دشمنی تهران با حکومت های مسلمان ادامه می یابد؟

نویسنده

» نگاه الجزیره به نتیجه اجلاس ژنو ۳

این سئوالی حاشیه‌ای و بیهوده در تاریخ جدید خاورمیانه نیست که این روزها پس از توافق ژنوبیان می شود پاسخ به آن  هم آن‌طور که برخی از روی حب و بغض به‌ویژه از نوع مذهبی آن، فکر می‌کنند، ساده به نظر نمی‌رسد. ایران با دشمنی اکثریت امت اسلامی مواجه است.

 این پدیده‌، در تاریخ جدید و قدیم بی‌سابقه است و جز در یک برهه که بین دولت صفوی با دولت عثمانی اصطکاک پیش آمد، هرگز این اندازه خصومت بین ایرانیان و دیگر مسلمانان مشاهده نشده است. شاید عاملی که آن برهه از تاریخ را به یاد بسیاری در جوامع غربی و اسلامی می‌اندازد، دشمنی محافل  سنی مذهب به‌عنوان اکثریت امت اسلام  با ایران است. هنگامی که نمایندگان ایران عازم دیدار با گروه ۱ + ۵ شدند که منجر به توافق معروف شد، خامنه‌ای، رهبر ایران در جمع ده‌ها هزار نفر از نیروهای بسیج سپاه پاسداران ضمن اعلام آغاز مانور سراسری “به سوی قدس”، چندین بار  از لزوم  نابودی کیان اسرائیل گفت و اشاره کرد که ایران از حقوق هسته‌ای خود کوتاه نخواهد آمد.

این سخنان در حالی بیان شد که تمام پیش‌بینی‌ها حاکی از معاملۀ قریب‌الوقوع ایران با غرب بود که اساس آن جلوگیری از ساخت سلاح هسته‌ای توسط ایران در ازای لغو بخشی از تحریم‌ها به مدت شش ماه است. تنها دلیلی که ایران را وادار کرده برای تفاهم با غرب پا پیش بگذارد تاثیر عمیق تحریم‌ها بر زندگی ایرانیان است، بدون این‌که این کشور نسبت به پروژۀ دوم گسترش نفوذ در خاورمیانه کوتاه بیاید. همان نیتی که باعث شد با حمله نظامی آمریکا، تقریبا  زمامداری عراق به ایران منتقل شود. رژیم عراق تا آن زمان مانع گسترش صدور انقلاب دینی ایران  شده بود.

در ماجرای عراق، برخلاف دیدگاه برخی، معامله‌ای بین ایران و آمریکا بر سر عراق و افغانستان صورت نگرفته بود. اما موفقیت ایران در گسترش نفوذ خود در منطقه، به‌ویژه در عراق و لبنان، واقعی است. علاوه بر این‌که ایران در دورۀ بشار اسد، بر خلاف پدرش که علی‌رغم داشتن پیمان استراتژیک با ایران، اجازۀ نفوذ در آن  کشور را به تهران نمی‌داد. اما اینک جمهوری اسلامی کاملاً بر سوریه سیطره یافته و آن را یکی از استان‌های خود قرار داده است.

لشکرکشی آمریکا به عراق در اصل ایران را هدف قرار داده بود، می‎خواست ساختار منطقه را به کلی از نو تعریف و بنا کند، ولی با مقاومت شدید مردم که اکثراً سنی بودند مواجه شد. ضعف در مدیریت مقاومت، ناپختگی سیاستمداران سنی و ضعف جهان عرب به رهبری حسنی مبارک، باعث شد تا عراق کاملاً در اختیار ایران قرار گیرد. دلیل دیگر این‌که، اکثریت شیعۀ عراق متمایل به ایران بودند و کردها نیز به استقلال و خودمختاری می‌اندیشیدند.

با در نظر گرفتن اینکه طرح گسترش نفوذ ایران از لبنان آغاز شد و اقلیت‌های شیعه در جهان اسلام را حول محور خود جمع کرد تا به سوریه و سپس عراق رسید، باید پرسید از این پس ایران به دنبال چیست؟ به عبارت دیگر هدفش از توافق موقت و سپس نهایی با غرب چه می‌باشد؟ سیاست آن در سوریه و عراق و هم‌چنین در قبال چالش اصلی منطقه یعنی رژیم صهیونیستی چگونه خواهد بود؟

تفسیر بیانات خامنه‌ای و روحانی و وزیر خارجه ایران کاری بیهوده است. خواست اصلی رهبر ایران که از تحریم‌ها به ستوه آمده‌، رسیدن به توافق نهایی با غرب است. هیچ انسان عاقلی باور نمی‌کند که نهایت این مذاکرات خودداری ایران از تولید سلاح هسته‌ای باشد، بلکه موضعگیری جدید در قبال رژیم اسراییل را نیز شامل خواهد شد. اما باید گفت سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل شباهت چندانی با سخنرانی خامنه‌ای نداشت و در به رسمیت شناختن کیان صهیونیستی و پذیرش آن در صورت صلح و توافق فلسطینی‌ها با اسرائیل، به گفتمان رژیم‌های عربی نزدیک بود.

