نگاهی به فیلم “بغض” ساخته رضا درمیشیان
بغض روشنفکرنما!
نویسنده وکارگردان: رضا درمیشیان، تهیه کننده: سید غلامرضا موسوی، تدوین: هایده صفی یاری مدیرفیلمبرداری: تورج اصلانی، فیلمبردار: جواد جلالی، مدیرتولید: افسانه رضازاده، طراحی وترکیب صدا: محمد رضا دلپاک، عکاس: ساتیرامامی، طراح چهره پردازی: مهرداد میرکیانی، برنامه ریزودستیاراول کارگردان: امیرعلی قنبری، مشاوراموربازیگران: حبیب رضایی، مدیر تدارکات: فواد بوربور، صدابردار: نظام الدین کیایی، طراح صحنه ولباس: کیوان مقدم
بازیگران: باران کوثری، بابک حمیدیان، مهران احمدی
چکیده: روایت آشنایی حامد وژاله درترکیه که قصد سفرکشوری دیگررا دارند. آنها تصمیم می گیرند که ازعموی حامد اخاذی کنند اما حوادث طوردیگری رقم می خورد. ژاله ناپدید می شود وحامد برای پیدا کردن اوبه همه جای شهرمی رود اما…
پخش: فیلمیران
انتخاب مکان دریک اثرنمایشی توسط نویسنده وساخت جهان داستانی درمکان گزینش شده ازسوی او، ازمهمترین نکاتی است که باید درنگارش به آن توجه نمود. اگرتناسب ساختاری درجهان درونی روایت، میان عنصرمکان وشخصیت های داستان وجود نداشته باشد، بزرگترین لطمه به الگوی ارتباطی مخاطب با اثروارد می شود. فیلمنامه “ بغض” ازچنین معضلی دربخش ساختاررنج می برد. انتخاب کشورترکیه تنها به دلیل نداشتن برخی ازمحدودیت ها برای خلق برخی ازصحنه هایی که نمی توان درایران به آنها پرداخت، دلیل مناسبی برای روایت داستان اثردرآنجا نیست. نکته دیگردرارتباط با مکان، عدم پردازش وپرداخت مناسب عنصرمکان درفیلمنامه است. نویسنده هیچ ارتباط منطقی وارگانیکی میان مکان وکاراکترهای داستانش بوجود نیاورده ودرطول فیلم مکان تنها به عنصری تزیینی تبدیل گشته است. درمیشیان درانتخاب زاویه دید وانتخاب نوع روایت هم چندان موفق عمل نمی کند. قصه با یک روایت تک خطی آغازمی شود. حامد “ بابک حمیدیان ” که به همراه مادر وعمویش نادر” مهران احمدی “ به ترکیه آمده دراستانبول به نقاشی برروی دیوارهای شهرمشغول است. ژاله ” باران کوثری “ هم که با مادرش به جستجوی پدرش آمده درکلوپی مشغول به کاراست. قصه با آشنایی این دوشخصیت وتصمیمی که با هم برای رفتن به کشوری دیگرمی گیرند، آغاز می شود. عدم شخصیت پردازی مناسب ازهمان سکانس های آغازین اثر، به سادگی قابل مشاهده است. نحوه آشنایی ژاله وحامد، پیشینه شخصیت ها، عدم پرداخت مناسب دیالوگ ها، بی توجهی به شخصیت ها ورویدادهای فرعی، مبهم بودن اهداف شخصیت های اصلی ” اینکه ژاله وحامد با چه انگیزه ای می خواهند به کشوردیگری بروند”، نپرداختن به رابطه میان نادروحامد، بی اثربودن حضورشخصیت های فرعی درپیشبرد روایت و… ازمهمترین عواملی ست که باعث می شود فیلمنامه “ بغض” درحد یک پلات خام باقی بماند. خط روایی اثرتا فصل میانی به همین منوال به پیش می رود وتا انتهای اثرمخاطب تنها شاهد بازگشت به گذشته “ فلاش