انتقاد از خود

بابک مهدی زاده
بابک مهدی زاده

این روزها که تنور انتخابات مدام در حال سوزاندن هیزم های بیشتری است خبرهای کمتری از عبدالله نوری و ‏هوادارانش به گوش می رسد حتی وضع به گونه ای شده که بسیاری ناامید از حضورش مشغول سخن گفتن درباره ‏کاندیدای دیگری هستند. انگار نه انگار آن شور عجیب و پیشنهاد بلندپروازانه کاندیداتوری عبدالله نوری زمانی وجود ‏داشت و کانون هواداران تشکیل شد و تشکل های مختلف رهسپار دیدار شدند و سایت های مختلف حامی نوری از ‏هرگوشه ای سربرآورد. اما چه شد که اکنون عبدالله نوری که تا همین چند هفته پیش هم مظهر مقاومت شده بود و هدف ‏از کاندیداتوری احتمالی اش پیدا کردن سری برای جنبش بی یال و کوپال اصلاحات (آن هم از نوع ساختارگرا) عنوان ‏شده بود به یکباره به فراموشی سپرده شد و حتی دبیرکل سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) یعنی احمد ‏زیدآبادی که از پیشگامان دعوت از نوری بود دیگر کمتر اشاره ای به نوری می کند و سخن از برتری کروبی بر ‏خاتمی بر زبان می راند.‏

بنده به عنوان عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان شعبه‏‎ ‎گیلان و یک روزنامه نگار مقاله ای در روزنامه ‏کارگزاران در حمایت از عبدالله نوری‎ ‎نوشته بودم. فارغ از تمامی نقدهایی که در انتخاب ایشان به عنوان کاندیدای یک ‏حزب‎ ‎سکولار خاص گرا داشتم اما اکنون متاسفانه باید بگویم که آنچه اصلاح طلبان حکومتی بر‏‎ ‎سر خود و دیگران ‏آورده بودند و “ما” هم اصلی ترین منتقدانشان بودیم اکنون خود داریم‎ ‎بر سر خود و هوادارانمان می آوریم، هرچند در ‏اشلی کوچک تر.‏

اصلاح طلبان حکومتی در 8‏‎ ‎ساله اصلاحات آنقدر به شعارها و اهداف مطروحه خود عمل نکردند که هم اصولگرایان ‏آن‎ ‎ها را از حکومت اخراج کردند و هم اصلاح طلبان غیرحکومتی برآنها انگ مصلحت گرا و‏‎ ‎عافیت اندیش زدند. حتی ‏آخرین شعار جدی شان که همانا تشکیل جبهه دموکراسی خواهی نیز‎ ‎بود به منصه ظهور نرسید و «ما» نیز مدام در ‏رسانه ها بر طبل کاهلی و سستی آنها‏‎ ‎کوبیدیم و چه داستان سرایی ها که درخصوص لزوم تشکیل جبهه ای واحد از ‏هواداران‎ ‎دموکراسی و حقوق بشر نکردیم اما حال که نوبت به خود “ما” رسید نه تنها کاندیدای خود‏‎ ‎را نتوانستیم به ‏عنوان گزینه جدی به دیگران بقبولانیم که حتی خود کاندیدا را نیز‎ ‎وجبی به سمت کاندیداتوری حرکت ندادیم. حتی به ‏عقیده و دلیل اصلی اعلام حمایت از‎ ‎نوری نیز وقعی ننهادیم که همانا تشکیل جبهه ای از فعالان سیاسی اصلاح طلب ‏معتقد به‎ ‎دموکراسی و حقوق بشر بود. یعنی اپسیلون ذره ای نیز گام در اجرایی شدن این طرح‎ ‎نگذاردیم و فقط در اخبار ‏خواندیم که فلان و بهمان تشکل به دیدار شیخ خاموش رفت و‎ ‎اما نه شیخ به عزمی جدی رسید و نه دعوت کنندگانش به ‏عرصه انتخابات دست به اقدامی‎ ‎جدی زدند. آیا با چنین وضعیتی نباید انتظار داشته باشیم که طرفدارانمان در سطح‎ ‎جامعه “ما” را نیز به همان اتهاماتی متهم کنند که ما اصلاح طلبان حکومتی را متهم می‎ ‎کردیم و از “ما” سرخورده ‏شوند آنگونه که “ما” از اصلاح طلبان حکومتی شدیم؟

