تیم ملی والیبال ایران دیروز پیروز شد، آن هم نه بر تیم هایی مثل کره و ژاپن که تا شش سال قبل از همه آنها می باخت، بلکه بر برزیل قهرمان والیبال جهان. نه در استادیوم آزادی بلکه در کشور برزیل و در میان ده هزار تماشاگر حساس برزیلی، نه با نتیجه ۳ بر ۲ بلکه به نتیجه سه بر صفر. این را داشته باشید تا سری به فدراسیون فوتبال بزنیم و ببینیم چرا فوتبال ایران با این همه حمایت مردمی، این اقتصاد عظیم، این همه توجه دولت و مردم و داشتن تاریخی پنجاه ساله هنوز از خودش و گذشته اش عقب است و خبرهای تیم فوتبال را باید با اخبار جرم و جنایت، لباس فروشی و ماشین فروشی و فساد دولتی بشنویم. اصلا برای چی والیبال ایران در شرایط روانی و اجتماعی برابر یک سروگردن از فوتبال کشور جلوتر می افتد. به نظرم این عوامل در پیشرفت فوتبال ایران موثر بوده است.
یک: هیچ مقام دولتی و سردار سپاه و دلسوزان نظام در فدراسیون والیبال حضور ندارند.
دو: میلیاردها سرمایه و پورشه و خانه های میلیاردی و خریدوفروش بازیکن در والیبال وجود ندارد.
سه: قهرمانی والیبال ایران در سطح جهانی برای مطبوعات و رسانه های ایران از انگشت شیث رضایی و مچ بند علی کریمی و متلک علی دائی و گزارش های خیابانی و… ارزش کمتری دارد.
چهار: خوشبختانه موجودی مثل حمید رسائی برای همراهی با تیم والیبال به برزیل نمی رود، چه بسا الآن اصلا در استخر مشغول فعالیت های زیرآبی اش باشد.
وکلای رشوه گیر
براساس اطلاعات منتشره تا این لحظه اسامی نمایندگانی که از سعید مرتضوی رشوه گرفته اند معلوم نیست. البته معلوم نیست این موضوع چه فرقی در مجازات مرتضوی می کند؟ فعلا که یک طرف ماجرا کاملا معلوم است که اسم و فامیل اش چیست و چقدر پول داده، حالا آنها که پول گرفتند الف ب ج د ر ز س ش بودند یا ص ض ط ظ ع غ فرقی نمی کند. یعنی بعد از دو سال که معلوم شده احمدی نژاد از طریق تامین اجتماعی به نمایندگان رشوه داده، حالا باید منتظر بمانیم تا معلوم شود این افراد چه کسانی هستند. مرحله بعدی اش چیست؟ اینکه معلوم می شود مثلا آقای مرتضوی چهار نفر را حداقل در کهریزک کشته و زهرا کاظمی را در اوین، بعدا مشخص می شود که ۳۰۰ نشریه را هم تعطیل کرده و ۲۳۵ مورد تخلف قضایی دارد که هشت سال است مشخص و معلوم شده. خوب! حالا قرار است با این استاد چکار کنیم؟ دوستانی که خیلی علاقمندند من می توانم اسامی این نمایندگان را بگویم. اگر کسی نمی داند سری به برزیل باید بزند، لازم نیست زیرآبی بروید یا اگر هم زیرآبی رفتید کار دیپلماتیک انگشتی نکنید، حمید رسائی را پیدا کنید او اسامی بقیه را می گوید.
