آمریکا با ایران مذاکره کند

نویسنده

ahmadinejad_bush_b.jpg

مازیار بهاری

من مطمئن نیستم که آیا دولت ایران منتظر نتیجه گزارش گروه مطالعات جیمز بکر و لی هامیلتون در عراق هست یا نه، اما احتمالا هست. اگر این شایعات صحیح باشند که ایالات متحده برای کمک به برقراری امنیت در عراق یک معامله بزرگ با ایران خواهد کرد، این مساله یک فرصت طلائی در اختیار ایران قرار می دهد تا درخواست هایی که منافع دراز مدت ایران را تامین و به بقای رژیم اسلامی ایران کمک می کند، مطرح سازد.

اما برنامه هسته ای ایران نباید جزو این درخواست ها باشد. آنقدر موضوعات بسیار مهمی بین دو کشور وجود دارند که مذاکرات هسته ای می تواند در مراحل بعدی گفتگو مطرح شوند. اکنون این به عهده ایالات متحده است که مشوق هایی را برای گفتگو در اختیار ایران قرار بدهد. دولت ایالات متحده باید “کرکری خواندن” را متوقف سازد و با مردمی که آنها را “ملاهای ایران” می نامد، وارد گفتگو شود. فرد دیگری برای گفتگو وجود ندارد.

ایالات متحده به کمک ایران نیاز دارد. در حال حاضر برخی از ایرانیان گمان می کنند اگر به آمریکا کمک کنند به کار خود در عراق و افعانستان خاتمه بدهد، آمریکا به ایران حمله خواهد کرد. به همین دلیل ایران ضمانت هایی قابل لمس و عینی از ابالات متحده می خواهد که عملی نخواهد شد. از طرف دیگر هر گونه پیشنهادی که از جانب ایالات متحده به ایران عرضه شود باید در حدی باشد که خودخواهی روحانیون ایران را ارضا کند.

به عنوان یک ایرانی نگران برای ایران، که آنقدر واقع بین هست که بداند در هرگونه معامله ای باید منافع ایالات متحده هم در نظر گرفته شود، از سیاست مداران عاقل آمریکایی درخواست می کنم دولت بوش را وادار سازند برای ورود ایران به مذاکره در باره موضوعات مهم برای طرفین، گام های اعتماد ساز بردارد. من همچنین با اصرار از دولت خودم می خواهم اگر چنین پیشنهاداتی مطرح شد، به آنها گوش فرا بدهد.

پس از سقوط صدام، ایرانی ها نگران بودند که هدف دوم نو محافظه کاران، ایران باشد و مردان آمریکا به جای رفتن به عراق وارد تهران بشوند. به همین دلیل در اوایل سال 2003 مقامات ایران نامه ای به همتایان آمریکایی خود نوشتند و در باره گفتگو پیرامون منافع دوجانبه و من جمله تعلیق غنی سازی اورانیوم، پذیرش دو دولت فلسطین و اسرائیل، و کمک به ایالت متحده برای تامین امنیت عراق پس از سقوط صدام، پیشنهاداتی ارائه کردند. آمریکایی ها این نامه را نادیده گرفتند.

نگاهی به بعدتر بیاندازیم. تقریبا چهار سال بعد. آمریکایی ها در عراق مانده اند. آنها برای خروج از عراق به کمک ایران نیاز دارند. علاوه بر این، دولت ایالات متحده حداقل اعتباری را هم که تا قبل از حمایت از اسرائیل برای بمباران شهروندان لبنانی در ماه جولای گذشته، در بین مردم ایران داشت از دست داده است. ( بر اساس اظهارات سی مور هرش، عملیات لبنان تمرینی برای حمله به ایران بود.) اکنون به نظر می رسد که دولت ایران شکست آمریکا را پیروزی غیر مستقیم خود می داند.

ایرانی ها هم همانند همتایان آمریکایی خود استاد از دست دادن فرصت ها هستند. دولت ایران ادعا می کند انقلابی و اسلامی است، در حالی که در حقیقت در سیاست های منطقه ای و بین المللی خود محافظه کار و ملی گرا است. آنها به آمریکاییان کمک کردند که از شر طالبان خلاص بشود، اما حمایت امنیتی و نظامی خود را از ترس اینکه چهره ای متمرد از خود به نمایش بگذارند پنهان کردند. در نتیجه پرزیدنت بوش که از پیروزی خود بر طالبان سرمست شده بود، به خود جرات داد که ایران را ( در کنار عراق و کره شمالی ) محور شرارت بنامد. چند سال بعد ایرانی ها به آمریکایی ها کمک کردند که از شر رژیم شیطانی غراق خلاص بشوند. من در ماه مارس 2003 در جنوب شرقی ایران بودم وعلی رغم اینکه دولت انکار می کرد که به آمریکایی ها اجازه داده که به فلمرو ایران تجاوز کنند، می توانستم هواپیماهای آمریکایی را که بر فراز سر ما پرواز می کردند ببینم.

