صحنه

نویسنده
پیام رهنما

فضاسازی خنثی

ایجاد یک وضعیت نمایشی که در آن اشخاص به شکل استحاله شده و اغراق آمیز در تقابل با یکدیگر قرار دارند منجر به کشف و عیان شدن گوشه ی واضح تری از حقیقت زندگی خواهد شد. استفاده از هجو و افراط و عناصری چون مضحکه و هراس تئاتری گروتسک را ایجاد می‌کند که هدف آن تحصیل نوعی آگاهی برای مخاطب است که از موقعیت فاجعه آمیز و تراژیک اشخاص به وجود می‌آید.

نمایش “ مه‌ آلود مثل یک شب، مثل روز ” نوشته “رضا گشتاسب” و به کارگردانی “فرشاد منظوفی نیا” نمایشی هجوآمیز در تحلیل روابط انسان است. مضمون نمایشنامه “ مه‌ آلود مثل یک شب، مثل روز ” درباره هویت انسان است و با توجه به همین ویژگی آثار “رضا گشتاسب” وعلاقه او به خلق شخصیت‌هایی که به مکان و جغرافیای خاص وابسته نیستند غیر قابل انکار است. این ویژگی باعث می‌شود که شخصیت‌های او در بیان افکار و اندیشه خود آزادانه عمل کنند. شخصیت‌ها در آثار او درباره همه چیز به صراحت و چون یک انسان عالم و آگاه حرف می‌زنند. گاهی فیلسوف می‌شوند و گاهی چون یک انسان کند ذهن رفتار دیگران را درک نمی‌کنند. شخصیت‌های نمایشنامه‌های او حتی در بازخوانی آثار معروفی چون نمایشنامه مکبث و لیرشاه دارای ویژگی خاصی هستند که تعلق آنها را به مکانی مشخص مانع می‌شود. برای همین می‌توان زبان آثار او را ترجمه‌ای و تفسیری ارزیابی کرد.

نویسنده در این نمایشنامه از جنس آدم های امروزین اجتماع استفاده می کند و ابتدا جامعه کنونی خود را به شدت مورد نقد قرار داده و در ادامه راه حل خود را نیز برای بهتر شدن اوضاع پیشنهاد می دهد. شکل اجرای این گروه از نمایش “ مه‌ آلود مثل یک شب، مثل روز ” نیز بر پایه نشانه های این نوع از کمدی است.دراین نمایش همه چیز کاریکاتوری و دگرگونه به نمایش درمی آید. وحشت، هراسناک، ترس، اضطراب، اشمئزاز و… همه از خصوصیات شیوه ی اجرایی این درام است. کارگردان تلاش می کند با تلفیق فضای پیشنهادی نمایشنامه و وضعیت های موجود در اجرا ماهیت و واقعیت موضوعات درقالب طنزنشان داده شود. این گونه از واکاوی های موقعیت پرداخته شده دراجرا باعث می شود که نقاب از ظواهرشخصیت های نمایش بر می گرفته شده و درونیات آن ها به مخاطب ظاهر شود.

 

منظوفی نیا دراستفاده از وسایل صحنه تلاش می کند به کمترین عناصر صحنه ای تکیه کند.در این نمایش از یک صحنه طولی با عمق میدان کم استفاده می شود. صحنه عمق میدان زیادی ندارد و بر یک خط طولی باریک قرار گرفته است. این خط طولی لبه باریکی را در زندگی کاراکترهای نمایش ترسیم می کند. زندگی که از منظرخانواده ی قهرمان داستان می تواند رویایی باشد، اما در عمل بسیار محدود و ساده لوحانه است. آدم ها نیز بیشتر در همین سطح طولی حرکت می کنند و کمتر به عمق می روند. گویا در مداری گرفتار آمده اند که راهی برای رهایی ندارند. با این وجود تکرارهایی در متن وجود دارد که تنگناهای آنان را بیشتر مورد تاکید قرار می دهد. آنان در برخی موارد به تکرارهایی روی می آورند که نشان از تکرار معناهای ثابت در زندگی آنها دارد. معناهایی که چون در ذهن حل نشده خود را در شکل تکرار نشان می دهد و زندگی آنها را نیز با لکنت مواجه می کند. لکنتی که به آنها اجازه نمی دهد زندگی را پیش ببرند و این نشانه های تصویری و گفتاری سترون بودن آدم ها را بیش از پیش به رخ تماشاگر می کشد.

 اجتناب از صحنه‌پردازی رئالیستی و عدم تکیه بر دکور، به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای بازسازی دقیق زمان و مکان وقوع حادثه، تکیه بر عامل “فضاسازی” را پیش می‌کشد. بنابراین، در اینگونه موارد، “فضا” نقشی “خنثی” بر عهده می‌گیرد تا بازی بازیگران با استفاده از ابزارهای “بدن”، “بیان” و “حس” به آن عینیت بخشد و این فضای خنثی را به مکانی مشخص و معلوم تبدیل کند. این تجربه در فضاسازی، اگر پاسخ به محدودیت‌هایی از جمله کمبود امکانات مالی، اجرایی و… نباشد، طبعاً باید نتیجه خلاقانه پاسخ به نیازهای جدیدی قلمداد شود که در جامعه در حال وقوع است.

 

 

به طور کلی بحث در این است که نمایش “ مه‌ آلود مثل یک شب، مثل روز ” با دارا بودن عناصر مجزا و از هم گسسته، نتوانسته ساختاری منسجم و محکم از خود ارائه دهد و به عنوان یک کل خلل ناپذیر عمل کند. با وجودی که تمامی اجزاء، از منظر معنایی و نه کاربردی، با دقت زیادی انتخاب شده‌اند؛ اما نکته اینجاست که یک ساختار کلی، همواره فراتر از ترکیب اجزایش عمل می‌کند و معنایی فراتر از یک کل را با فضاسازی‌اش منتقل می‌کند؛ مسئله‌ای که با شروع این نمایش، انتظار برآورده شدن‌اش می‌رود اما هر بار با حذف عناصر کلیدی‌ (یا موتیف‌هایش) این انتظار عقیم می‌ماند. حضور تأثیرگذار “غریبه” در ابتدای نمایش، در نقش یک موتیف، ادامه نمی‌یابد و به مرور به دست فراموشی سپرده می‌شود. به این مسئله همچنین باید عدم توانایی در خلق تصاویر زیبا و متنوع را نیز اضافه کرد؛ نکته‌ای که پس از طی دقایقی چند از اجرا، با تکرار همان حرکت‌های پیشین، بر خستگی تماشاگر می‌افزاید؛ حرکات و میزانسن‌هایی که اغلب نشسته و یا به صورت افقی روی صحنه اتفاق می‌افتند.