وزیرخارجه “نظام” هفته دوم آذرماه رابه جان می زند تا زهر “اشغال لانه جاسوسی انگلستان” رابگیرد؛ و هنوز نفس تازه نکرده “سفارت مجازی ایالات متحده آمریکا ” میهمان فضای مجازی می شود.
و در فاصله بسته شدن درهای سفارت حقیقی و برآمدن سفارت مجازی، جهان چندگام بلند دیگر برای “انزوای فزاینده”ـ- بقول نوول ابزرواتور-ـ جمهوری اسلامی بر می دارد. تحریم نفت، بانک مرکزی، 180 شخصیت و شرکت، دستاورد “غرب” از تکرار بازی نخ نما وقدیمی جمهوری اسلامی است که به سرعت برملا و به ضدخودتبدیل می شود.
هنوز “دانشجویان بسیجی” در سفارت انگلستان سر گرم غارت و سرقت اند که تهران دست به تهدید می زند: “اقدام متقابل در قبال اخراج دیپلماتهای ایرانی از لندن”. برادران دارند پلوی نذری می خورند و ادای اشغال سفارت آمریکارا در می آورند. وزارت خارجه هم در چهارچوب سناریوی جدید با “ابراز تاسف” راه برائت می جوید.
دامینیک چیلکات، سفیر بریتانیا به کشورش برمی گردد و درچندجمله کوتاه که به رسانه ها می گوید، نشان می دهد جهان از الگوی رفتاری “نظام” آگاهی کامل دارد؛ همان که وال استریت ژورنال “فریبکاری و طفره رفتنهای استادانه خاص جمهوری اسلامی” می خواندش. سفیر بریتانیا از ماجرای حمله به سفارت کشورش پرده بر می دارد وحتی بانام ونشان افراد ذینفع: “ایران کشوری نیست که درآن به صورت خودش تظاهراتی شکل بگیرد و پس از آن به یک سفارت خارجی حمله شود. این اقدام تنها با اطلاع و حمایت نظام انجام میشود. اشخاصی مانند علی لاریجانی و علاءالدین بروجردی به خاطر مقاصد سیاسی خود متمایل بودند فضا پرتنش بشود.”
دست هم روی زخم ناجور بروجرودی، از شرکای اصلی “اختلاس بزرگ تاریخ”، می گذارد ویکی از قبیله مهر برپیشانی ها را مجبور به تکذیبی می کندکه به صدتائیدمی ارزد.
گاردین و ساندی هرالد ـ دو نشریه انگلیسی ـ نشانی سردارقاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را پشت صحنه حمله به سفارت می دهند ودر باره نقش فزاینده سپاه در سیاست خارجی می نویسند. اخباری هم از نقش فعال سردار شکنجه، محمد رضا نقدی دراین ماجرا رسانه ای می شود. از محمود احمدی نژاد خبری نیست که نیست. او در سال 1358 هم مخالف حمله به سفارت آمریکا بود،و نقشه اشغال سفارت شوروی سابق رادر سر داشت، وحالا مانند رهبر از لب نمی گشاید. و ناگهان سردار احمدرضا رادان از قاتلان زندان کهریزک می فهمد که مهاجمان “تحریک” شده اند و درمیان آنها افراد نفوذی بوده اند. البته سردارکه تجربه کشتار در سوریه را هم دارد توضیح نمی دهد که این نفوذی ها با کسانی که سازمان “سیا” در میان مداحان عزاداریها در ایران نفوذ داده تا “آهنگها و اشعار مورد نظر خود” را وارد مداحی ها کنند رابطه ای دارند یانه.هرچه هست این دوعملیات همزمان و در ماه محرم انجام شده است. عده ای “تحریک” کرده اند و برادران بسیجی را “بازی” داده اند تابه سفارت انگلستان حمله کنند. گروه دوم به فرمایش معاون فرهنگی و تبلیغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران، شعر ترانه های لوس انجلسی را برداشته و به جایشان اشعاری در باره امام حسین گذاشته اند و مراسم سینه زنی را به محفل رقاصی تبدیل کرده اند. واقعا دست آوردبزرگی است برای “نظام مقدس” که می خواهد فرهنگ جهان را تغییر بدهد، امابعد از سی و چندسال هنوز نتوانسته برای ماه محرم هم چند تا مدح دست و پا کند.
