به سان جویبارهای انسانی از تمام نقاط شهر به سوی بیت آیت الله العظمی منتظری جریان داشت تا رودی خروشان را موجب شود.
بیت شریف آیت الله منتظری در کوچه ای به عرض حدود ۱۰ متر قرار دارد و انبوه مردمی که منتظر بیرون آمدن پیکر پاک ایشان از بیت هستند بالغ بر ۵۰- ۶۰ هزار نفر می شود در کوچه در انتظار هستند. ماموران حکومتی دو طرف کوچه رابسته اند و به کسی اجازه ورود نمی دهند. هنوز نیم ساعت تا ساعت ۹ که زمان آغاز مراسم تشییع اعلام شده، باقی مانده است. ماموران مردم را به کوچه های بالاتر و پایین تر هدایت می کنند تا هیمنه و ابهت مردمی که برای وداع با مرجع سبزشان آمده اند در مقابل صدها هزار موبایل که نقش تصویربرداری از زوایای مختلف این آیین را دارند، به چشم نیاید.
یک کامیون یخچال دار بزرگ سیاه پوش شده داخل کوچه است. قرار است پیکر مرجع تقلید به همراه تابوت شیشه ای آن بر روی آن قرار گیرد. چند جوان به بالای کامیون می روند و قرار است تابوت پس از خروج از بیت بلافاصله بر روی کامیون قرار گیرد.
با هزار زحمت و با قدرت مردم عزادار، دسته های یک طرف تابوت به افرادی که بالای سقف خودرو مستقر هستند، رسانده می شود. تقریبا طرف دیگر با فاصله ای ۲ متری پایین تر است و اکنون تابوت گویی ایستاده است. همه تلاش دارند تا تابوت را به صورت افقی برگردانند و بالاخره این کار صورت می گیرد.
سیم های برق به سر کسانی که روی سقف هستند، ساییده می شود اما اتفاقی نمی افتد. خودرو امکان خروج از کوچه را ندارد چرا که جهت خروج آن بر روی ورودی کوچه، سازه هایی برای نصب پلاکارد و پارچه نصب است. چاره ای جز کندن سازه ها نیست. جنازه به همراه کامیون و مردم، پر فشار از کوچه خارج می شود. فشار جمعیت در کوچه استخوانهای آدمی را خرد می کند و همه عجله دارند تا با خروج از کوچه فضا برای تردد و تنفس بیشتر شود.
دریایی از جمعیت عزادار پس از خروج تابوت از کوچه گرد مرجع خود جمع شدند. بی اغراق آنقدر جمعیت زیاد و به هم فشره بود که دست خود را برای شعار دادن بالا نمی توانی ببری. شعارها توفنده و آتشین بود و مردم بغض فرو خورده خود را یکپارچه فریاد کردند. “عزا عزاست، امروز، روز عزاست امروز، مرجع سبز ایران پیش خداست امروز”. این فریاد دهها هزار نفری بود که اکنون اطراف کامیون حامل پیکر آیت الله را گرفته بودند.
کمی جلوتر معلوم شد تمامی نگرانی هایی که از دیروز در شهر دهان به دهان و به صورت درگوشی زمزمه می شد بی مورد است، پیر و جوان، زن و مرد و کوچک و بزرگ بی توجه به فضای رعب ایجاد شده، برای وداع آمده بودند.
فریاد بر آمد: “دیکتاتور نگاه کن! عزت خدا دادیه” و این پایان نگرانی برای مردمی بود که وحشت داشتند تا بار دیگر تبلیغات یک طرفه بوق های کودتا علیه این مرجع منتقد به بهانه عدم اقبال از تشییع جنازه ایشان آغاز شود و اینگونه بود که سکوت مرگ تمامی شبکه های خبری بوق های کودتا را فرا گرفت و یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخ ایران و قم در سیمای کودتا سانسور شد تا اطلاعیه ای بی رمق به جای آن پخش شود، اطلاعیه ای که باعث واکنش های مختلف مردم شد. مردم فریاد می زدند: “ تسلیت کینه ای، نمی خوایم نمی خوایم “.
بر اساس اطلاعیه ای که بر سر در کوچه نصب شده بود، قرار بود مراسمی تا پایان دهه اول محرم و هر روزه در بیت شریف برگزار شود و اساسا فضای مذهبی شهر هم کاملا عاشورایی بود به همین علت ادبیات عاشورا و محرم در شعارها انعکاس ویژه ای داشت.
دقایقی پیش از ورود پیکر ایشان به آستانه حرم در خیابان اصلی، قریب یک میلیون نفر از مقلدان دینی و دوستاران منش و مشی ایشان، پشت تابوت قرار داشتند. حماسه حضور در تاریخ ایران ثبت شده بود و برای اولین بار چنین جمعیتی به رغم ترس و واهمه از حمله لباس شخصی و نظامی هایی که اینجا و آنجا کمین کرده بودند، برای وداع با مرجع خود گردهم آمدند.
