خودسوزی زنان در ایران ریشه در خشونت دارد و از جمله آسیب های اجتماعی است که در استان های غربی به چشم می خورد؛ به شکلی که مدیر کل آسیب های اجتماعی وضیت خودسوزی زنان در این مناطق را نگران کننده اعلام کرده است. طبق آخرین آمارهای رسمی، در استان ایلام افسردگی زنان 3 برابر مردان گزارش شده امت تاکنون از سوی دولت و مقامات ذیربط هیچ برنامه و یا عمل جدی به منظور پیشگیری، در نظر گرفته نشده است.
خودسوزی یکی از دردناک ترین شیوه ها برای از بین بردن خودست که بیشتر زنان در این مناطق انتخاب میکنند تا خشم و نارضایتی خود را نسبت به محیط اطراف نشان دهند و یا حداکثر تاسف را در میان اطرافیانی که روزی انها را آزرده اند برانگیزند؛ روشی که رو به افزایش است به گونه ای که آمار خودسوزی زنان در ایوان دره از توابع استان ایلام از بحران عبور کرده است و 430 نفر سال گذشته در این استان خودسوزی کرده اند. در حالی که در لرستان و کردستان و گیلان شهر هم تعداد زیادی زن برای مرگ، آتش را بر پیکر خود انتخاب میکنند. [1]
طبق گزارش ملی خشونت علیه زنان (نهاد ریاست جمهوری در سال 1379) آمار خودکشی زنان در استان های کهکیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و کردستان بسیار بالاتر از میانگین کشوری است.
در کرمانشاه معضل اصلی روش هایی است که زنان برای خودکشی انتخاب می کنند. این روش ها شامل: خودسوزی، خوردن سموم قوی کشاورزی و سموم کشنده ی سیوین است و این یعنی تصمیم قطعی برای مردن.
آخرین تحقیقات به عمل آمده در خصوص خودسوزی زنان مربوط به اواخر سال 1382 است که استان کرمانشاه با 1⁄13 درصد پس از استان ایلام در مقام دوم کشوری قرار گرفته است.
مقایسه آمار خودسوزی زنان در سال های بین 83-1380 رشد 37 درصدی خودسوزی زنان در استان کرمانشاه را در مقابل رشد 30 درصدی ایلام قرار داده است [روزنامه ایران 20 مرداد1383]
علاوه بر این، آمار خودسوزی در استان کرمانشاه در سه سال اخیر رشد صعودی داشته است؛ حتی به صورت غیررسمی اعلام شده است که اسلامآباد غرب، رتبه ی نخست خودسوزی در کشور را دارد.
این آسیب اجتماعی به عوامل مختلفی بستگی دارد. عواملی چون ترس، خشونت جنسی، احساس بی قدرتی، فقر، ناامیدی از آینده، تهمت های ناموسی، اعتیاد، مشکلات خانوادگی، مشکلات روانی، احساس حقارت و ازدواج های اجباری دراین معضل اجتماعی نقش دارد؛و البته می توان به تعدد زوجات همسر و موانع دشوار برای طلاق و محدودیت های بیرویه و یا ممانعت از ازدواج با فردی که به او علاقه دارند و یا تاثیرات مهاجرت و تبعات آن و فقر فرهنگی و فرهنگ قبیله ای و تفاوت سنی زیاد میان زن و شوهر اشاره کرد.[2]
اما مشکل اساسی که بررسی این پدیده اجتماعی را با مانع روبرو میکند نگاهی است که از سوی مسوولان حکومتی وجود دارد. آنها خودسوزی را مسئله ای خانگی می دانند و چون بخوبی میدانند ریشه در خشونت خانگی دارد به آن نمی پردازند و قانون نیز سایه حمایتی اش را برای مقابله با خشونت از آنها دریغ میکند.
