اینک تدبیر لازم است

تقی رحمانی
تقی رحمانی

ابعاد واقعه ۲۴ خرداد هنوز برای ما روشن نشده؛اتفاق بزرگی در شرف وقوع است اما این واقعه می تواند شوم یا خوش یمن باشد چرا که هنوز اول ماجرا است. ایران سرزمین زلزله خیزی است و ناگهان عادت (کون فیکونی) رفتار ها و سیاست ها سر بر می آورد و کار را نا به هنگام می کند. از همین روی است که باید برای مهار اوضاع همت به خرج داد و درایت نمود.

می توان گفت که چهار محور متداخل با هم، در ایران بعد از اتنخابات اخیر با هم در تعامل یا تقابل خواهند بود.  دستاورد یا شکست را هم نحوه تعامل این چهار عنصر تعیین می کند. ۱- جامعه محوران و جامعه مدنی ایران ۲-حکومت و نحوه تعامل جناح های آن بخصوص نظامیان، بوروکرات ها و سنتی ها که در حال حاضر از اجزای قدرت مند نظام قلمداد می شوند. ۳- کشور های غربی ۴- دموکراسی خواهان و اصلاح طلبان که در مجموع سبزها نامیده می شوند.

 

جامعه  محوران را گفتگو لازم است

دموکراسی خواهان را تیز هوشی لازم است و جامعه محوران را درایت کافی تا بتوانند از برهم خوردن توازن قوا به نفع بوروکرات ها که علیه نظامیان درحکومت رخ داده، سود کافی ببرند، نفسی کشند، دماغی چاق کنند و حالی بیابند. همچنین خود و دوستان را در یابند و در سایه امکان حداقلی تجدید قوا کنند. با ارزیابی  ضعف های گذشته، مجالی پیدا کنند تا خواسته های خود را مهندسی  و به قدرت عرضه کنند و بر سر اجرای آن با حکومت چانه بزنند.

از همین روی لازم است  جامعه محوران  دو کار را به انجام رسانند:

۱ـ  در ۳ ماه آینده بر سر آنچه که می خواهند، در نهاد های مدنی خویش به توافق رسند؛ اقدامی که نه کاری خرد بلکه بس عظیم است. چرا که نهاد های مدنی در ایران بعد از آغازی خوب، به واسطه انواع مشکلات شخصی و خصلتی به مشکلات درونی دچار می شوند. پس چه خوب است که  این نهاد ها بدانند  رسم درست، تحمل قانون مند همدیگر است، که جز این  چاره ای وجود ندارد. آدمیان شاخ و برگ هم هستند و شاخ  وبرگ گاه هم را می آزارند اما باز باید یکدیگر را تحمل کنند چون به هم نیاز دارند. به عبارتی نمی توان بر شاخ نشست و از بن برید.

۲- هنر دوم عرضه قانون مند خواسته های این نهادهای مدنی به حاکمیت است چرا که باید مشخص کنند که چه می خواهند، به عنوان مثال:

 -اصلا ح نهاد خود که با تدبیر اداره نمی شود و از استقلال کافی برخوردار نیست.

هر کدام از این خواسته ها به ساز و کار مناسب نیاز دارد و باید آن ساز را با کارش هماهنگ کرد. والا مشکل می افتد کارها و ناکامی در پی دارد.

در این مورد سخن بسیار است که باید گفت اما مختصر اینکه در جامعه ما نهاد های قدرت مندی می تواند شکل بگیرد که بعضی به استقلال نیاز دارند، مانند کانون وکلا، برخی به راه اندازی، مانند انجمن صنفی معلمان ایران و خانه سینما و بعضی از نهاد ها هم باید شکل بگیرند و تقویت شوند.

اما جامعه محوران را تدبیر آن است که بر تقویت نهاد های مدنی که به نان  شب مردم مربوط است، بپردازند و نشان دهند که این بار توان آن را دارند که از فرصت به دست آمده سود ببرند؛ کاری که همانا سود مند کردن جامعه  را در پی دارد.

 

سیاسیون و تدبیر لازم

نصیحتی از دوره اصلاحات باید در گوش ها باشد که جریان راست در ایران هنوز پتانسیل دارد که تجدید قوا کند و هجوم مرگ بار آورد. مجلس ششم را فراموش نکنیم که متفکر اصلاحات درون حکومت، جریان راست را تمام شده می دانست ودر نتیجه هم زمان به راست سنتی و راست  مدرن -جریان هاشمی و کار گزاران - حمله می کرد و حتی می پنداشت که باید ملی-مذهبی ها را هم به عنوان رقیب آینده نوازشی داد. در حالی که چند روز بعد راست افراطی با ترور او نشان  داد که داستان به این سادگی ها هم نیست. راست سنتی هم که  ازجریان اصلاح طلبی بی لنگر، که در شعار تند بود و در عمل بسیار کند، هراسان بود، میدان به راست افراطی داد که در انتخابات شوراهای دوم شهر میدان دار شوند تا زمینه فتح مجلس هفتم، هشتم، نهم و ریاست جمهوری نهم و دهم را برای قدرت یافتن راست افراطی فراهم کنند. اگر چه امروز کار به دان جا کشیده که از رفتار راست افراطی هم راست سنتی و هم راست مدرن آه از نهاد شان  در آمده، اما راست اصول گرا هنوز باور دارد که در تصفیه اصلاح طلبان اشتباه نکرده است، حتی اگر این مهم را به وسیله راست افراطی حاصل نموده اند.