و این تمام ماجرا نبود. زندگی پر مشقت یک مرجع منتقد سیاسی روز گذشته به پایان رسیده بود و کسانیکه سالها تلاش کرده اما نتوانسته بودند ندای حق طلب او را خاموش کنند و به امید خاموشی پس از مرگش نشسته بودند امروز متوجه شدند که مرگ او آغازی بود توفنده بر اعتراض ها. بازگشست میلیونی موج سبز به عرصه انتقاد اینبار نه در ۲۵ خرداد و در خیابان آزادی که در ۴ محرم و در قم اتفاق افتاده بود.
تابوت را از مردم تحویل گرفته و به مقابل جایگاه در حرم انتقال دادند و مردم از در دیگر حرم وارد شدند. ماموران امنیتی شهر از خانواده این مرجع خواسته بودند تا کنترل کاملی بر شعارها و حرکات مشایعین داشته باشند و شاید به همین علت بود که شعارهایی که از تریبون پخش می شد مورد قبول مردم واقع نشد و جای شعارهای “لا اله الا الله” و “برای دفن مرجع مهدی بیا مهدی بیا”، شعارهایی چون “دیکتاتور، دیکتاتور این آخرین پیام است، جنبش سبز ایران آماده قیام است” و “این ماه، ماه خون است، یزید سرنگون است” سر داده شد و تشییع کنندگان به روشنی فریاد می زدند که “ تریبون دولتی، نمی خوایم، نمی خوایم.” (نمی خواهیم).
به احترام آغاز نماز توسط آیت الله شبیری زنجانی بر پیکر آیت الله، مردم سکوت کردند و در همان سکوت و آرامش نیز پیکر پاک یکی از بزرگترین مراجع تحول خواه و منتقد در تاریخ شیعه به خاک سپرده شد. منتظری با شکوه و هیمنه به خاک سپرده شد تا اثبات شود که علمای راستین این سرزمین که همواره پاسدار دین خدا و در اردوگاه ملت هستند، حتی در سخت ترین و امنیتی ترین شرایط توسط پیروانشان ارج نهاده می شوند و فریاد تحولخواهی آنان در طول تاریخ و عرض جغرافیا همواره جریان می یابد. از تریبون اعلام شد که مراسم ختمی در مسجد اعظم قم بعد از نماز مغرب و عشاء بر پا خواهد شد و همین وعده، تغییریی بود در برنامه های دو طیف مختلف. اول ماموران دولت کودتا و یگان لباس شخصی آنها که تا کنون از بیم و هیبت مردم فقط نشسته بودند و نظاره کرده بودند و دوم مردمی که عهد کرده بودند تا ظهر عاشورا برای شرکت در مراسم هفتم آیت الله، به قم بازگردند. جمعیت آرام آرام متفرق شد تا هنگام نماز مغرب و عشاء بار دیگر برای شرکت در مراسم ختم مرجع خود به همین نقطه باز گردند. هنگام خروج، کم کم زمزمه هایی از درگیری در اطراف بیت مکرم ایت الله منتظری به گوش می رسید. “شغالان پس از خالی دیدن عرصه از حضور مردم، به بیت حمله برده بودند”.
حالا در میان حزن و اندوه میلیونی مردم، پیکر آیت الله به خاک سپرده شده بود. بلندگو چند با دیگر اعلام می کند که مراسم ختم این مرجع محبوب در مسجد اعظم قم برگزار می شود. مسجد اعظم یکی از باقیات آیت الله العظمی بروجرودی است. سه طرف صحن حضرت معصومه به وسیله مدرسه فیضیه و میدان آستانه و خیابان اصلی احاطه شده و طرف دیگر مسجد اعظم یکی از بزرگترین مساجد اسلامی قرار دارد که یک ورودی از داخل حرم دارد.
کسی فکر نمی کرد که مزدوران دولت کودتا که تا کنون از ترس جمعیت میلیونی دست از پا خطا نکرده بودند، قرار است قبل از برگزاری آن را اشغال کنند. برنامه کاملا مشخص بود. همراه با جمعیتی که شعار می دادند “منتظری زنده است، مرجع پاینده است” صحن و آرامگاه ایت الله منتظری را ترک کردیم.
در بیرون خیل جمعیت همچنان در خیابان حضور داشت. حرکات و اعمال فردی که به نظر می آمد در حال قدم برداشتن و یاداشت کردن است توجه ام را جلب کرد. دورادور همراهیش می کردم. وقتی متوجه شد، کمی دستپاچه، سعی کرد خود را در میان جمعیت گم کند. به او نزدیک شدم و سوال کردم: “قمی هستید”؟
پاسخ داد بله و بلافاصله با این سوال من مواجه شد که “فکر می کنید جمعیت حاضر حدودا چند نفر هستند”؟ مشکوک نگاه کرد. خودم را معرفی کردم و کدهایی که نشان از همراهی داشت! اما پاسخش را به بعد موکول کرد: “در حال حاضر در حال متر کردن دقیق منطقه و تخمین تراکم جمعیتی در بخش های مختلف خیابان هستم و تا چند ساعت دیگر با محاسبات دقیق می توانم میزان جمعیت شرکت کننده را اعلام کنم”.