داروینیستهای همجنسگرا
ما نمی فهمیم چطور می شود که در دوره احمدی نژاد هر چه یهودی ارتودوکس بنیادگرا، چپ های دنیا از جمله هوگوچاوز که به زیارت امام رضا رفت، دیودونه کمدین نژادپرست فرانسوی، هر چه بیدین و مخالف اسلام و مسلمین، اصلا همین ریچارد فرای خودمان، همه می آمدند و به عنوان طرفداران ولایت فقیه در سراسر جهان، کاشف فروتن ولایت فقیه و دختر چه گوارا از یاران سیدالشهدا در کوبا و بولیوی معرفی می شدند و هر کدام شان مصداق بارز دیپلماسی عمومی بودند. خیلی از این افراد برای رفتن به ایران پولهای میلیونی گرفتند، حالا بالاخره یک بلاهتی بود که انجام شد. حالا بعد از رفتن احمدی نژاد و آمدن روحانی و بازگشت کمی امید و فضای انسانی تر به ایران، حالا همان ریچارد فرای ایران دوست دشمن استکبار و دوستدار فرهنگ آریایی بدبخت وصیت کرده دفن شود، یکهو عزرائیل در یک ثانیه او را فراماسون و شیطان پرست و جاسوس و مستشرق استکباری کرد که بدبخت جسدش بین زمین و آسمان چند ماه است با پاپیون و چشمان کاملا بسته توی تابوت خوابیده است. از این طرف از سفر یک ایرانشناس فرانسوی جلوگیری شد و در هفته گذشته هم به حول و قوه الهی ورود دکتر جیمز کلارک به ایران ممنوع شد. مسئول بسیج گفت دکتر جیمز کلارک تئوریسین تفکر داروین و همجنسگرایان است. اگر شما فهمیدید که بین این دو تا چه ارتباطی وجود دارد؟ آیا گروهی که تفکر داروین را قبول دارند حامی همجنسگرایان هم هستند؟ یا مثلا همجنسگرایان همان حلقه گمشده داروین هستند که داروین در زمان کودکی گمش کرده بود و در جیمز کلارک پیدایش کرده است. و اصلا نمی فهمم تفکر داروین مگر چه اشکالی دارد؟ حالا خیلی از مسئولان مملکت در عصر انسان نئاندرتال باقی ماندند دلیل نمی شود که کل ماجرا را انکار کنند و بزنند زیر قضیه.
از سکوت به کما
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی که زمانی گفته بود من محمدرضا مهدوی هستم نه محمدرضا پهلوی، متهم به عضویت در فراماسونری که این اتهام توسط کارکنان دون پایه اداره ثبت احوال اکثر شهرستانهایی که فقط یک چهارراه دارند به او زده شده است، بعد از چند سال که در کمای سیاسی بود به کمای واقعی رفت. مهدوی کنی در واقع حقه ای بود که هاشمی رفسنجانی در جریان سقوط اش در سال ۱۳۹۰ در انتخابات خبرگان از آن استفاده کرد، تا یک روحانی بسیار معتبر و از نظر سیاسی و فقهی بزرگتر از خامنه ای را روی صندلی ریاست خبرگان بنشاند که به زور از دستش گرفته شده بود. تا از این طریق هم مانع قدرت گرفتن مصباح در خبرگان شود و هم خطر مزاحمت جنتی و یزدی را به عنوان جانشین از سر راه بردارد. مهدوی کنی در این سالها جز اینکه محافظه کارانه هیچ کاری نکند، روی صندلی نشسته بود. و هیچ کار نکردن در شرایطی که همه کارهای بد می کنند کار مهمی بود. اگر مهدوی کنی بمیرد که احتمال آن زیاد است، انتخاب جانشین او در خبرگان معنی دار است. زمانی که مهدوی کنی به جای هاشمی رئیس خبرگان شد بحران رهبری تا حدی در میان اعتدال گرایان و اصلاح طلبان و کارگزاران وجود داشت و در عوض بحران رهبری در میان محافظه کاران وجود نداشت. الآن بحران رهبری با چند دستگی جدی اصولگرایان ( تقسیم آنان به تندروهای جبهه پایداری، تیم احمدی نژاد، اصولگرایان میانه روی مایل به هاشمی و اصولگرایان منتقد هاشمی) عملا جبهه اصولگرایان را ضعیف کرده است و میزان ارادت و اعتماد بسیاری از اصولگرایان پس از انتخاب روحانی به خامنه ای کم شده است. در نتیجه احتمال نشستن هاشمی بر صندلی ریاست خبرگان وجود دارد. شاید این انتخاب آغاز یک سونامی بزرگ برای تغییرات غیرقابل تصوری در حکومت ایران باشد.
