نقطه غیر قابل تحمل

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

در تیر ماه سال 1384 وقتی که محمود احمدی نژاد بر اکبر هاشمی رفسنجانی غلبه کرد، من بر خلاف ‏بسیاری از دوستان نه فقط وحشت زده نشدم، بلکه طی یادداشتی در همین سایت با عنوان “نگذاریم نفرت بر ما ‏غلبه کند” نوشتم که: “به هر حال نام آقای احمدی‌نژاد از داخل صندوق‌های رای در آمده است و کسانی که ‏رقابت با او را حتی به عنوان روزنه‌ای کوچک برای تاثیرگذاری مثبت با تحولات کشور پذیرفته بودند، به ‏ناچار باید او را در مقام ریاست جمهوری به رسمیت شناسند و با این واقعیت کنار آیند.“‏

در آن مطلب هشدار داده بودم که: “بخشی از طرفداران کاندیداهای رقیب احمدی‌نژاد، در طول مبارزات ‏انتخاباتی، با چنان نفرتی در باره او سخن گفته‌اند که پذیرش واقعیت تازه برایشان دشوار خواهد بود. احتمال ‏دارد این دسته از افراد، بی‌توجه به روندی که خود بدان مشروعیت داده‌اند، حتی منتظر عملکرد دولت ‏احمدی‌نژاد نمانند و حملات سابق خود را به وی ادامه دهند، حملاتی که گاهی اوقات به جای پرداختن به ‏مسائل و مشکلات اصولی، به تمسخر شکل و قیافه طرف تقلیل پیدا می‌کرد!“‏

به هر حال، من هم در طول چهار سال گذشته، بسیاری از رفتارها و عملکرد دولت آقای احمدی نژاد را نقد ‏کرده‌ام، اما در مجموع تلاش کرده‌ام که او را مورد بی‌احترامی قرار ندهم.‏

شاید برخی از خوانندگان گرامی رعایت احترام کسی را که احترام دیگران را رعایت نمی‌کند، چندان هم ‏موجه و مقبول ندانند، اما در این سال‌های اخیر من آموخته‌ام که نقدهای هتاکانه و پرده درانه علیه هر فردی با ‏هر ماهیتی، نه تنها گره‌ای از کلاف سردرگم مشکلات جامعه ما نمی‌گشاید، بلکه فرهنگ عمومی را آلوده و ‏تباه می کند و بخصوص فرد مورد نقد و تهاجم را نیز نسبت به ادامه راه خطایی که در پیش گرفته تا سقوط ‏کامل، مصمم‌تر می کند.‏

به هر حال، هر چه بوده گذشته و ما اینک بر سر دو راهی تاسف باری قرار گرفته‌ایم که ناچار از انتخابیم.‏
یک راه پیش روی ما، کنار کشیدن از صحنه انتخابات و اجازه دادن به حامیان آقای احمدی نژاد به منظور ‏انتخاب دوباره او برای ریاست جمهوری است، البته با میزان آرائی که به نظرم بسیار کم خواهد بود.‏

راه دوم، ورود به صحنه انتخابات به نفع مهدی کروبی و یا میر حسین موسوی است در حالی که از ضعف‌ها، ‏محدودیت‌ها و موانع پیش روی آنان برای بهبود اوضاع کشور آگاهیم و تنها چشم به انجام یک سلسله اصلاحات ‏اداری و جزئی از آنها داریم.‏

به تصور من، برای کسانی که ارزش رای خود را بالا می‌دانند این یک انتخاب دشوار است، اما گریزی از آن ‏نیست.‏

برخی از ما به دلایلی که من هنوز آنها را محکم و موجه می دانم در دوره پیش از انتخابات کناره گرفتیم و ‏برخی دیگر نیز از لج آقای هاشمی رفسنجانی به آقای احمدی نژاد رای دادند.‏

این رخداد اتفاقی، همفکران آقای احمدی نژاد و گویا شخص وی را متقاعد کرده است که اکثریت ایرانی‌ها ‏مدافع و حامی طرز فکر آنها در همه شئون مذهبی و سیاسی هستند و از همین رو، با بی‌پروایی بی‌سابقه‌ای به ‏دیده تمسخر و تحقیر به منتقدان و مخالفان خود می‌نگرند.‏

صرف نظر از همه کلان‌نگری‌ها و نگرانی‌ها نسبت به آینده حتی با پیروزی کاندیدایی از اردوگاه اصلاح ‏طلبان، ما این بار می توانیم یک “نه” بزرگ در کاسه حامیان آقای احمدی نژاد بگذاریم، بلکه برای مدتی هم ‏شده از شیطان کبر و غرور و تفرعن پیاده شوند.‏

در واقع بی اعتنایی، تبختر و غروری که در رفتار آقای احمدی نژاد و مجموعه همکاران و حامیانش نسبت به ‏بخش عظیمی از مردم ایران دیده می‌شود، دیگر به نقطه غیر قابل تحملی رسیده است و ما به راحتی می‌توانیم ‏این شرایط غیر قابل تحمل را تغییر دهیم.‏

شاید به علت همین غرور است که آقای احمدی نژاد دیگر ما ایرانیان را حتی موجوداتی فهیم و دارای ادراک ‏انسانی هم به شمار نمی آورد و بی هیچ تعارفی، به قول سایت الف، “دروغ” را در قالب حقیقت محض ‏تحویلمان می‌دهد.‏

از این جهت، نه لزوما برای اصلاحات و دمکراسی و حقوق بشر و هزار نیاز دیگری که از دسترس ما دور ‏شده‌اند، بلکه فقط برای اینکه نشان دهیم ما موجوداتی دارای فهم و درک و شعور هستیم، باید نه تاریخی و ‏بزرگی را به آقای احمدی نژاد و جناح حامی اش تقدیم کنیم.‏