حال‎ ‎که نیامدن عبدالله نوری و آمدن میرحسین موسوی تقریبا جدی شده است و هم جبهه مشارکت‏‎ ‎و سازمان مجاهدین به ‏احتمال زیاد از شعار یا خاتمی یا هیچکس عدول می کنند و هم‏‎ ‎دوستان “ما” در سازمان دانش آموختگان و چند تشکل ‏مدنی دیگر با گزینه دیگری به غیر‎ ‎از نوری مواجه خواهند شد با دو دورنمای متفاوت مواجه هستیم که در این مقاله ‏روی‎ ‎سخنم با اصلاح طلبان حکومتی نیست که در این سال ها نه تنها نشان که اثبات کرده اند‎ ‎دغدغه ای جز به قدرت ‏رسیدن و اصلاحات از بالا ندارند بلکه سخنی دارم با دوستان و‏‎ ‎همفکرانم در سازمان دانش آموختگان و تشکل های ‏همسو‎. ‎

‏”ما” که همواره بر کار در‏‎ ‎جامعه مدنی تاکید می کردیم و افتخارمان دوری از قدرت و حمایت از تشکل های مدنی بود‏‎ ‎در انتخابات آتی اگر معجزه ای رخ ندهد و عبدالله نوری کاندیدای انتخابات نشود دو‏‎ ‎راه پیشرو داریم. یکی آنکه در ‏انتخابات شرکت نکنیم و تنها به فکر تقویت پایگاه‎ ‎اجتماعی مان باشیم و دیگری آنکه از گزینه اصلاح طلبان حکومتی ‏پیشرو که به احتمال‎ ‎زیاد میرحسین موسوی است حمایت کنیم (به نظرم باتوجه به شناختی که از دوستان دارم به‏‎ ‎جز ‏احمد زیدآبادی اکثریت موافقتی با کروبی ندارند). اما در هر دو صورت نباید از هدف‎ ‎اولیه طرح کاندیداتوری عبدالله ‏نوری غافل شویم و آن همانا تشکیل جبهه ای واحد از‏‎ ‎نیروهای اصلاح طلب معتقد به دموکراسی و حقوق بشر است. ‏اگر در انتخابات شرکت نکنیم‎ ‎که کارمان سخت تر است و حتما باید به دنبال تشکیلاتی سازمان یافته تر و گسترده تر‎ ‎با ‏ارتباطی وسیع تر با جامعه باشیم و اگر در انتخابات هم شرکت کردیم و از کاندیدایی‎ ‎حمایت نمودیم باید آنچنان رفتار ‏نماییم که دارای هویتی مستقل باشیم. همانند رفتاری‎ ‎که ملی مذهبی ها برمی گزینند و اگرهم از کاندیدای غیرحزبی ‏حمایت می کنند با هویتی‎ ‎مستقل وارد میدان می شوند و نه به صورت رابطه از پایین به بالا. به عبارتی سازمان‏‎ ‎دانش ‏آموختگان و تشکل های همسو باید به گونه ای رفتار کنند که به اصلاح طلبان‏‎ ‎حکومتی یادآور سازند که باید به این ‏هویت مستقل احترام گذاشت و هردو طرف از وزن‎ ‎برابری برخوردارند‏‎. ‎

خلاصه آنکه خواهشی که از دوستان تصمیم گیرنده دارم این است‎ ‎که حتی اگر عبدالله نوری وارد عرصه انتخابات نشود ‏فارغ از حمایت یا عدم حمایت از‎ ‎کاندیدایی خاص به فکر آن “سر” بحث برانگیز کالبد بی رمق اصلاحات باشند و دوم ‏آنکه‎ ‎تصمیمشان درخصوص شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و نحوه بیان آن، نقش مهم و‎ ‎تاثیرگذاری و وزنه سنگین ‏اصلاح طلبان خارج از قدرت یا همان ساختارگرا در معادلات‎ ‎سیاسی را به خوبی نشان دهند‏‎. ‎


مبنع: وبلاگ بابک مهدی زاده