هنوز کسی از مداحان نفوذی دستگیر نشده تا به صحت حرف های معاون فرهنگی سپاه “اعتراف” کند،اما یکی ازمهاجمان به سفارت می گوید: “ما بازی خوردیم”.دیگری دروبلاگش نویسد: “آرزوی جنبش دانشجویی درتسخیرلانه جاسوسی انگلیس پس از سالها محقق شد.اما دستوراز بالا آمد و امر، امر ولایی است که باید هر چه سریعتر اینجا را تخلیه کنیم و بیرون برویم”. بله. “امر ولایی برای خروج از سفارت بریتانیا” از همان مرکزصدور دستور حمله صادر شده است.علی اکبر صالحی فرصت حضور در کنفرانس افغانستان در آلمان را مغتنم می شمارد تا عذر خواهی دولتی ها راجهانی کند. انگلستان هم فهرست تخریب و چپاول “دانشجویان بسیجی” را می فرستد و “خواستارغرامت می شود: یک میلیون پوند هزینه “بازی خوردن” بسیجی.
و هنوز پاسخ تند جهان به حمله بسیجی ها به سفارت در راه است. حمله به سفارت انگلستان – چه حاصل تدبیر “رهبر فرزانه” باشد وچه کار نفوذی ها- در بهترین لحظه ممکن انجام شده است: درآستانه اجلاس اتحادیه اروپاومطرح شدن طرح تحریم نفت در سنای آمریکا. اروپائیان تردید نمی کنند و دست به تحریم ۱۸۰ شخصیت و شرکت ایرانی می زنندو بر سر تحریم صنعت نفت ایران اجماع حاصل می گردد. نمایندگان مجلس سنای آمریکا هم به اتفاق آرا طرحی را با هدف تحریم بانک مرکزی ایران به تصویب می رسانند تابعدازامضای اوباما، مرحله جدید تحریم ها شکل بگیرد.
وال استریت ژورنال، در باره سه محور قدیمی تحریم توضیح می دهد: “متلاشی کردن شبکههای تهیه تسلیحات مورد نیاز جمهوری اسلامی، محدودسازی و نظارت بر تراکنشهای مالی ایران، و جلوگیری از فعالیت شرکتهای حمل و نقل ایرانی که رابطهشان با برنامه هستهای ایران به اثبات رسیده است.“و محورهای جدید را بر می شمارد: “بخش انرژی ایران و نقض حقوق بشر.”
بر این بستر آماده، یک مقام ارشد آمریکایی جمهوری اسلامی را یک “دولت منفور در سطح جهانی” می خواند و از کره جنوبی و دیگر همپیمانان ایالات متحده می خواهد تا بر شدت تحریمهای خود علیه ایران بیافزایند.
استرالیا نخستین کشوری است که جواب مثبت می دهد. چین وروسیه به بازی دو سر بردخود ادامه می دهند. روسیه حرفی می زند که بیشتر به “سخره” کردن “نظام” می ماند: “روسیه که در قبال تحریم احتمالی خرید نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا «بیطرف» می ماند، چون هیچگونه واردات نفتی از ایران ندارد.” چین هم می گوید طرفدار عدم برخورد احساسی و تصمیم گیری واقعگرایانه است.
آخرین خبر هفته حکایت دارد: “کنگره آمریکا میکوشد تا از لغو جواز کشتیها و سکوهای اکتشاف نفت به عنوان ابزار جدیدی برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران استفاده کند.به گزارش روزنامه آمریکایی واشینگتن پست، تحت تاثیر این فشارها شرکت نروژی «دت نورسکه وریتاس» که از عمدهترین موسسات بینالمللی صدور جواز کشتی و سکوهای دریایی اکتشاف نفت است، تمام مناسبات خود را با ایران قطع کرده است.”
