مناقشات واقعی و ایدئولوژی های خیالی

نویسنده

monagheshatvaghee.jpg

رامی خوری

باراک اوباما رئیس جمهور منتخب آمریکا با مسائل زیادی در سیاست خارجی خود روبرو است و باید ‏برای اولویت بندی مسائل پیش رو تصمیمات سختی بگیرد. به نظر می رسد که خاورمیانه با نگرانی ‏های فراوانی که مستقیماً برای ایالات متحده ایجاد کرده خیلی زود راه خود را در صدر این اولویت ها ‏باز کرده باشد. از جمله مسائل مرتبط با خاورمیانه: انرژی، تروریسم، افراط گرائی دینی، مهاجرت ‏غیرقانونی، مساأله مواد مخدر، عدم گسترش سوخت هسته ای و نیز تسلیحات کشتار جمعی هستند. ‏

اگر ریشه مناقشات متعدد خاورمیانه را در نطر قرار دهیم، دو منشأ اصلی از تنش ها در خاورمیانه بر ‏رویاروئی های منطقه ای و جهانی سایه انداخته اند. این دو مورد شامل مناقشه فلسطین- اسرائیل (و از ‏دید وسیعتر همان مناقشه اعراب و اسرائیل) و نیز رویاروئی ایران- آمریکا (از دید وسیعتر مناقشه ‏ایران با غرب و اسرائیل) است. ‏

تیم سیاست خارجی اوباما می تواند با مرور تاریخ خاورمیانه دریابند چگونه مناقشه های موجود و یا ‏رویاروئی های ایدئولوژی آن به این دو مسأله ربط پیدا می کنند. برای مثال، ظهور حزب الله لبنان در ‏اوائل دهه 1980 خود شاهدی از تأثیرگذاری این دو مناقشه در ایجاد جریان های جدید سیاسی است که ‏اگر سالها به حال خود رها شوند باز هم همچنان مشکل می ماند حتی منجر به برخوردهای نظامی می ‏شود. ‏

پیدایش حزب الله به عنوان یک گروه قدرتمند که مورد علاقه همگان هم نیست، بازتاب سومین دلیل ‏برای بروز تنش های سیاسی و اغتشاش در منطقه خاورمیانه است: اغلب سیستم های دولتی در داخل ‏کشورهای عربی یا خودکامه و دیکتاتوری هستند، و یا اینکه مانند دولت لبنان به نحو قابل توجهی ‏ناکارآمد هستند. این مسأله ترکیب نگران کننده ای از نارضایتی داخلی و نیز مشکلاتی را به بار آورده ‏که ناشی از طرز رفتار قدرت های غربی در منطقه در قرن گذشته بوده است. ‏

حل و فصل مناسب و به حق این معضلات، قبل از هرچیزی به صداقت و ارزیابی جامع ماهیت ‏مشکلاتی بستگی دارد که قرار است به آنها پرداخته شوند. مردم خاورمیانه و طرف های خارجی که ‏دارای منافع (مثلاً نظامی) در اینجا هستند، باید در ابتدا به انشعاب های متعدد و مبالغه آمیز از تعصبات ‏ایدئولوژیکی بپردازند که در هسته مخالفت ها و مناقشه ها به عنوان یک واقعیت تاریخی ریشه دوانده ‏است. ‏

برای مثال می توان اتهامات دوجانبه ایران و آمریکا را کنار گذاشت که هر دو در رویای تسلط بر ‏خاورمیانه و پیگیری بلند پروازی های خود هستند. مسأله دیگری که باید در آن واقع گرائی جای ‏هیجان سازی و رفتار نمایشی را بگیرد، به نقش منافع اسرائیل از بعد روابط کلان مربوط می شود. آیا ‏رویاروئی کنونی آمریکا با ایران در راستای نگرانی از دست درازی ایران به منافع ملی آن کشور ‏است، یا اینکه تا حد زیادی به خاطر ترس اسرائیل از دستیابی ایران به بمب هسته ای است؟

بر اساس همین نگرش، آیا آمریکا و حماس باید همچنان به سخت سری خود ادامه بدهند؟ آنها هیچ تهدید ‏مستقیمی را متوجه یکدیگر نمی کنند و قاعدتاً باید بتوانند با صلح با هم کنار بیایند، البته به شرطی که ‏این حقیقت را کنار بگذاریم که حماس در حال مبارزه با اشغالگری اسرائیلی ها و به چالش کشیدن ‏رژیم های عربی میانه رو است. ‏

دستگاه دیپلماسی جدید آمریکا برای همه طرف های نگران فرصتی را بوجود آورده تا رویکرد پایه و ‏جمعی خود را به مناقشه در منطقه و نیز حل و فصل آن مورد تجدیدنظر قرار دهند. خصوصاً اینکه ‏اوباما خواست خود را برای تماس دیپلماتیک و نه فقط اعمال تحریم و تهدید با ایرانی ها و سایر رقبای ‏آن کشور اعلام داشته است.‏

این یک قدم آغازین حیاتی برای پرداختن به مناقشات برخواسته از مفاهیم ایدئولوژیک شامل ژست ‏های سیاسی، محبوبیت های انتخاباتی و یا عوامفریبی هاست.‏

با گذشت چند دهه و شکست راه حل هائی که برای حل و فصل تنش های ناشی از این دو بحران ارائه ‏شده، درس های ارزشمندی باقی مانده است. به حداقل رساندن این دو بحران، اهمیت فراوانی در پایان ‏بخشیدن به سایر مشکلات منطقه ای دارد. بااینحال، همه ما باید بتوانیم ریشه های مناقشه را خشک ‏کنیم. مناقشاتی که از نگرانی های مجازی و تهدیدهای خیالی برخواسته از آرمانخواهی های کهنه ‏هر دو سو طرف دعوا، به یادگار مانده است.‏

منبع: میدل ایست آنلاین- 17 نوامبر ‏