محسنی اژه ای آن گاه که در نشست مطبوعاتی خود در جهت حمایت از اعمال فشار غیرقانونی دادستان تهران بر اهالی مطبوعات برای حصر رسانه ای سید محمد خاتمی وارد کارزار سیاسی شد، هیچگاه گمان نمی برد که وقوع دو رویداد غیرمنتظره چنین کاسه و کوزه اش را بر هم زند که صدای شکستن آن تا بیت رهبری هم برسد.
اگر نگوئیم هدف این بود که روی آشی که برای روزنامه نگاران و مدیران مطبوعاتی پخته بودند یک وجب روغن هم بریزند، در عمل رویدادی دیگر نیز کوبیده ی اضافه بر روی چلوکباب مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری این دستور العمل ناپخته قرار داد تا بار دیگر این ضرب المثل بر روی زبان ها بیفتد که “چراغی را که ایزد برفروزد/ هر آن کس پف کند ریشش بسوزد”.
سخنگوی قوه قضائیه هنوز آب دهان پاسخش را در برابر پرسشی سفارش شده در خصوص ممنوع التصویری و ممنوع الخبر بودن رهبر اصلاحات فرو نداده بود که کارزار گسترده ای در میان مردم، به ویژه بر روی شبکه های مجازی، با عنوان “رسانه خاتمی می شویم” راه افتاد که نشان می داد این شخصیت سیاسی - فرهنگی با تمام اعمال فشارها، سانسورها و خودسانسوری های خبری هنوز که هنوز است محبوب ترین فرد حاضر در صفحه ی بازی جمهوری اسلامی است. این اقدام نسنجیده نیز در عمل موید این ضرب المثل مشهور شد که “عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”.
اما رویدادی محوری که اگرچه ناراحت کننده بود، اما این حسن را داشت که موضوع محبوبیت سید محمد خاتمی را از فضای رسانه ای و شبکه های اجتماعی به درون جامعه و میان اجتماعات مردمی کشاند فوت مادر شهید، حاجیه خانم سیده فاطمه خاتمی بود. پیامدها و حاشیه های خبردرگذشت خواهر بزرگ تر رهبر اصلاحات و مراسم تشییع جنازه و ترحیم وی این نکته را نیز بار دیگر اثبات کرد که ”می توان به سرنیزه تکیه زد، اما نمی توان بر روی سرنیزه نشست”.
این ماجرا شبیه رویداد پنج سال قبل بود که فوت نابهنگام مرحوم آیت الله العظمی منتظری، چند ماه پس از اوج گیری اعتراض های مردمی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران، شکاف عمیق میان ملت-ـ حکومت را در جمهوری اسلامی هر چه بیشتر علنی کرد تا ثابت گردد که محصوران و محبوسان از چه میزان محبوبیت و مقبولیت میان ملت برخوردارند و حاکمان از چه مقدار وجاهت و مشروعیت.
نقطه ی عطف ماجرای جدید آن بود که وقتی روز شنبه دختر ارشد آیت الله روح الله خاتمی در اردکان جان به جان آفرین تسلیم کرد و موج ارسال تسلیت ها و ابراز همدردی های مقام های ارشد نظام نسبت به سید محمد خاتمی بالا گرفت و تا انتشار آن ها در برخی رسانه ها، حتی سایت دولت و ریاست جمهوری گسترش یافت، آیت الله خامنه ای ملاحظه کرد که در برابر یک معضل سخت و لاینحل قرار گرفته است.
رهبر جمهوری اسلامی که با وجود فاصله گرفتن های ظاهری با محمود احمدی نژاد چند روز قبل پیام ویژه ای به مناسبت فوت مادر رئیس جمهور محبوبش خطاب به وی فرستاده بود و تمام اعوان و انصارش نیز -ـ حتی محکومان دادگاه های جمهوری اسلامی و چهره های منفور در بین مردم- ـ در مراسم های تشییع جنازه و ترحیم در مساجد تهران و قم شرکت کرده بودند. از این رو او مجبور بود واکنش سیاسی مناسبی نیز در قبال رحلت خواهر رئیس جمهور پیشین نشان دهد.
طنز تلخ روزگار آن جا بود که ارسال هر گونه پیام مستقیمی برای سید محمد خاتمی نوع خط شکنی خاص تلقی می شد و این خطر را در برداشت که حکم حکومتی آیت الله خامنه ای برای حصر رسانه ای رهبر اصلاحات را در عمل کن لم یکن کند، به گونه ای که رسانه های اقتدارگرا، به ویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز که هر مطلب مرتبط با رهبری -ـ حتی بی ارزش ترین اخبار-ـ را در راس گزارش های خود قرار می دهند، مجبور شوند که دستور غیرقانونی مقام های قوه قضائیه در این رابطه را زیرپا بگذارد.
