نمایش کمدی تراژدی یک اعتراض

بیژن صف سری
بیژن صف سری

بازهم جهان شاهد یک نمایش کمدی و تراژدی دیگرازسوی رئیس جمهورمنتخب آیت الله خامنه ای است؛ رهبری که طی همه سال های زعامت خود بر ملت ایران، هر روز با یک خطای جبران ناپذیر، نه تنها نظام دلخواسته اش را به قهقرا کشاند و مورد لعن و تنفر همگان قرار داده است، ایضا ملتی را به چنان فقر و استیصالی گرفتار نموده که امروز تحمل و ظلم پذیری ایرانیان زبان زد جهانیان است.

می گویند در روز های اول انقلاب، بانویی ازهم وطنان شیرازی که از تغییرات و تحولات ناشی از انقلاب هنوزگیج و منگ بود و نمی دانست چگونه ناگهان انقلاب از آسمان نازل شد و کشور بدست گروهی ملا و آخوند افتاده است، سراسیمه به یکی از کتاب فروشی های جلو دانشگاه می رود و با لهجه شیرین شیرازی خطاب به مرد کتابفروش می گوید: “آغوی کتاب فروش یک کتاب بده بخونم ببینم چطو شد که ایطو شد؟” حالا هم پس از گذشت سی و چند سال از آن واقعه، که به انقلاب مشهور است، بسیاری از ما هنوز در شوک به قهقرا کشیده شدن وطن بسر می بریم ونمی دانیم چگونه آن انقلابی که زمانی تحسین جهانیان را بر انگیخته بود امروز چنان مایه ننگ همه ایرانیان وطن پرست گشته که وقتی رسانه های بین المللی حضورنماینده نظام ولایی در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل را به نجاست تشبیه می کند، ملت انقلاب زده به وجد آمده و آن را به نوعی پیروزی در مقابل زمامداران ظالم حاکم بر خود تصور می کنند.

 بی شک در چند روز آینده همه نگاه ها به صحن مجمع عمومی سازمان ملل و اخبار مربوط به آن خواهد بود و باز هم چون همیشه، چشم و گوش رسانه ها در کمین خواهند بود تا لحظه های مضحک دلقکی در صحنه جهانی را شکار نمایند که شور بختانه اگر چه به ناحق، اما نام نماینده ملت ایران را با خود یدک می کشد.

چندمین حضور احمدی نژاد درنیویورک، مقر سازمان ملل، این بار با خیر مقدم از سوی یکی ازقدیمی ترین و پر تیراژ ترین روز نامه های آمریکا همراه بوده است چرا که روز نامه نیویورک پست با تیتر درشت رئیس جمهور منتخب رهبری نظام و تحمیل شده بر ملت ایران را “یک تکه…” خواند و او را به نجاست تشبیه کرد.

توهین رسانه های امریکایی نسبت به احمدی نژاد، نماینده ناحق ملت ایران، آن هم در نشست سالانه سازمان ملل، امری کم سابقه و شاید هم بی سابقه در عرف کار رسانه ای بود اگر چه حکم مرهمی بر دلهای زخم خورده ملت را داشت، اما در پس این هتک حرمت، واقعیتی دیگری نیز نهفته است که نمی توان آن را به صرف تنفر از نظام و زمامداران غارتگرش، نادیده گرفت و از آن چشم پوشید؛ چرا که در پس همه این ناسزا گویی ها، به سخره گرفتن و استهزا، نام ایران و ایرانی نیز مطرح است واثر گذاری چنین هتک حرمت هایی بر روی اذهان جامعه جهانی که، طی سی چهارسال شاهد و ناظر مناقشه زمامداران نظام ولایی با اکثر ملل جهان بوده، آنها را به مرور به قضاوت نا عادلانه ای از ایران و ایرانی سوق می دهد که پاک کردن آن از لوح باور های مردم دنیا تا سال های دور ناممکن است.

یکی از حاضران درتجمع اعتراضی ایرانیان به حضور احمدی نژاد و یاران چپاولگرش درنشست مجمع عمومی سازمان ملل، که از سراسر ایالت های آمریکا به نیو یورک گرد هم آمده بودند، می گفت هنگامی که در مقابل سازمان ملل با خشم بر علیه احمدی نژاد شعار می دادیم، زن و مردی امریکایی هنگام عبور از بین خیل معترضین ایرانی، از او می پرسند، اینجا چه خبر است؟ او می گوید در اعتراض به حضور دولت تروریست ایران جمع شده ایم، و زن آمریکایی به محض شنیدن این پاسخ در حالیکه دست مرد آمریکایی را گرفته بود و او را به دنبال خود می کشید با وحشت گفت، بیا زود از اینجا دور شویم وگرنه ترور خواهیم شد. شایداین حرف به نظر یک شوخی بیاید اما راوی این خاطره در ادامه می گوید چنان وحشتی در کلام زن احساس کردم که گویی ترس اوبیش از آنکه از حضور نمایندگان نظام جمهوری اسلامی در سارمان ملل باشد از جمعیتی بود که برعلیه نظام تروریستی حاکم بر ایران در آنجا جمع شده بودند؛ گویی ایرانی بودن در باور برخی از مردم جهان مصادف با تروریست بودن شده است.

حال در چنین شرایطی بیراه نیست اگر باور کنیم که در پس همه هتک حرمت ها و توهینی که به زمامداران نظام جابر جمهوری اسلامی می شود، این پرسش محترمانه نیز مطرح است، که براستی چگونه است ملتی در عذاب حاکمیتی تحمیلی است، اما حماسه ای جز سکوت ندارد، و در طی سی و چهار سال حکومت ظالمانه ولایتمداران، اگرقیام و جنبشی (سبز) را هم به نام خود در تاریخ به ثبت رساند ه اند، تنها نامی است درسیاهه جنبش های نافرجام این کهنه دیار؟ و درست تراژدی این ماجرا درهمین است.