توبه سران فتنه
نقدی گفته که “از توبه سران فتنه مایوس شده ایم.” و البته چاره ای نیست در این جور موارد که آدم مایوس می شود یا می تواند برود مسافرت، یا دوش آب سرد بخصوص روی ماهیچه های پشت شانه بگیرد، آب جایی نریزید برای خنک شدن چون ما بی ادب نیستیم، ولی کسانی که مایوس می شوند می توانند باسن شان را به دیوار بزنند، لطفا به جای دیوار از درخت استفاده نکنید که باعث شود رنگین کمان بالای سرتان پیدا شود. به نظر من مشکل اصلی اینجاست که سران فتنه و حتی عناصر فتنه مثل ما نمی دانند از چی باید توبه کنند. از اینکه آقای جعفری فرمانده سپاه قبول کرده انتخابات ۸۸ با تقلب برگزار شده؟ از اینکه صد نفر در خیابان از دوستان ما کشته شدند باید عذرخواهی و توبه کنیم؟ از اینکه سحرخیز و بهزاد نبوی و دهها و صدها نفر از دوستان ما زندانی شدند باید عذرخواهی و توبه کنیم؟ یا از اینکه میرحسین موسوی و کروبی هر چه پیش بینی کردند درست از آب درآمد و آخر کار احمدی نژاد و تیمش یک گروه دزد مافیایی فاسد از آب درآمدند که هیچ کس حاضر به دفاع از آنها نیست. لطفا بگوئید سران فتنه از چی باید توبه کنند؟ از این گذشته رئیس دفتر مصباح یزدی گفته است: “۱۲۰۰ مقام کشور در ماجرای ۸۸ نقش داشتند.” یعنی در واقع انتخابات ۱۳۸۸ کودتای نظامی رهبری علیه بخش سالم حکومتش بوده. حالا کی باید از چی توبه کند؟
دستگیری طرفداران روحانی
تعدادی از طرفداران روحانی پس از سخنرانی او دستگیر شدند، نه بابا، منظورم یک روحانی دیگر نیست، منظورم طرفداران رئیس جمهور است که برای تشویق رئیس جمهور کشورشان در مراسم رسمی دستگیر شدند. بله، البته، معلوم است که روحانی قدرت دفاع از خودش و طرفدارانش را دارد.
زور چیست؟
پس از چند هفته تلاش درباره بهشت و جهنم بالاخره آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد گفت: “ما به دنبال دیندار کردن مردم به زور نیستیم.” از علم الهدی پرسیدند: “یعنی از این پس زنها مجبور نیستند با حجاب به خیابان بروند؟” وی گفت: “معلوم است که مجبورند، حجاب الزامی است زوری که نیست.” از علم الهدی پرسیدند: “یعنی از این پس اگر کسی فلان و بهمان کرده بود شلاقش نمی زنید؟” علم الهدی گفت: “معلوم است که شلاق می زنیم ولی به زور که نمی زنیم، خیلی عادی می زنیم.” از او پرسیدند: “یعنی دیگر به پارتی ها نمی ریزند و مردم را زندانی نمی کنند.” علم الهدی گفت: “قطعا می ریزند، ولی نه به زور، خیلی آرام حمله می کنند و کتک می زنند و اصلا به زور کسی را دیندار نمی کنیم.”
هشت سال بنجل
واقعا خیلی خوشحالیم که روحانیون عزیز و متعهد و مردمی ما به مشکلاتی که به سر مردم می آید توجه می کنند و به آن بعد از هشت سال اعتراض می کنند. آیت الله جعفر سبحانی گفت: “هشت سال به جای نفت به ما جنس بنجل داده اند.” البته حجت الاسلام رحیمیان نیز گفت: “با پیگیری های رهبر در تسخیر فضا موفقیت هایی داشته ایم.” همین است، این به آن در. در زندگی عادی و فعالیت های معمول زندگی شکست می خوریم ولی در تسخیر فضا موفقیت هایی داریم