بک هایی ” است. بازگشتی که نحوه آشنایی حامد وژاله، بیرون رفتن آنها با یکدیگر، گفتگوی میان آنها وپررنگ ترشدن ارتباطشان را به تصویرمی کشد. تنها عنصری که حضوری به موقع وتعلیق برانگیزدرساختمان فیلمنامه دارد ناپدید شدن ژاله است. زمانی که ژاله به توالت می رود ودیگربازنمی گردد، درست هنگامی ست که مخاطب با اثرهمراه می شود. همراهی مخاطب برای گره گشایی معمایی ست که درانتهای ان ژاله قراردارد. زمانی این عنصرجذاب ترمی گردد که حامد هم همسان مخاطب ازاین ناپدید شدن سردرگم است. درمیشیان ازچنین امکانی به خوبی بهره برداری نمی کند وزمانی که مخاطب تا سکانس پایانی برای گره گشایی چنین معمایی با داستان وشخصیت او پیش می رود وی درمقام نویسنده به سادگی با ورود ژاله به مغازه مخروبه ای فیلم را به پایان می رساند. چنین تمهیدی ازسوی نویسنده نه تنها تاثیرگذارنیست بلکه باعث عکس العمل منفی مخاطب می گردد. درمیشیان دربخش کارگردانی هم با چنین نقایصی دست به گریبان است. دکوپاژمورد نظروی درمقام کارگردان رابطه منطقی وهماهنگی با محتوای اثرش ندارد. انتخاب دوربین روی دست توسط وی، باعث افت تاثیرگذاری درفضاهای فیلمنامه وخستگی مخاطب می شود. قاب هایی که توسط فیلمبرداروکارگردان انتخاب شده بدون هیچ دلیل دراماتیکی دچارتکان هایی است که جزپریشان حالی مخاطب نتیجه دیگری دربرندارد. این اتفاق به تناوب درسکانس ها تکرارمی شود وتا انتهای اثربه یک موتیف جدایی ناپذیروکسل کننده درفیلم تبدیل می شود. نکته دیگری که باعث شدت بخشیدن به چنین موتیفی می گردد، کات زدن های بیش ازحد وبدون دلیل درنماهای مختلف اثراست. چنین دکوپاژی برریتم درون قاب وبیرون قاب اثرهم تاثیرمخرب می گذارد ونتیجه چنین نقصانی، ریتم کند وملالت باری ست که مخاطب با آن دست به گریبان می شود. لایه های پرداخت نشده درشخصیت پردازی کاراکترها منجربه بازیهای اغراق آمیزی می شود که جزتکرار یک فضای حسی برای مخاطب چیزدیگری به ارمغان نمی آورد. حمیدیان درنقش “ حامد” المانهایی رابرای ارائه نقش انتخاب کرده که هیچ هارمونی وتناسبی با پیشینه شخصیتی اوندارد. “ تکرارحرکت با دست به سرکوبیدن ” ویا “ عکس العمل های انفجاری وی دربرخورد با نادرودیگران ” عناصری ست که نه تنها برای خلق شخصیت سودی ندارد، بلکه زمینه ساز دوری مخاطب ازوی می گردد. مهران احمدی وباران کوثری درایفای نقش شان به خوبی عمل می کنند ومخاطب دربرخورد با آنان احساس بیگانگی ودوری نمی کند. به نظرمی رسد “ بغض” که اولین تجربه جدی رضا درمیشیان درمقام کارگردان است بیش ازآنکه دچارنقصان های فنی وتکنیکی باشد، دچارشعارزدگی وروشنفکرنمایی ساختگی درحمایت ازجنبش سبزاست. گواه چنین استدلالی، پوسترفیلم است که مخاطب دراولین برخورد با آن به این نتیجه می رسد که با اثری درارتباط با جنبش سبزرودرروست اما پس ازمشاهده فیلم با چنین استنباطی سالن را ترک نمی کند.