فضای سیاسی ایران در این روزها بیش از هر مسئله ای تحت تأثیر دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان شکل می گیرد و هر چه به تازیخ برگزاری این دو انتخابات مهم نزدیک می شویم التهاب و گرمای بیشتری می پذیرد. این التهاب در مخالفت و موافقت اصولگرایان و اصلاح طلبان در مورد برجام و ورود به جامعه جهانی هم منعکس است و در نتیجه شکل تازه ای به مبارزات انتخاباتی، ایتلاف ها و گسست ها داده. به گمان بسیاری از ناظران ورود دولت روحانی به عرضه قدرت، دوگانه چپ و راست یا اصلاح طلب و اصولگرا را به هم ریخته و ترکیبی تازه از تکنوکرات ها و اعتدال طلبانه شکل داده و با متعادل های هر دو جناح سنتی همدست می شود.
این را تقسیمات و ترکیب تازه چه نقشی بر انتخابات آتی خواهد زد با عباس عبدی پژوهشگر و کارشناس سیاسی در تهران در میان گذاشته ایم.
آقای عبدی، فضای سیاسی ایران همچنان که معروف بوده است به اصلاح طلبان و اصولگرایان تقسیم می شود یا اعتدال به عنوان یک نیروی سوم در این فضا حضور یافته است؟ یا اساساً اعتدالیون می خواهند جانشن اصلاح طلبان بشوند؟
در واقع اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، اعتدالیون فاقد بدنه اصیل و مستقلی برای خود هستند. یا حداقل اینکه هسته مرکزی و بدنه آنان بسیار ضعیفتر است که بتواند چنین بار بزرگی را حمل کند. هنگامی که انتخابات سال ۱۳۹۲ کلید خورد، آرای آقای روحانی حتی زیر یک درصد بود. ولی روز رأیگیری به بالای ۵۰ درصد رسید. بخش مهمی از آنان از نیروهای اصلاحطلب بودند. در واقع میتوان گفت که اعتدال و شیوه اعتدالی لزوماً تعارضی با اصلاحطلبی و حتی اصولگرایی ندارد، زیرا بیش از آنکه بحث محتوایی باشد، بحثی روشی است. زیرا علاقمندان در هر دو طرف از تندرویهای موجود خسته شده بودند، از این رو خطمشی میانه را ترجیح دادند. بنابراین اعتدالیون جانشین تندروی خواهند بود و نه جانشین اصلاحطلبی. البته جانشین تندروهای اصلاحطلبان خواهند بود. جدا از این نکته باید به این واقعیت اذعان کرد که بخش قابل توجهی از اعتدالیون، گرایشهای محتوایی و مفهومی اصلاحطلبانه دارند. بنابراین اگر اصلاحطلبان درست عمل کنند، شاهد چنین تعارضی نخواهند بود.
اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو همچون انتخابات ریاست جمهوری ائتلاف با اعتدالیون را اصل قرار خواهند داد یا حضور مستقل خود را که در صورت موفقیت در خدمت به دولت اعتدالی خواهد بود؟
اگربه انتخابات ۹۲ از نزدیک نگاه کنیم چیزی به نام ائتلاف به معنای مرسوم میان دو طرف وجود نداشت بلکه انتخاب اصلاحطلبان و رای آنان به روحانی مستقل از مضمون ائتلافی بود. و در واقع انتخاب اصلاح طلبان بود و حتی نامزد نزدیکتر به خودشان را مجبور به کنارهگیری از انتخابات کردند. از این رو معتقد نیستم که در انتخابات پیشرو هم با اعتدالیون ائتلافی انجام دهند زیرا و با توجه به تحلیل فوق عقیده دارم که اعتدالیون در موقعیتی نیستند که به طور مستقل کنش سیاسی موثری داشته باشند، مگر اینکه از جانب هر دو طرف اصلاحطلب و اصولگرا حمایت شوند. زیرا آنان از خلاء حضور رسمی اصلاحطلبان و اصولگرایان به وجود آمدهاند، بنابراین بهترین راه برای آنان این است که نیروهای خود را برحسب اینکه به کدام جناح نزدیکتر باشد، وارد لیست آن دو طرف کنند و خودشان به عنوان گروه مستقل وارد عرصه نشوند، و حضور از طریق هر دو لیست موجب افزایش شانس افراد آنان برای انتخاب خواهد شد بعلاوه اصلاحطلبان همچون انتخابات ۹۲ بدون هیچ ائتلافی بخش قابل توجهی از نیروهای آنان را در لیستهای خود قرار دادند. ضمن اینکه فعالان اصلی اعتدالیون در دولت هستند و زمان زیادی از کار خود را باید صرف امور دولت کنند و نمیتوانند وارد کنشگری سیاسی که وقت زیادی میبرد بشوند در نتیجه موضوعی برای ائتلاف به معنای مرسوم باقی نمیماند.