چهار موضوع وجود دارد که آمریکایی ها می توانند با استفاده از آنها گفتگو با ایران را آغاز کنند: 1) انحلال گروه تروریستی مجاهدین خلق. 2) لغو تحریم های ایران و آزاد کردن بیش از 8 میلیارد دلار دارایی های بلوکه شده ایران در ایالات متحده. 3) حمایت از درخواست ایران برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی. 4) تسهیل فرایند صدور ویزا برای ایرانیانی که مایل به سفر به ایالات متحده هستند و دستیابی آسان و آزاد رسانه های ایرانی به نقاط مختلف آمریکا. حل این مسائل مهم منافع مریکا را در منطقه به خطر نخواهد انداخت. منظور این نیست که این مسائل به راحتی حل خواهند شد، اما دو کشور می توانند درباره موقعیتی که در طول 27 سال گدشته به علت عدم ارتباط دو کشور هرچه پیچیده تر شده، با هم وارد مذاکره شوند.

گروه مجاهدین خلق مستقر در عراق، یک گروه تروریستی است که در دهه 1970 یکی از شهروندان آمریکایی را به قتل رساند، و پس از جنگ اول خلیج فارس در قتل عام کردها به صدام کمک کرد. اگر شما گمان می کنید که القاعده و حزب الله ایده بمب گذاری انتحاری را ابداع کرده اند باید بدانید که مجاهدین خلق در اوایل دهه 80 میلادی که تعدادی از مقامات رسمی جمهوری اسلامی و نیز تعدادی از مردم بیگناه را به قتل رساندند، پیشگامان بمب گذاری انتحاری در ایران بودند. البته مجاهدین خلق هم با بی رحمی توسط دولت ایران مجازات شدند.

مجاهدین خلق در اواسط دهه هشتاد به عراق رفتند و تبدیل به بخشی از ارتش صدام شدند. از آن هنگام به بعد آنها به عنوان خائن شناخته می شوند و هرگونه حمایتی در داخل خاک ایران را نیز از دست داده اند. اما آنها با استفاده از روابط قوی و لابی های گسترده در واشنگتن توانستند خود را به عنوان یک آلترناتیو قوی برای “حکومت روحانیون” معرفی کنند. گروه مجاهدین خلق در سال 1997 در لیست سازمان های تروریستی واشنگتن قرار داشت. اما نو محافظه کاران آمریکایی تصور کردند که آنها می توانند با کمک مجاهدین خلق تهران را تصرف کنند. در نتیجه دولت ایالات متحده از اعضای این گروه تروریستی حمایت کرد.

در حال حاضر اعضای گروه مجاهدین خلق که در شمال بغداد مستقر هستند. در روزهای اخیر جلال طالبانی رئیس جمهور کرد عراق که مردمش توسط مجاهدین خلق کشته شده اند، از آنها خواسته که از عراق خارج شوند. نوری المالکی نخست وزیر شیعه عراق هم سپتامبر گذشته از مجاهدین خواست که طی شش ماه عراق را ترک کنند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که دولت آمریکا دست کم درباره سرنوشت مجاهدین خلق با دولت ایران گفتگو کند. حتی اگر نه به دلایل سیاسی، بلکه به دلایل بشر دوستانه.

پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال 1979 توسط دانشجویان تندروی ایرانی، دولت آمریکا تحریم هایی را بر ضد ایران اعمال کرد و میلیارد ها دلار دارایی ایران را در ایالات متحده بلوکه کرد. این دارایی ها شامل پولی هم میشد که ایران قبل از انقلاب 1979 به منظور خرید سلاح و قطعات یدکی در اختیار ایالات متحده قرار داده بود. واقع گرایان در هردو کشور بارها از آمریکا خواسته اند به منظور نشان دادن حسن نیت خود این دارایی ها را آزاد کند. این دارایی ها بدون احتساب بهره 27 ساله در حدود 8 میلیارد دلار است. بلوکه کردن دارایی ها و اعمال تحریم های آمریکا بر ضد ایران، برای ایالات متحده میوه ای به بار نیاورده است، الا این که به علت جایگزین کردن بوئینگ با توپولوف های روسی که در هر سال حد اقل 3 تا چهار بار سقوط می کنند، جان افراد بیگناه به خطر افتاده است. این تحریم ها همچنین موضع رژیم ایران در مقابل ایالات متحده را نیز خشن تر کرده است، و موجب شده بسیاری از ایرانی ها تصور کنند دولت ایالات متحده نه تنها با رژیم ایران، بلکه با ملت ایران خصومت دارد. اکنون زمان آن رسیده است که حد اقل درباره لغو تحریم ها گفتگو شود.

