شباهت گفتمان رهبر به تروریستها؟

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

وبسایت رهبر جمهوری اسلامی با انتشار گزارشی تحت عنوان ”پرکاربردترین آیات قرآن در کلام رهبر انقلاب” نوشته که آقای خامنه‌ای آیه ۴۰ از سوره‌ی حج را در یک دوره از سخنرانی‌هایش بیش از ۶۷ بار تکرار و درباره‌ی مضمون آن صحبت کرده است؛ تاریخ اکثریت قریب به اتفاقِ سخنرانی‌های مورد اشاره در این گزارش، بین سالهای ۸۸ تا ۹۲ را نشان می‌دهد.

این گزارش تاکید کرده که “اگر آیاتِ هم‌مضمون با آن را نیز به این تعداد اضافه کنیم بر تعداد آن‌ها افزوده خواهد شد”.

آیه‌ی مورد نظر در وبسایت آقای خامنه‌ای این‌گونه ترجمه و تفسیر شده است 

“اگر خداوند برخی از مردم را با برخی دیگر دفع نمی‌کرد (در هر عصری کفار را از مجتمع دینی و امکنه‌ی مذهبی به وسیله‌ی مؤمنین دفع نمی‌کرد) البته دیرهای راهبان و کلیساهای ترسایان و کنشت‌های جهودان و مسجدهای مسلمانان که بسیاری از اوقات نام خدا در آن‌ها ذکر می‌شود ویران می‌گردید. و بی‌تردید خدا هر که را که او را یاری می‌کند یاری خواهد کرد، همانا خدا نیرومند و شکست‌ناپذیر است”.

طبق این تفسیر، خداوند قرارست “در هر عصری کفار را از مجتمع دینی و امکنه‌ی مذهبی به وسیله‌ی مؤمنین دفع کند”؛ این در متن آیه نیست؛ بلکه تفسیر نویسنده‌ی گزارش است و در خود وبسایت رهبری هم داخل پرانتز گذاشته شده.

یکی از مهمترین منابع تفسیر قرآن برای بزرگانِ القاعده و جریان‌های سلفی و تکفیری، تفسیر “در سایه‌ی قرآن” نوشته‌ی “سید قطب” (‌۱۹۶۶- ۱۹۰۶میلادی) است؛ آورده‌اند که اسامه بن‌لادن، رهبر و بنیانگذار القاعده، شاگرد محمد قطب (برادر سید قطب) بود و ایمن الظواهری، رهبر پس از او نیز برخی از سخنانش را به سید قطب ارجاع می‌داد؛ بخشی از کتاب تفسیر قرآنِ سید قطب، توسط آقای خامنه‌ای ترجمه و در سال ۱۳۶۲ شمسی در تهران منتشر شد.

سید قطب در بخشی از تفسیر یادشده وقتی به این آیه‌ی مورد علاقه‌ی رهبر جمهوری اسلامی می‌رسد به سفر کوتاهش به آمریکا اشاره و جامعه‌ی آمریکایی را “وحشی” توصیف می‌کند که هم از اختلالات روانی رنج می‌برند و هم در مسائل جنسی، رفتاری خلاف قاعده و غیرمتعارف دارند و اهل شقاوت و ظلم به دیگران‌اند.

سید قطب، آنگاه بنا بر این آیه، حکمی صادر می‌کند و می‌گوید وقتی سنت خدا این است که باطل را نابود کند، امت اسلام باید این سنت خدا را عملی نماید وگرنه بنده و نماینده‌ی خدا نیست؛ این امت باید حکومتِ خدا را در زمین خدا برپا کند و غاصبانِ سرزمین‌های خدا را بیرون براند. 

در سالهای اخیر بسیاری از پیام‌های رهبران بنیادگرا با همان آیه از قرآن و همین تفسیر همراه شده است.

بعد از پدیدآمدن جریان داعش در سوریه و عراق، برخی از اسلامگرایانِ سلفی و تکفیری و نزدیکان به مبانی نظریِ القاعده به این جریان پیوستند و با آنها “بیعت” کردند. اما نخستین کسی که به رهبر داعش، یعنی “ابوبکر البغدادی” به عنوان “امیر حکومت اسلامی در عراق و شام” دستِ بیعت داد “ابوسیاف الانصاری” از بزرگانِ سلفی‌های ساکن طرابلس در لبنان بود؛ او نیز بیعت‌اش را با همین آیه‌ی مورد علاقه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای آغاز کرد؛ به باور او، قرارست دست خدا برای دفعِ کفار از آستینِ ابوبکر البغدادی بیرون بیاید و برای تحقق وعده‌ی خدا باید به داعش پیوست.