دامنه تفسیر در باره بازی دوسر باخت جمهوری اسلامی در حمله به سفارت انگلستان ازهمیشه گسترده تر است و نظریه تلاش برای سرپوش گذاشتن بر حادثه مهم اصفهان طرفداران بیشتری دارد. این نظریه از حضور فرماندهان مهم سپاه در پشت صحنه مایه می گیرد و به گزارش موسسه علوم و امنیت بین المللی پیوند می خورد.
نخستین گزارش های دقیق رسیده از اصفهان حکایت از آن دارد که صدای مهیب انفجار هفته گذشته مربوط به یکی از پایگاه های موشکی و اتمی سپاه در این منطقه بوده است. گزارش موسسه علوم و امنیت بین المللی، نشان می دهد که پایگاه های اتمی و موشکی سپاه با دقت شناسائی و حمله به آنها عملا آغاز شده است.
العربیه که حوادث ایران رااز نزدیک دنبال می کند، می نویسد: “در پی انفجار هولناک غرب تهران که پدر برنامهی موشکی ایران را همراه با دهها تن از نیروهایش از بین برد و شاید پیش از زیانهای تسلیحاتی به اعتماد به نفس حکومتیان ایران لطمه وارد کرد، انفجار اصفهان پیش آمد و قلب ایران را لرزاند. اما همگان ترجیح دادند در هر دو مورد، حقایق را مسکوت بگذارند.”
تایمز لندن می نویسد: “عکس های ماهواره ای تایمز تایید می کند که انفجاری که روز دوشنبه در شهر اصفهان رخ داد باوجود تکذیب مقامهای جمهوری اسلامی مربوط به تاسیسات غنی سازی اورانیوم در این منطقه بود. این عکس ها به روشنی موج بزرگی از دود و خرابی را نشان می دهد و بر ادعاهای ایران که چنین انفجاری در این منطقه رخ نداده خط بطلان می کشد. منابع اطلاعاتی اسراییل به تهران تایمز گفتند که تردیدی نیست انفجار در مرکز تاسیسات هسته ای اصفهان رخ داده و این «تصادفی نیست». یک منبع اطلاعاتی نظامی گفت: این انفجار به تاسیسات اصفهان به ویژه دستگاه هایی که گمان می رود انبار مواد خام را در خود داشت آسیب زده است.”
العربیه هم درعنوان و هم در مطلب خود تاکید می کند: “جنگ آغاز شده، ولی رسما اعلام نمیشود.”
وزیر دفاع اسرائیل و نخست وزیر امارات متحده عربی جنگ را چنان تصویر می کنند که گویا شاهدش هستند.ایهود باراک، می گوید: “ در برخورد با ایران تمام گزینه ها روی میز قرار دارد.” در حال حاضر “حمله به تاسیسات هسته ای ایران در دستور کار قرار ندارد. ولی ممکن است زمانی پیش بیاید که مجبور شویم دست به چنین کاری بزنیم. چنین حمله ای برای اسرائیل خطر چندانی در بر ندارد.حمله نظامی علیه ایران برای اسرائیل ویرانگر نخواهد بود. جنگ یک مسافرت تفریحی نیست، ولی اگر اسرائیل ناچار به انجام آن شود، مادامی که مردم در خانه های خود باشند، تلفاتی در حد ۵۰ هزار، پنج هزار و حتی ۵۰۰ نفر نیز نخواهیم داشت.”
شیخ محمد بن رشید آل مکتوم، می گوید: “در صورت حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل، تمام شهرهای ایران در 24 ساعت منهدم خواهند شد.”
جمهوری اسلامی هم ظاهرا برای این جنگ آماده شده است: “روزنامه بریتانیایی دیلی تلگراف در شماره سه شنبه ۱ خود گزارش داد که سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، نیروهای خود را در وضعیت جنگی قرار داده است.”