تجربه مشاهده مشایعین برای من و بسیاری از خبرنگاران حاضر حاکی از آن بود که حداقل ۵۰۰ هزار نفر در این مراسم شرکت کرده اند. برخی تعداد آن را حدود ۳۵۰ هزار نفر و برخی نیز تا یک میلیون نفر بر آورد کرده بودند.
آقای “ک” ساعت ۶ عصر به تلفنم زنگ زد : “با توجه به محاسبات دقیق محل های حضور مردمی و لحاظ کردن میزان تراکم متفاوت در بخش های مختلف و بدون در نظر گرفتن جمعیت داخل حرم و جمعیت زیادی که در پیاده روها مستقر بودند حدود نیم میلیون نفر در مراسم شرکت کرده اند”. حالا دیگر مشخص بود که آمار یک میلیونی شرکت کنندگان خیلی هم دور از واقعیت و غلو آمیز نیست.
زمزمه هایی از حمله اوباش به بیت آیت الله منتظری و جانشین به حق او شیخ مجاهد حضرت ایت الله صانعی که همسایه خانواده منتظری است، شنیده می شود. بسیاری به آن نقطه می روند. تمامی پلاکاردهای تسلیت و پرده نوشته ها و پارچه های سیاه از در و دیوار کنده شده و جای آن را تصاویر رهبری گرفته بود. شیشه های بیت هم شکسته شده بود و تعدادی از ماموران حکومتی اجازه تردد در اطراف بیت را نمی دادند. معلوم بود که حمله ای صورت گرفته است.
هنوز عده ای از فریب خوردگان ملبس به لباس شخصی و روحانی در محل حضور داشتند و عکس هایی از آیت الله خامنه ای را با خود همراه داشتند. حالا هیچکس – نه دوستاران جنبش سبز و نه اجیرشدگان حکومت – اجازه ورود به کوچه را نداشت. با ایجاد این خیمه شب بازی، تقریبا همه مردم را از داخل حرم به بیرون انتقال داده و درهای حرم را بسته بودند.
از بیرون هنوز صدای مبهمی از شعارهای سبزها از داخل صحن شنیده می شد و معلوم نبود بر سر آنهایی که داخل حرم گیر کرده اند، قرار است چه بلایی نازل شود. عصرگاه خبر رسید، مسجد اعظم را با عوامل حکومتی مملو کرده اند. خانواده منتظری که به عنوان میزبان زودتر به مسجد وارد شده بودند با دیدن چهره های متفاوت حاضران اعلام کردند که مراسم ختم مرجع تقلید شیعیان لغو شده است و دیگر هیچ مراسمی برگزار نمی شود.
در پی لغو مراسم ختم در مسجد اعظم شهر قم، نیروهای انتظامی و نظامی منزل این مرجع تقلید را بار دیگر به محاصره خود در آوردند. لباس شخصی ها پیشتر با حمله به بیت آیتالله منتظری شیشهها را شکسته بودند. به گفته سعید منتظری، فرزند آیتالله منتظری، “اطراف منزل حکومت نظامی شد و انواع و اقسام نیروهای نظامی و انتظامی با سپر و باتوم در آنجا مستقر شده بودند و اجازه رفت و آمد را به بیت نمیدادند”.
با اینحال رفته رفته مراسمی کوچک در بیت آیت الله منتظری شکل گرفت لباس شخصی ها پس از ان به سوی دفتر دیگر مرجع دینی جنبش سبز حضرت آیت الله صانعی رفتند و به سر دادن شعارهایی پرداختند. دفتر آیتالله صانعی در قم نزدیک دفتر آیتالله منتظری واقع است. آنها شیشه های بیت صانعی را هم شکستند و تابلوی آن را کندند و با خود بردند. حالا در شهر شنیده می شود که چند گروهان مزدوری که جرات عرض اندام در مقابل تشییع کنندگان را نداشتند، دارند تمام نیروهای خود را برای فردا آماده می کنند تا آبروی رفته حصرکنندگانی که ۲ دهه تلاش کردند تا آراء و اندیشه های نوین و صلح طلبانه این بدیع ترین مرجع حوزه های علیمه را در حبس قرار دهند، به جوی بازگردانند.
منتظری که وجودش گرمابخش جنبش مدنی مردم ایران بود، بالاخره پس از ۳۰ سال اعتراض به تخلفات و کجرویهای روحانیون حکومتی در خاک آرام گرفت، اما مرگش نیز همچون حیات پر بارش آگاهی بخش و حرکت آفرین بود.