ایران از سال 1996 درخواست پیوستن به سازمان تجارت جهانی را مطرح کرده است. سیاستمداران ایرانی می دانند که اقتصاد ایران اقتصاد بی در و پیکری است. آنها امیدوارند عضویت شان در سازمان تجارت جهانی موجب پیوند بیشتر با اقتصاد جهانی، خصوصی سازی بیشتر، بازار آزادتر، و عدم اتکا به اقتصاد تک محصولی نفت شود. تمامی عواملی که برای ساختن یک اقتصاد سالم و دموکراسی لازم است. دولت آمریکا تا سال گذشته هر سال به عضویت ایران در این سازمان رای منفی می داد. امسال لازم است دولت آمریکا علامت روشنی مبنی بر اینکه ایران می تواند تقاضای خود برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی را تکرار کند، به ایران ارسال کند. عضویت در WTO قطعا ایران را تشویق خواهد کرد تا رفتار خود را اصلاح کند. محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران عبارات توهین آمیزی درباره هولوکاست یهودیان و نیز پاک کردن اسرائیل از روی نقشه ابراز می کند، چون ایران یک کشور منزوی است و چیزی برای از دست دادن ندارد. دسترسی ایران به WTO بخشی از گام های مقدماتی است که به ایران اجازه می دهد عضو مشروع جامعه بین المللی باشد. عضوی که ناچار است به قوانین بازی گردن نهد و اگر چنین نکند مجازات خواهد شد.

آخرین موضوع که مورد علاقه من و دیگر کسانی است که با رسانه های آمریکایی در ایران همکاری دارند، مهمل ترین کاری است که دولت آمریکا می تواند انجام بدهد. در حالی که واشنگتن اعلام می کند که به مبادلات فرهنگی بیشتر بین دو ملت اعتقاد دارد، اما برای یک ایرانی ورود به ایالات متحده همانقدر دشوار است که دیک چنی معاون نخست وزیر آمریکا بخواهد تعطیلات رویایی خود را در هاوانا بگذراند. همچنین امکان تاسیس دفتر کار در ایالات متحده برای رسانه های ایرانی غیر ممکن است. گزارشگر تلویزیون ایران تنها می تواند تا شعاع 17 مایلی شهر نیویورک سفر کند.

دولت ایالات متحده با ممانعت از ورود ایرانی ها به ایالات متحده تنها به ضرر خود عمل می کند. یکی از نتایج آشکار این امر این است که ایرانی ها اطلاعات کمتری در باره آمریکا به دست می آورند و تبلیغات ضد آمریکایی رژیم ایران را باور می کنند. نتیجه دیگر این است که مقامات ایران مقابله به مثل می کنند و ویزاهای رسانه های آمریکایی را نادیده می گیرند. اخیرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران خبرنگار واشنگتن پست را نپذیرفت، چون هیچ رسانه ایرانی در پایتخت ایالات متحده دفتر کار ندارد.

هنگامی که من پرزیدنت بوش را در زیر مجسمه هوشی مینه در ویتنام مشاهده کردم، روز بعد از خود سئوال کردم “چرا مجسم کردن رئیس جمهور ایالات متحده در زیر تصویر آیت الله خمینی در مجلس ایران تا این حد باید دور از ذهن باشد؟” در حالی که ویتنامی ها بیش از پنجاه هزار آمریکایی را در ویتنام کشتند. طی سه دهه گذشته، دشمنی بین ایران و ایالات متحده به دلایل مسخره ای، تنها عامل پایدار در منطقه پر آشوب خاور میانه بوده است. آمریکایی ها در 7 نوامبر نشان دادند که آماده تغییر هستند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که دولت آمریکا ایده تغییر رژیم در ایران را کنار بگذارد و بدون هیچ پیش شرطی گفتگو با مقامات ایرانی را آغاز کند.

منبع : واشنگتن پست نوامبر 2006