اگر فرض کنیم نامزدهای اصلاح طلبان ترکیبی از اصلاح طلبان شناخته شده و اعتدالگرایان باشد و همه نامزدهای مشخص اصلاح طلبان رد صلاحیت بشوند، به نظر شما اصلاح طلبان باید چکار بکنند؟
گمان نمیکنم که از الآن بتوان نسخهای سیاسی نوشت، بلکه باید اهداف روشن باشد و برحسب میزان تحقق آن در زمان مناسب تصمیم گرفت. در مجموع رد صلاحیتها یک فرآیند یکسویه نیست. تجربه گذشته بخوبی موید این ادعا است. بخش مهمی از آن به رفتار اصلاحطلبان نیز بازمیگردد. برداشت شخصی من این است که کار به چنین مرحلهای نخواهد رسید.
آیا این انتخابات موجب خط کشی سیاسی و فیزیکی مشخص میان اصولگرایان میانه و اصولگرایان تندرو خواهد شد؟
این اتفاق در قضیه برجام رخ داده است. و الزامات ادامه برجام نیز اهمیت کمتری از اصل این توافق ندارد، و شکاف آنان که ریشهای هم هست ادامه خواهد داشت. این شکاف در سال ۱۳۸۷ هم بود و در حال تشدید شدن بود که اتفاقات سال ۱۳۸۸ مانع از تعمیق آن شد، که در همان سال ۱۳۸۷ به وجود آن شکاف رو به رشد اشاره کرده بودم. در نتیجه میتوان گغت که این اتفاق ادامه خواهد یافت، البته چگونگی ادامه آن بستگی به مواضع اصلاحطلبان به عنوان ضلع دیگر ماجرا نیز دارد.
شما پیش از این گفته بودید که “رد صلاحیتها بیش از آنکه مرتبط با یک برداشت حقوقی از مفاد قانون باشد، متاثر از وضعیت سیاسی در جامعه است.” آیا امروز می توانید بر اساس وضعیت موجود ارزیابی کنید که دامنه سخت گیری شورای نگهبان در تأیید صلاحیتها تا کجا خواهد بود؟ مثلا! می تواند شانس اصلاح طلبان را نسبت به مجالس هفتم، هشتم، نهم بازهم کاهش بدهد؟
مفاد حقوقی مربوط به رد صلاحیتها به نسبت کشدار است و به معنای دقیق آنها را نمیتوان ماده قانونی دانست که همه مجریان قانون برداشت مشابهی از آن داشته باشند، بنابراین به شدت تحت تأثیر مجری قانون و فضای عمومی جامعه است. ولی وضع سیاسی مورد نظر هنوز شکل نگرفته است که اظهار نظر کنم. امیدوارم که این فضا تند نشود. بویژه اینکه فراموش نکنیم کلیت حکومت ایران برای اجرای هرچه بهتر برجام، نیازمند آن است که انتخابات خوب و بیحرف و حدیثی برگزار شود. بنابراین اگر منتقدین هم این نکته را رعایت کنند، به احتمال فراوان نکته غیرمنتظرهای پیش نخواهد آمد. بدون تردید وضع اصلاحطلبان از هر سه مجلس قبلی بهتر خواهد بود.
آیا ائتلاف اصلاح طلبان با اعتدالگرایان می تواند اصولگرایان میانه ـ طیف نزدیک به لاریجانی را ـ به لحاظ فیزیکی در کنار اصلاح طلبان قرار بدهد یا صرفاً مقدمه ای برای تحمل یکدیگر خواهد بود؟
با توجه به آنچه که گفتم، من اعتقادی به این نوع ائتلافها ندارم. ائتلاف به نفع اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان میانه نیست. بهترین راه حضور در یک رقابت منصفانه و قانونی است. ما به چنین رقابتهایی و انجام انتخابات بدون مشکل نیازمندتریم تا اینکه فلان نتیجه مورد نظری از آن بیرون آید. چنین رقابتی به حذف چشمگیر تندروها نیز منجر خواهد شد.
اگر اصولگرایان و اصلاح طلبان بخواهند از انتخبات ریاست جمهوری درس بگیرند، آنچه مورد شکست یکی و پیروزی دیگری شد، چه بود و چگونه قابل تکرار یا اجتناب است؟
اولین درس از سال ۱۳۹۲، این است که مردم چندان در بند نامگذاریها و گذشته افراد نیستند، به نتایج رفتار و سیاستها بیش از هر چیز دیگری توجه میکنند. نکته دوم اینکه انتخابات در چارچوب یک نظام معنای روشنی دارد؛ فارغ از اینکه ماهیت آن نظام چیست. بنابراین باید کوشید در آن چارچوب فعالیت کرد ولی فعالیت هدفمند میتواند عوامل محدودکننده کنش سیاسی و اجتماعی را باز کند. نکته سوم اینکه بهتر است بیش از اینکه به هر قیمتی دنبال نتیجه باشیم، در پی انجام یک انتخابات درست باشیم که نهاد انتخابات برقرار شود. که البته نتیجه هم همراه خواهد بود و اگر هم نبود، نهاد انتخابات قوام خواهد یافت و این مهمترین موفقیت برای رسیدن به یک جامعه عاری از خشونت و دموکراتیک است.