مراد این یادداشت اما نه تفسیر آیه سوره ۴۰ و نقد برداشتِ رهبر جمهوری اسلامی از آن است و نه نقد و بررسی کلام سید قطب و پیروانش؛ سخن اینجاست که از قضا آقای خامنه‌ای “شباهت” را یکی از منابع معرفتی و اسباب داوری درباره‌ی آدم‌ها و گروه‌ها می‌داند و با همین نگاه، همه‌ی کسانی که از دموکراسی و حقوق بشر سخن می‌گویند را از خود رانده و یا به حبس و حصر کشانده و یا آنها را منزوی کرده است؛ مهمترین استشهاد و استناد آقای خامنه‌ای در سخنرانی‌هایش علیه مخالفان و منتقدان به همین “شباهت گفتمانی” است؛ او آنها را غرب‌زدگانی می‌داند که “حرفهای غربی‌ها را تکرار می‌کنند”.

او حتی وقتی نمی‌خواهد از روند جهانیِ نیاز و توجه به دموکراسی عقب بماند عنوانی جدید جَعل می‌کند که البته تعریف‌اش را فقط خود می‌داند: “مردمسالاری اسلامی”؛ او به تازگی در دیدار با نمایندگان مجلس نیز بر این تعبیر، تاکید کرده بدون آنکه درباره‌اش توضیح دهد؛ گویا همین که به دموکراسی، شباهتِ گفتمانی ندارد او را آرام می‌کند.

اگر این از نظر رهبر جمهوری اسلامی یک “قاعده” است آیا فقط شباهت به طرفداران دموکراسیِ غرب بد است و آدم را “غرب‌زده” می‌کند؟ آیا شباهت به گفتمانِ بنیادگرایان و تروریست‌های درجه یکِ جهان قابل تأمّل نیست و آدم را “تروریست” نمی‌کند؟

آیا مثلا این اتفاقی است که دهها بار تکرار این آیه در سخنرانی‌های آقای خامنه‌ای، دقیقا بین سالهای ۸۸ تا ۹۲ باشد؟ آیا اگر قرار بوده با روایت گزارش‌نویس وبسایت آیت‌الله خامنه‌ای از آیه ۴۰ سوره‌ی حج، “کفار به وسیله‌ی مؤمنین دفع شوند” قربانیانِ اعتراض به تقلب ۸۸ (از شهدا تا مجروحان و محبوسان و محصوران) همان کفارند و سپاه و بیت رهبری نقش “مؤمنین” را ایفا کرده‌اند؟

پاسخِ این پرسش‌ها و راز آن شباهت‌ها هر چه باشد؛ جهان اسلام امروز محتاج کسانی است که به مردم بگویند چگونه خدایی که از اول تا آخر قرآنش از “الرحمان الرحیم” معرفی می‌شود می‌تواند آدمکشیِ حرفه‌ای را به بندگانش بیاموزد و از آنها بخواهد دست او شوند و “کفار” را قلع و قمع کنند؟

 البته نباید فراموش کرد که از نزدیک به دو میلیارد مسلمان در جهان، تنها چند سازمان و جریان، مدعی چنین روایتی از قرآن هستند و اکثریت مسلمانان جهان رفتاری مدنی و انسانی را در کنار سایر مخلوقات خدا زیست می‌کنند؛ اما کاش این مدعیان که در جایگاهِ “صورتگرِ چین” نشسته و مدعی تفسیر قرآن و انسان و جهان‌اند نگاهی به “هستی” می‌کردند و در می‌یافتند که خدا نزدیک به ۷ میلیارد انسان خلق نکرده که از میانِ‌شان تنها اینان را آنهم به لطف شمشیر به سعادت برساند و بقیه راه به جهنم ببرند! آنگاه یا حکمتِ چنین صورتی از هستی را در می‌یافتند یا صورتگری را رها می‌کردند تا خلقی از شرّ آنها بیاسایند و به خدایی که رحمان و رحیم می شناسندش برسند. 

 صورتگرِ دیبای چین، گو صورتِ یارم ببین

یا صورتی بر کش چُنین، یا ترک کن صورتگری