تصویر خوفناکی است: 500 کشته در اسرائیل، ایران سراسرویران. پیش بینی خوفناک در عاشورای 90 که خون جانباختگان عاشورای 88 درآن می جوشد. فیلم های تازه از سرکوب خونین مردم منتشر می شود. شهین مهین فر، مجری باسابقه رادیو و تلویزیون و مادر امیرارشد تاجمیر یکی از جانباختگان به فریاد در می آید وپرده سکوت می درد: “به امیر گفتم نرو، گفت به خاطر وطنم می روم. گفتم تو وطن من هستی، گفت خودخواه نباش مادر، وطن تو امیراست اما وطن من 70 میلیون ایرانی است و برای آنها می روم. او با این حرفش مرا شرمنده کرد و رفت و دیگر بازنگشت.”
رضا شهابی، از اعضای سندیکای کارکنان شرکت واحد که حدود ۱۹ ماه است در زندان اوین در بازداشت به سر میبرد، در اعتراض به “بلاتکلیفی” و ادامه بازداشتش عاشورا را در اعتصاب غذا بسر می برد.
بی دلیل نیست که محمد نوری زاد، در نامه دیگری به نایب امام زمان، با مقایسه واقعه عاشورا و وضعیت فعلی ایران از آیت الله خامنه ای می خواهد کربلای سال شصت و یک هجری را رها کند و به کربلای ایران بنگرد: “کربلا اینجاست. شمر اینجاست. خولی اینجاست. سرهای به نیزه شده اینجاست. اسیراینجاست. زنان وطفلان پای برهنه و گریزان اینجایند. اشقیا اینجایند. آری اشقیا اینجایند. کجا؟ پاکان سپاه به کنار، یک نگاهی به چهره ی پاسداران فربه از مال حرام بیاندازید، پاسدارانی که نفس زنان از بالا کشیدن اموال مردم به نزد شما شتاب می کنند، اشقیا اینانند. کسانی که یک روز در صف مردم بودند و امروز به برکت دلارهای نفتی و اسکله های قاچاق وپیمانهای بدون مناقصه و سهام مخابرات و هزار فرصت اقتصادی و سیاسی واطلاعاتی، خنده کنان به فوج اسرا می نگرند و شلاق به دست، قهقهه سرمی دهند و اسلحه به دست، مراقب اند اسیری از صفِ اسارت خروج نکند.”
وتاسوعا و عاشوراپشت سر گذاشته می شود؛ حکومتی تر، کنترل شده تر، محدودتر و نمایشی تر از هر سال دیگر. تنها امام جمعه های حکومتی ـ این عمله ظلمه دوران ـ-جهان را چون سید محمد موسوی، امام جمعه چابهار می بینند: “فریاد شهیدان تاسوعای چابهار فقط در این نقطه از میهن اسلامی ایران متمرکز نیست بلکه کاخ های تمامی فراعنه و حکام جور را در عالم می لرزاند و جرقه های آن در وال استریت، منهتن و سایر ایالت های آمریکا و انگلیس مشاهده می شود.”
ویکی نیست به این نابغه بگوید که وال استریت و منهتن نام ایالت های آمریکا نیست. منتهن مرکز شهر نیویورک است و وال استریت یکی از خیابان هایش.
ودرمتن این نادانی تاریخی است که آیت اله اشرافی، مهدوی کنی،یک دست دردست عزرائیل و یک دست به دامان مقام رهبری، اورا با بوش و مائوتسه تونگ مقایسه می کند: “مردم آنجا هم آنها را رهبر میدانند، ولی ما آقای خامنهای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمیدانیم، بلکه میگوییم ایشان نائب امام زمان«عج» است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. من در آقای خامنهای تقوا و عدالت و مردمداری و زهد را میبینم. ایشان تمام خصوصیاتی را که یک فقیه نایب امام زمان«عج» باید داشته باشد، دارند.”
مهدوی کنی، میرحسین موسوی در حصرخانگی را سوسیالیست می خواند وپرده از مشکل او با “ نظام” بر می دارد: “اگر مقام ولایت و مقام رهبری را قبول داشت، نتیجه انتخابات را میپذیرفت و میرفت تا در دورههای بعد شرکت کند، ولی این کار را نکرد.”