پذیرفتنی است که با قطعی شدن تغییر موضع دولت ایران در مورد اسراییل، سیاست  ایران در لبنان نیز باید تغییر کند و نقش حزب الله به  عنوان یک جنبش مقاومت عملاً پایان ‌یابد. حمایت ایران از جنبش مقاومت فلسطینی نیز که عملاً کاهش یافته است، اما در مورد دیگر قضایا؛ مانند پروندۀ عراق یا رابطۀ ایران با کشورهای عربی و اسلامی که مردم آن به دلیل مداخلۀ ایران در عراق و سوریه و غیره و غیره خصومت بی‌سابقه‌ای نسبت به ایران دارند نمی‌توان با قاطعیت سخن گفت. بسیاری سرنوشت ایران را منوط به نتیجۀ جنگ سوریه می‌دانند، درحالی‌که به نظر نمی‌رسد چنین باشد، بلکه بیشتر بستگی به برداشت ایران نسبت به جایگاهش در منطقه و هم‌چنین در سطح جهانی دارد.

آیا ایران پروژۀ گسترش نفوذ و پافشاری بر انحصار  قدرت برتر منطقه، حتی اگر تمام ملت‌ها با آن مخالف باشند، ادامه خواهد یافت یا اینکه تهران رضایت می‌دهد در کنار اعراب و ترکیه یکی از سه قدرت منطقه باشد؟ اهمیت سووال در این است که اوضاع اعراب همیشه چنین نخواهد ماند و اختلافات و بحران کنونی، سرنوشت ازلی آنها نیست، زیرا از پتانسیل لازم برای بهبود اوضاع برخوردارند. واضح‌تر بگویم؛ آیا ایران شعار مقاومت و حمایت که به‌عنوان پوششی برای بلندپروازی خود در منطقه بکار می‌برد با پرچم پدری و سرپرستی رسمی شیعه در جهان که باعث تحریک بیشتر منطقه و بازیچه قرار دادن ثبات کشورها می‌شود عوض خواهد کرد؟

آیا دیگران با وجود این‌که می‌دانند در درون ایران مشکلات قومی و مذهبی زیادی وجود دارد که می‌توان از آن استفاده و با قدرت مداخله کرد، سکوت خواهند کرد؟

تلاش ایران برای تقویت حسن همجواری و کسب رضایت جهانی، بدون استفاده از مذهب برای گسترش نفوذ خود منجر به تقویت مشترکات با دیگران می‌شود و نتایج مثبت آن بر زندگی ایرانیان نیز منعکس خواهد شد، اما اگر تهران بر زبان قدرت اصرار ورزد و از مذهب برای ترساندن و ایجاد نگرانی دیگران استفاده کند، چالش ادامه خواهد یافت و خون همه به نفع نیروهای استعمار و مهم‌تر از همه به نفع آرمان صهیونیسم خواهد ریخت؛ امری که اندیشۀ صهیونیسم همیشه بر آن تاکید داشته و بارها از چالش شیعه– سنی به‌عنوان ابزاری برای استثمار سیاسی سخن گفته و در عمل نیز با تمام ابزارهای ممکن در گسترش این چالش کوشیده است.

فرصت مناسبی برای همزیستی سه محور منطقه (اعراب، ایران و ترکیه) فراهم شده، اما مشکل اصلی، ایران است، هرچند مخالفت رژیم‌های عربی با اصلاحات و مشارکت سیاسی که منجر به استمرار بحران و عدم ثبات داخلی شده را نادیده نباید گرفت، همان وضعیتی که باعث شده اعراب نتوانند با زبان واحد، همسایگان و جهان را خطاب قرار دهند.

اینک پذیرفتنی است که کسانی که اولویت خود را پایان دادن به بهار عربی و مقابله با اسلامی سیاسی سنی قرار دادند، به خطا رفتند. مصر را نابود کردند و به حاشیه راندند، نتوانستند سوریه را نجات دهند، حتی علیه ترکیه توطئه کردند و هم‌اکنون با ایران جدیدی مواجه‌اند که با غرب مصالحه کرده است. تا زمانی که اعراب نتوانند اولویت‌های خود را تغییر دهند نمی‌توانند ایران را تشویق کنند تا فروتنی پیشه کند، حتی نمی‌توانند خود را یاری کنند.

 

منبع: الجزیره/ از: یاسر الزعاترة