اگرچه تغییر مخاطب تسلیت از برادر آن مرحومه به مادر وی به گونه ای راهگشای این معضل شد، اما به نوبه ی خود مساله ساز گردید و پرسش برانگیز، تا تفاوت زیاد منش و روش این دو مقام مذهبی در میان افکار عمومی بیش از پیش جلوه گر گردد. توصیه ی ناپخته ی مشاوران سیاسی و رسانه ای رهبرجمهوری اسلامی این ضرر را داشت که مردم در همان لحظات اول این سوال را مطرح کردند که چگونه است که وقتی آیت الله خامنه ای در بیمارستان بستری می شود، سید محمد خاتمی با وجود تمام ناملایمات پا پیش می گذارد و ابراز تمایل می کند که به عیادت وی برود، اما وقتی خواهرش فوت می کند شاهد رفتار اسلامی ـ- انسانی نیست؟
این موضوع وقتی بیشتر زبانزد عام و خاص شد که در فاصله ای کمتر از یک هفته دو روش متضاد در قبال دو رئیس جمهور قبلی به کار گرفته شد. در حالی که در مراسم فوت مادر احمدی نژاد تمام یاران و نزدیکان رهبر راهی مساجد شده و شخص آیت الله خامنه ای و روسای قوه قضائیه و مجلس برای وی پیام مخصوص فرستاده بودند، نوبت به رئیس جمهور قبلی که رسید تنها بستگان نزدبک سید محمد خاتمی مورد خطاب قرار گرفتند!
در این شرایط، آیت الله خامنه ای، زمانی که مجبور به ارسال پیام تسلیت شد، به ناچار مخاطبش رئیس جمهور پیشین بود. مسوولان دفتر رهبری نیز با قرار دادن عکس دوران جوانی او در حال اقتدا به مرحوم سید روح الله خاتمی روی وب سایت شخصی اش تلاش کردند تا ارادت ویژه اش را به یاران نزدیک آیت الله خمینی نشان دهند تا حبس و حصر دیگر یاران و معتمدان بنیانگذار جمهوری اسلامی کم رنگ شود و به صورت غیرمستقیم در مورد حضورش در جبهه های جنگ نیز تبلیغ گردد.
به تبعیت از ولی فقیه بود که رئیس مجلس هم پیامش را برای محمد رضا تابش نماینده اردکان فرستاد تا ”درگذشت ام الشهید بانوی محترمه خانم فاطمه السادات خاتمی” را به وی و خانواده محترم تسلیت بگوید! این سیاستی همه جانبه و ابلاغ شده از بالا به گونه ای توسط دیگر مسوولان حکومتی، حتی شهردار تهران نیز مورد تبعیت قرار گرفت تا به هر فردی دور یا نزدیک تسلیت گفته شود الا سید محمد خاتمی!
از آن سو، دوستان و طرفداران رهبر اصلاحات از چاپ اگهی تسلیت خطاب به وی در روزنامه های کثیرالانتشار محروم شدند، تا نکند که این اقدام به توقیف و تعطیلی نشریات اصلاح طلب و مستقل منجر شود.
لابد به این دلیل بود که در مراسم خاکسپاری خواهر سید محمد خاتمی در اردکان، بعد از اینکه در طول مراسم مجری مراسم هیچ اسمی از رییس جمهور اصلاحات به میان نیاورد، خشم مشایعت کنندگان برانگیخته شد، به گونه ای که در اعتراض به این حرکت فرمایشی مجری مراسم، به طور مکرر شعار داده شد:“عزا عزاست امروز/ محمد خاتمی صاحب عزا است امروز”، “سید محبوب ملت/ تسلیت تسلیت” و…
آیت الله خامنه ای حتی اگر با تبعیت از راه حل توصیه شده از جانب مشاوران سیاسی و تبلیغاتی خویش توانسته باشد این حرف خود را که “فتنه خط قرمز نظام است” و “خاتمی از سران فتنه”، به اثبات رسانده باشد، اما در صحنه ی سیاسی ایران مسلما در جایی بالاتر قافیه را باخته؛ در جریان ارسال تسلیت برای همسر معلم اخلاق، روح الله خاتمی.
همانگونه که گفته شد اتخاذ این روش این ضرر اجتناب ناپذیر را در برداشته است که مردم در گفت و گوهای خصوصی خود با یکدیگر این سوال را مطرح کرده اند که ”چگونه است که وقتی آیت الله خامنه ای در بیمارستان بستری می شود، خاتمی با وجود تمام ناملایمات آشکار و مظالم بسیارپا پیش می گذارد و ابراز تمایل می کند که به عیادت برود، اما وقتی خواهرش فوت می کند نباید رفتار اسلامی - انسانی مشابه از جانب رهبر جمهوری اسلامی مشاهده کند؟!”
بکارگیری این سیاست ناپخته این زیان آشکارتر را نیز داشته است که نه تنها باز میزان ”تقوا” و “عدالت” آیت الله خامنه ای زیر سوال رفته ، بلکه “تدبیر” و “تدبر” ولی فقیه هم مورد پرسش جدی تری قرار گرفته است، آن هم در زمانی که اعضای مجلس خبرگان در حال عزیمت به تهران هستند تا در نیمه ی اسفند ۹۳ نشان دهند در جریان نظارت بر رفتار و کردار رهبر جمهوری اسلامی، چه میزان دل سپرده ی فرامین خدا و اجرای قانون اساسی هستند و چه مقدار تابع دستور صاحبان قدرت و گریزان از حاکمیت قانون.