مهدوی کنی که در لب گور به ریاست خبرگان رهبری بر کشوری منصوب شده که جوانترین جمعیت جهان را دارد،به روی مبارک نمی آورد حرف های محمد رضا فرزین، معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی را که می گوید: “متأسفانه نه تنها ۴۱ درصد اقتصاد کشور از مالیات معاف است، بلکه اطلاعات آنها نیز در دسترس نیست.“و این همان بخش اقتصاد کشوراست که زیرنظر رهبری در اختیار باندهای قدرت و ثروت است. می برند و می چایند ودشنام هایش را به نام امام زمان واریز می کنند.
مقامات دولتی خود “نظام” فقط همین هفته اعلام می کنند: “نیمی از چای مصرفی کشور قاچاق است،” کشور “در مرحله موج سوم شیوع بیماری ایدزاز طریق روابط پر خطر جنسی” قراردارد و زیر سایه نایب امام زمان طبق گزارش سازمان شفافیت بینالملل با رتبه یکصدو بیستم “همچنان جز فاسدترین کشورهای جهان” است و دهها مرتبه از قطر (رده ۲۲)، کویت (رده ۵۴) و ترکیه (مقام ۶۱) پایینتر.
در آخرین روز هفته هم “آثار شکست تنها پیروزیِ دولت هویدا می شود” و “کسری 8 هزار میلیاردی دولت از محل هدفمندسازی” از پرده بیرون می افتد.
آذرماه نه تنها ماه آخر پائیز، روزشمار سقوط دیکتاتور دیگری هم هست که دو قلوی منطقه ای جمهوری اسلامی یعنی سوریه باشد.
وزیر خارجه آمریکا می گوید سوریه بیش از همیشه منزوی شده است.شورای حقوق بشر سازمان ملل در نشست فوقالعادهخود با تصویب قطعنامهای رژیم بشار اسد را بهخاطر سرکوب خونین معترضان محکوم می کند. این قطعنامه به دبیرکل سازمان ملل متحد تحویل داده خواهد شد تا در شورای امنیت در مورد “واکنش مناسب” علیه حکوت سوریه تصمیمگیری شود.
بشا راسد برای اولین بار بایک تلویزیون آمریکائی مصاحبه می کند وهمان حرف های دیکتاتورهای در حال سقوط را می زند: “من برای محافظت از مردم بهترین کارها را انجام داده ام، لذا احساس گناه نمی کنم. شما باید برای جان هایی که از دست رفته اند متاسف باشید. اما وقتی که کسی را نمی کشید، نباید احساس گناه کنید.من رییس جمهور هستم. من صاحب کشور نیستم، لذا اینها نیروهای من نیستند.”
کاخ سفید اظهارات بشار اسد را “بی اعتبار” می خواند. گزارش ها حاکی است که ترکیه تحریم های تازه ای علیه حکومت سوریه اعمال کرده است.شرکت نفت توتال، فعالیت های خود در سوریه را متوقف می کند. هیلاری کلینتون آ ماده دیدار با مخالفان حکومت سوریه است.برهان غلیون رئیس شورای ملی معترضان سوریه میگوید: “چنانچه این شورا بتواند در سوریه به قدرت برسد، روابط نظامی دمشق با ایران را قطع خواهد کرد و مانع از رسیدن اسلحه از راه سوریه به حماس و حزب الله خواهد شد.”
روزنامه اسرائیلی هاآرتص به نقل از مقامات ارشد فلسطینی در حماس، گزارش می دهد که جمهوری اسلامی حماس را “تهدید” کرده است که “پشت کردن” این جنبش به بشار اسد، “عواقبی سخت” خواهد داشت و ایران کمک های مالی و تسلیحاتی به حماس را قطع خواهد کرد. جمهوری اسلامی به سران حماس اخطار داده است در کنار این اقدامات تنبیهی، آموزش نیروهای حماس (در ایران، لبنان و سوریه از سوی سپاه پاسداران ایران) را نیز قطع خواهد کرد. “نیروهای حماس برای این تهدید تره هم خرد نمی کنند و درحال ترک سوریه هستند. میلیون ها دلار هزینه از جیب ملت ایران برباد می رود.