این تجربه برای آن ذکر کردم تا نشان دهم که رقیب را نباید دست کم گرفت. جریان راست سنتی که از پیوند نظامیان با سیاست ضربه خورده است حاضر شد  با قبول بوروکرات هایی که محصول تفکر هاشمی است کنار آید و ریاست جمهوری را به آنان بسپارد. حتی شوراها را هم با تسامح بیشتر به  اصلاح طلبان بوروکرات دهد تا از شر راست افراطی و نظامیان فارغ شود. مشکل  تا بدان جا بالا کشیده که در درون بیت رهبری هم سه گرایش شکل گرفته است.

تجربه بوروکراتیک کردن نظام که معمار عملی آن هاشمی است باز در درون حکومت طرفدار یافته است. خطای نظامیان، کفه را به نفع بوروکرات های نظام سنگین کرده است. از همین روی است که هم اصلاح طلبان که سودای دموکراسی درون نظام را دارند و هم دموکراسی خواهان که در درون سبزها تعریف می شوند، می باید در سطح مطالبات و مهندسی کردن درست آن بکوشند. چرا که نباید از یک سوراخ دو بار نیش خورد. فراموش نکنیم که صرف طرح مطالبات سیاسی بدون توان انجام آن، راه به جایی نمی برد.

پس باید نگاه جامعه محور داشت و نهاد های مدنی را بازوی سیاسی خود نکرد، اما از آنان حمایت درست و سنجیده خواست و از خواسته آنان حمایت کرد.

ارزیابی درست از توانایی جریان اصول گرا و طیف بندی آن لازم است تا رفتار درست سیاسی پیشه کرد. باید تا حد امکان هم مانع نزدیک شدن افراطی ها به سنتی ها و هم مانع  نزدیکی بوروکرات ها به اصول گراها گشت؛ اشتباهی که در دوره اصلاحات با طرد هاشمی به سوی راست در عمل رخ داد.

حالا مسئله این است که جریان اصول گرایان ابزارهای قدرت را در اختیار دارند. نهادهای نظامی و هم تربیون نماز جمعه و صدای و سیما و کمیته امداد و بسیاری از نهاد ها و بنیاد های بزرگ و کوچک که ثروت فراوانی دارند را در اختیار دارند. بیت رهبری هم به عنوان دولتی قدرت مند در دست اصول گرایان افراطی و میانه رو و سنتی است.

پس اگر نیک نظر کنیم متوجه می شویم که در ۸ سال حکومت احمدی نژاد قدرت اصول گرایان در خارج از دولت محکم تر شده و دولت در ایران بس ضعیف گشته است و در عوض دولت های دیگری  سر برآورده اند که کنترل آنان ساده نیست.

اگر صورت مسئله این است پس تدبیر، تحمل و تامل لازم است. دموکراسی خواهان را تدبیرلازم است چرا که باید بدانند  دولت تکنوکرات زمان می خواهد تا بتواند اوضاع خود را راست کند و آب رفته را به جوی برگرداند. همچنین باید بدانند که این دولت دموکرات نیست و باید با دقت کاری کرد که اجازه دهد نهاد های مدنی پایه در ایران آزاد شوند و تلاش برای این کار از سوی دموکراسی خواهان لازم است.

اصلاح طلبان هم باید بدانند که برای باز سازی  بورو کراسی دولتی زمانی نیاز است تا روحانی بتواند با قدرت و دستاورد با اصول گراها تعامل کند. در این راه روحانی نیاز دارد مسئله هسته ای ایران  با غرب را بهبود بخشد و دستاوردی به مردم نشان دهد و اصول گرایان افراطی را در بیت رهبری منزوی کند.

بخشی از اصلاح طلبان بر راه توقع روحانی نخواهند رفت چون خود را برحق می دانند. این رفتار نادرست است و در این جا باید  تجربه مهندس سحابی و نهضت آزادی را  مورد توجه قرار دهند. اینان باید بدانند در زمانی که  از یکه تاز بودن خود در تاریخ معاصر ایران و از اصلاح طلبی خویش می گفتند، تاریخ را تحریف می کردند. اما جریان ملی ـ مذهبی به بهانه این سخن نادرست، از حمایت از جریان اصلاحات دست بر نداشتند در جریان این حمایت مرغ عروسی وعزا هم شدند. حالا باید دید  خاتمی و دیگر اصلاح طلبان هم چنین ظرفیتی را از خود نشان خواهند داد یاخیر. به هر حال اگر معتقد به نجات ایران هستیم چنین رفتاری لازم و شایسته است.

مهم تر آن است که سیاسیون بدانند  راه دموکراسی از نهاد های مدنی و تقویت آن می گذرد پس باید مطالبات خود را در این مسیر سامان دهند ودر این راه بهتر آن است که سیاسیون مطالبات جامعه را  مهندسی شده و قابل عمل به دولت ارائه دهند و راهبرد حمایتی انتقادی را در تعامل با دولت روحانی- اگر بر سر تقویت نهادهای مدنی ایستاد ـ برگزینند.