دکتر یار محمد قاسمی که خود یک جامعه شناس ایلامی است معتقد است نزدیک به 30 سال از خود سوزی زنان در این منطقه میگذرد. منطقه ای که سالها زیر اتش جنگ زیسته و امروز برای مقابله با خشونت های خانگی و اجتماعی هم اتش را انتخاب میکند. از دید وی ضرورت آموزش و بهبود وضعیت اقتصادی، راه حل مشکلاتی هستند که گریبان این شهرها را گرفته است. [ 3]
زهرا رفیعی که روانشناس اداره بهزیستی است میانگین سنی این زنان را 15 تا 30 اعلام میکند هر چند که در میان افراد مسن نیز مواردی از خودسوزی دیده میشود. او به جز مناطقی که از ان یاد کردیم مواردی از خود سوزی را در آذربایجان شرقی و بخش ترکمن نشین استان گلستان و بوشهر و چهارمحال بختیاری اعلام میکند و میگوید معمولا وقتی زنان همه در ها را به روی خود بسته میبینند و راه دیگری پیدا نمیکنند و کسی به خواسته های آنها توجه نمیکند در این مناطق دست به خود سوزی میزنند. این کارشناس امور اجتماعی به زیر ساخت های قومی و قبیله ای این مناطق اشاره میکند که معمولا بسیار سنتی و کهنه است و نبود یک توسعه متعادل نیز می تواند از جمله عوامل موثر باشد. [4 ]
بر اساس گزارش مرکز مطالعات نیروی انتظامی خراسان شمالی، بطور متوسط هر بیست روز یک مورد خودکشی در شهرستان بجنورد روی می دهد. مفاهیمی چون ناموس و شرف و غیرت و آبرو و مردانگی در راستای محدودیت و خشونت علیه زنان نیز از عوامل موثر و تاثیر گذار است؛ چرا که در چنین خانواده هایی مردان مسئول حفظ آبروی خانواده هستند و در این نگاه منظور از آبرو یعنی کنترل و نظارت همه جانبه بر زندگی زنان است
اما بنا بر آمارهای رسمی، زنان متاهل بیش از دختران مجرد خود سوزی میکنند. شاید بتوان علت این موضوع را در احساس نابرابری زن بدر برابر شوهری دانست که همه اختیار زن را در دست دارد و می تواند مطابق قانون هر وقت اراده میکند او را طلاق دهد و به در صورت عدم تمکین، نفقه او را قطع کند و یا اجازه کار یا تحصیل را از او بگیرد.
در پژوهشی که بر روی مراجعین مرکز سوانح سوختگی شهید مطهری تهران در طول یک سال صورت گرفت از میان 35 زن که اقدام به خودسوزی کرده بودند 80 در صد زیر دیپلم و بین 21 تا 25 سال بودند و 1⁄97 در صد خانه دار و 8⁄68 در صد درامدی کمتر از 100 هزار تومان داشتند و 3⁄94 درصد خشونت فیزیکی و کلامی را تجربه کرده بودند. 0/60 شوهر خود را عامل اصلی برای گرفتن این تصمیم معرفی کردند و هر 35 زن فوت کردند.
در تحقیقی دیگرکه در سال 80 در شیرازانجام شد فقط در یک بیمارستان در یک سال 94 مورد خود سوزی ثبت شده است که 28 مورد زیر 20 سال بودند و 64 نفر متاهل بودند. 22 نفر بی سوا یا با تحصیلات ابتدایی بودند و 2 نفر تحصیلات دانشگاهی داشتند.[ 5 ]
محمد دهگانپور کارشناس امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی میگوید خودسوزی پاسخ فرد به وضعیت اجتماعی خویش است. نوعی ابزار که انتخاب میشود تا فرد پیام خود را به اطرافیانش بدهد و انها را تحت تاثیر قرار بدهد. اما در این میان آنچه روز به روز جای خالیش بیشتر مشهود میشود جای خالی سازمانهای غیر دولتی و فعالیتهای مردمی و انسانی و از درون جامعه برای مقابله با چنین اسیبهای اجتماعی است.
این در حالیست که دولت با نگاهی توام با توهم به سازمانهای غیر دولتی و کمکهای بشر دوستانه جهانی برخورد میکند. زنانی که تحت خطر قرار دارند هیچ پناهگاه یا خانه امنی برای پناه بردن به آن ندارند.رسانه های دولتی و روزنامه های وابسته به دولت در باره خود سوزی زنان هیچ برنامه کارشناسی تهیه نمی کنند. پلیس محلی آموزش لازم در این باره ندارد. مسولان قضایی و امنیتی مناطق در گیر با این مشکل اساسا توجه لازم به این موضوع ندارند. فعالین حقوق زن بیشتر در شهرهای بزرگ زندگی میکنند و زنان فعال در شهرستانها بیش از بیش زیر نظر و کنترل قرار دارند.بهزیستی و وزارت کشور و وزارت بهداشت نیز خود را درگیر این معضل نمی کنند و نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی فاقد نگاه جنسیتی هستند؛در واقع اصولا مشکلات زنان برای مسئولان جامعه دارای اولویت نیست و صحبت در باره مشکلات این چنینی جرم و اقدام علیه امنیت تلقی می شود. این چنین است که ما در ایران هر روز بیش از بیش با خودسوزی زنان روبرو هستیم.