هنوز، تنها سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان است که بر اجرای “فتوای امام خامنه ای” – قابله و ارباب خود- درباره ضرورت حمایت از تمامی نمادها” اصرار دارد و سخنانش تیتر اول رسانه های حکومتی می شود.
جنگ گرگها در این فضای متشنج ادامه دارد. روزنامه جمهوری اسلامی خبر می دهد که “جریان انحرافی دولت” به منظور فعالیت های انتخاباتی “توزیع پول در بین ائمه جمعه سراسر کشور” را آغاز کرده است. هدف نهائی آنها به گفته مهدی طائب، فرمانده قرارگاه امنیتی-ـ اطلاعاتی موسوم به “عمار” سرنگونی نظام است.لابد برای همین هم رئیس شان در دهه عاشورا پیراهن سفیدپوشیده و جنگ تازه تمام عیاری رادامن زده است.
محمد کاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت، در نقش نظریه پرداز چهارچوب “نظام” راتعیین می کنید: “قبول نظام،رهبری، امام و قانون و غیریت باغرب.” و حضوردوم خردادی ها در انتخابات راتمام شده می داند. ظاهرا حر فهای مهدوی کنی را نشنیده یا قبول ندارد که شرط شرکت اصلاح طلبان درانتخابات قبول اشتباهات آنهاست.
حرف های محمد موسوی خوئینی رامی توان پاسخ به قبیله آشفته گرگان تلقی کرد: “فرصت برای ورود به انتخابات مجلس تمام شده است و حتی نوشتن نامه “فدایت شوم” برای اصلاح طلبان هم دیگر نتیجه ای ندارد… حاکمیت هم… از اصلاح طلبان عبور کرده است و از حضور آنان در انتخابات استقبال نمی کند. حاکمیت هم اگر یک کار خوب در باره اصلاح طلبان کرده باشد همین است که راه را برای ورود اصلاح طلبان به چنین مجلسی بسته است.”
هفته دوم آذرماه 1390 تمام می شود وسالی دیگر بر 16 آذر می گذرد. جرقه ای در قلب استبدادی دیگر که به شعله مبدل شد.
آیتالله دستغیب به مستبدانی که به نام مذهب روی قاتلین سه یار دبستانی را سفید کردند،و تاحدتیم ملی موردنفرت هستند، هشدار می دهد: “هشدار می دهد: بیدار شوید…”
مجید دری-ـ دانشجوی اخراجی و زندانی-ـ از زندان می نویسد: “در هر دانشگاهی هستید و دانشجوی هر رشتهای سلام مرا پذیرا باشید از دورها، از پس این دیوارها و رابطهای که سالیان فاصله انداخته. با امید روزهای بهتر، آیندهای درخشان و سرزمینی سبز. همه میدانند دانشگاه هنوز زنده است و دانشجو همچنان پیشرو.من و تو یکی شویم از هرشعلهیی برتر که هیچگاه شکست را برما چیرگی نیست چرا که از عشق رویینه تنیم.”
بهاره هدایت، دانشجوی دیگر اخراج شده، در زندان شعری کوتاه بر دستمال کاغذی می نویسید و در ملاقات به همسرش امین احمدیان می دهد:
این باغ ار گلِ سرخ بهاران بایدش؟
گفت:
صبری تا کرانِ روزگاران بایدش
تازیانه ی رعد و نیزه ی آذرخشان نیز هست،
گر نسیم و بوسه های نرمِ باران بایدش
گفتمش:
خالی ست شهر از عاشقان , وینجا نماند،
مرد راهی تا هوایِ کویِ یاران بایدش
گفت:
چون روحِ بهاران آید از اقصای شهر
مردها جوشد ز خاک
آنسان که از باران گیاه
و آنچه می باید کنون
صبرِ مردان و دلِ امیدواران بایدش